وبلاگ جمهوری ایرانی - مرشدی میگفت ، خیانت به وطن و ملت اولش تلخ است وسطش شیرین میشود و انتهایش تلخ تر از زهر مار میگردد !
این حکایت و عاقبت عده ای ایرانی نمای خود فروخته است که با وجود دیدن آن همه جنایات رژیم در سال 88 باز بخاطر یک مشت پول و امتیازات مادی حاضرند آبرو و حثیت و غیرت نداشته شان را بقیمت ناچیز به جنایتکاران بفروشند تا گذر عمر همچنان بکامشان باشد .
از ظاهر و قیافه این افراد میتوان براحتی فهمید آن روزها که ما جوانان وطن در خیابان ها باطوم و گلوله میخوردیم و در بازداشتگاهها شکنجه میشدیم اینان بخاطر موفقیت رژیم در سرکوب ما برای هم شامپاین و ویسکی باز میکردند و جشن میگرفتند . آنروز ها که خبر کشته شدن نداها و سهرابها و ... را میشنیدند در پارتی ها و دیسکوها با معشوقه هایشان معاشقه میکردند و بگور پدر ما ها هم میخندیدند .
البته میدانیم و آنها هم بدانند که این ایام میگذرد و رو سیاهی به زغال خواهد ماند بالاخره روزگار از این بازیچه ها بسیار دارد و بدا بحال آنان که در سختی ها در کنار مردم نبوده اند که در فردای آزادی ، مردم هم نمیخواهند که اینان در کنارشان باشند .
0 نظرات:
ارسال یک نظر