انواع تکنیک های تند خوانی و تقویت حافظه و افزایش یادگیری


چکيده: گوش کردن يکي از مهمترين مهارتهايي است که با پرورش آن مي توانيد کارآيي خود را در مدرسه افزايش دهيد. اين مهارت بعد از مهارت خواندن، يکي از مشکل‌ترين مهارتهاست. در اين مقاله سعي داريم تا با راههاي پرورش اين مهارت آشنا شويم.

کلاس مکاني براي يادگيري و گوش کردن است. ويليام آرمسترانگ

خوب گوش کردن در کلاس:
* در کلاس مطالب درسي را دنبال کنيد و به رويا فرو نرويد. ( خيالبافي نکنيد. )
* اگر حرف بزنيد، مطمئنا نمي توانيد گوش کنيد.
* در هنگام گوش کردن قلم به دست باشيد و نکات مهم را يادداشت کنيد.

قبل از کلاس:
* راجع به مطالب درسي جديد فکر کنيد.
* نکات مهم جلسه گذشته را به ياد آوريد. ( دوره کنيد. )
* تکاليف خود را انجام دهيد.

در کلاس:
* آنچه را که قبلا ياد گرفته‌ايد با مطالب جديد ارتباط دهيد.
* آيا شما راجع به موضوع درس اطلاعات اضافي داريد؟
* در طي درس چه چيزي به ذهن شما مي آيد؟
* برروي موضوع درس تمرکز کنيد.
* نکات مهم درس را يادداشت کنيد.
* در صورت امکان روي نيمکتهاي جلوي کلاس بنشينيد. اگر جلوتر باشيد بهتر مي توانيد گوش کنيد.

بعد از کلاس:
* مطالب درسي و يادداشتهايتان را دوره کنيد.
* بعضي‌ها دوست دارند که يادداشتهايشان را پاکنويس کنند، اما سعي کنيد براي اينکار وقت زيادي اختصاص ندهيد.
* هنگام دوره زير نکات مهم خط بکشيد.

نکات ديگري راجع به گوش کردن:
* خوب گوش کردن به معني توجه کردن است.
* تمام آنچه را که گفته مي شود بشنويد، نه آنچه را که دوست داريد.
* آنچه را که مي شنويد با آنچه که از قبل مي دانستيد ربط دهيد.
* نکات مهم درس را تشخيص دهيد.
* سعي کنيد نکات مهمي را که ممکن است سوال امتحان باشد، تشخيص دهيد.
* صحبتهاي معلم را دنبال کنيد. ( حدس بزنيد صحبتهاي بعدي او چه خواهد بود. )
* به دقت به آنچه معلم راجع به تکاليف درسي مي گويد، گوش کنيد و در صورت نياز آن را يادداشت کنيد.
* به دقت گوش کنيد و به دنبال عبارات کليدي معلم باشيد و به آن اهميت دهيد. عباراتي همچون " اين مطلب مهم است...، مهم است بدانيد که... و يا لازم است که اين مطلب را براي امتحان بدانيد... "

بخاطر بسپاريد که گوش کردن با شنيدن متفاوت است. شما مي توانيد هرچيزي را بشنويد، اما به آن گوش نکنيد يا از يک گوش بشنويد و از گوش ديگر بيرون کنيد. براي گوش کردن بايد فکرکنيد و فعال باشيد نه منفعل.

جعبه يادگيري لايتنر

يکي از روش‌هاي مؤثر يادگيري مطالب ،استفاده از جعبه لايتنر است.
در اينجا نحوه کار با اين جعبه را توضيح مي دهيم و اميدواريم شما با استفاده از اين ابزار ساده و سودمند ، بر يادگيري خود بيافزاييد و در زمان محدودتر با کيفيت بهتر مطالب بيشتري را به خاطر بسپاريد.
اين وسيله توسط محقق اتريشي " سباستين لايتنر" طراحي شده و مطالب را از حافظه کوتاه مدت شما به حافظه بلند مدت منتقل مي نمايد. يادگيري به کمک اين روش شما را از تکرار مطالب بي نياز مي سازد. همين امر يادگيري را شيرين و جذاب مي کند.

اساس علمي:

اين وسيله بر اساس تجارب روان شناسي و تربيتي زير طراحي شده است:
1. اگر انسان يک مطلب يا مفهوم را به خوبي فرا بگيرد بعد از يک روز تا يک هفته تقريباً 45% آن را فراموش مي کند و بعد از يک ماه 80% آن فراموش مي شود. به اين ترتيب فقط 20% مطلب وارد حافظه درازمدت مي شود. جعبه لايتنر برنامه را به گونه اي تنظيم مي کند تا با بيشترين تکرار در قسمت خطرناک منحني فراموشي ، مطالب به حافظه دراز مدت هدايت شود.
2. قانون يادگيري اسکينر: بر اساس اين قانون هرگاه بعد از هر عملي پاداش دريافت شود، انجام آن عمل تشديد خواهد شد. امتياز بيشتر، پاداش موفقيت در بازي است. اين امتياز شما را علاقمند مي کند تا کماکان، با شدت بيشتري به بازي ادامه دهيد.
اين خاصيت در جعبه يادگيري لايتنر استفاده شده است، يعني فرد تنها زماني به قسمت بعدي مي رود که مطلب را آموخته باشد، اين عمل درست مانند امتياز دادن، فرد را به ادامه فرايند يادگيري تشويق مي کند.

مزاياي اين وسيله:

1. از تکرارهاي غير ضروري جلوگيري مي کند: شما براي آنکه مطلبي را از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت منتقل کنيد نيازمند تکرارهاي مکرر هستيد. وقتي صفحه اي را براي چندمين بار مطالعه مي کنيد، مجبوريد مطالبي را نيز که قبلا آموخته‌ايد مجددا مرور کنيد. در صورتي که ديگر لزومي به تکرار نيست و تکرار بي جهت آنها باعث اتلاف وقت و انرژي، بي حوصلگي و در نتيجه دل زدگي شما مي شود. اما جعبه لايتنر فقط مطالب چموش و رام نشدني را شکار کرده و ما را وادار به تکرار آنها مي کند.
2. اگر شما روند يادگيري را براي مدتي رها سازيد، هيچ اختلالي در کار يادگيري ايجاد نمي شود جز آنکه مجبور مي شويد کارت‌ها را بار ديگر مرور کنيد. البته توصيه ما اين است که کار را به طور منظم ادامه دهيد.
3. با گرفتن امتياز و مشاهده پيوسته موفقيت ، يادگيري براي شما از عملي خسته کننده به يک بازي لذت بخش و دلنشين تبديل مي شود.

چگونه از جعبه لايتنر استفاده کنيم:

جعبه لايتنر يک قوطي در باز است که از پنج قسمت تشکيل مي شود.
1
2
4
8
15
عرض قسمت‌هاي مختلف به ترتيب 15,8,4,2,1 واحد است. اين جعبه را مي توانيد خودتان با مقوا، جعبه يا قوطي‌هاي پودر لباسشويي ، کفش و... درست کنيد، يا اينکه از بازار تهيه نماييد.
اين روش را مي توانيد براي يادگيري لغات زبان انگليسي و فارسي و يا هر فرمول يا مطالب درسي فراري که مي خواهيد به خاطر بسپاريد به کار گيريد.
هر موضوع يادگرفتني را روي يک برگ کاغذ (فيش) بنويسيد. دقت کنيد که روي هر فيش تنها يک موضوع يادگرفتني نوشته شود. يعني لغت را در يک روي کاغذ و جواب آن را در روي ديگر برگه مي نويسيد.

مراحل کار:

1. روز اول: تعدادي از برگه‌ها را تکميل مي کنيد و پس از اينکه هر دوروي برگه را يکي دو بار مرور کرديد، برگه‌ها را در خانه اول جعبه قرار دهيد. مي توانيد هر روز، ده پانزده يا تعداد بيشتري برگه آماده نماييد . شايد در بعضي روزها هم برگه اي تهيه نکنيد.

2. روز دوم: ابتدا برگه‌هايي را که ديروز تهيه کرده بوديد از خانه اول برداريد . سؤالات را از روي برگه بخوانيد و سعي کنيد جواب‌ها را به خاطر بياوريد. آنهايي را که بلد نبوديد، مجدداً در خانه اول قرار دهيد و آنهايي را که بلد بوديد، به خانه دوم منتقل کنيد. پشت اين برگه‌هاي خانه دوم يک کاغذ رنگي با ارتفاع بيشتر قرار دهيد. در پايان، برگه‌هايي را که در روز دوم براي اولين بار تهيه کرده‌ايد در خانه اول قرار دهيد.

3. روز سوم: به برگه‌هاي خانه دوم دست نمي زنيد زيرا خانه دوم هنوز تکميل نشده است و ظرفيت دو گروه برگه را دارد. پس باز هم از برگه‌هاي خانه اول شروع مي کنيد و برگه‌هايي را که جواب سؤالاتشان را بلد هستيد به خانه دوم منتقل مي نماييد و در پشت کاغذ رنگي قرار مي دهيد تا اين برگه‌ها با برگه‌هاي روز گذشته مخلوط نشود. برگه‌هايي که پاسخشان را بلد نيستيد به همراه برگه‌هاي جديدي که امروز تهيه کرده‌ايد در خانه اول قرار دهيد.

4. روز چهارم:
الف. ابتدا از خانه دوم شروع کنيد، زيرا خانه دوم ظرفيت دو گروه برگه را دارد و ظرفيت آن روز قبل تکميل شده است. ولي فقط برگه‌هاي رديف جلوتر را بر مي داريد . ( يعني برگه‌هايي که جلو کاغذ رنگي قرار دارند) سؤالات روي اين برگه‌ها را مطالعه مي کنيد و اگر جواب درست داديد برگه‌ها را در داخل خانه سوم و در ابتداي آن قرار مي دهيد و پشت اين برگه‌ها يک کاغذ رنگي با ارتفاع بيشتر قرار مي دهيد تا فاصله گذاري مشخص شود. ضمناً برگه‌هاي باقي مانده در خانه دوم را جلوتر مي بريد و کاغذ رنگي را در پشت اين برگه‌ها مي گذاريد.
ب. سپس به خانه اول برگرديد و برگه‌هاي آن را برداريد و آنهايي را که بلد هستيد در خانه دوم و پشت کاغذ رنگي قرار دهيد.
ج. برگه‌هايي که پاسخ آنها را بلد نيستيد و همچنين برگه‌هاي جديدي را که تهيه کرده‌ايد در خانه اول مي گذاريد.

5 . خانه سوم براي چهار گروه برگه در نظر گرفته شده و بايد چهار روز صبر کنيد تا اين قسمت تکميل شود . البته هر روز پس از ورود برگه‌ها از خانه دوم به خانه سوم پشت اين برگه‌ها يک کاغذ رنگي مي گذاريد تا قسمت سوم هم به تدريج و پس از چهار روز تکميل شود.

6. خانه چهارم جاي هشت گروه برگه را دارد و هشت روز پس از ورود اولين برگه‌ها پر خواهد شد. خانه پنجم جاي پانزده گروه برگه را دارد و شانزده روز پس از ورود اولين برگه‌ها، اين قسمت تکميل مي شود. يعني اگر شما در کارتان وقفه اي نياندازيد سي روز طول خواهد کشيد تا هر پنج قسمت جعبه لايتنر تکميل شود. توجه داريد که بين هر دو گروه برگه يک کاغذ رنگي با ارتفاع بيشتر قرار مي دهيد تا برگه‌هاي مربوط به روزهاي مختلف با يکديگر مخلوط نشوند . از روز سي و يکم به تدريج برگه‌ها از داخل جعبه خارج مي شوند و شما مي توانيد اين برگه‌ها را بايگاني نماييد. زيرا پس از پنج بار تکرار موفقيت آميز هر برگه در زمان‌هاي متفاوت، مي توانيد مطمئن باشيد که آن موضوع را براي هميشه فرا گرفته‌ايد و هيچگاه آن را فراموش نخواهيد کرد.
به اين ترتيب شما با روشي که شبيه بازي انفرادي است، در اوقات فراغت مي توانيد با کم‌ترين ميزان اتلاف وقت آنچه را که يادگيري اش برايتان مشکل تر است بيشتر تکرار کنيد و زودتر و براي هميشه به خاطر بسپاريد و آنچه را که زودتر ياد مي گيريد فقط با پنج بار تکرار براي هميشه فرا بگيريد.

نکته مهم: در هر مرحله که به سؤال يک برگه نتوانستيد جواب دهيد بايد آن را به اولين خانه برگردانيد.

تکنيک يادگيري يک بار براي هميشه

چکيده: اين روش که يکي از قويترين روش‌هاي يادگيري است در سال 1996 توسط فردي به نام رابينسون ابداع شد. در اين روش سعي بر اين است تا با ايجاد زمينه اي در ذهن قبل از مطالعه، روند يادگيري فعال تر و آسان تر گردد. (SQ3R) مخفف اين کلمات است: پيش خواني (Survey)، سؤال سازي (Question)، خواندن (Read)، بازگويي و تعريف (Recite) و مرور (Review).

در ادامه به مراحل مختلف اين روش اشاره مي کنيم:

پيش خواني:
درسي را که مي خواهيد بخوانيد، ابتدا پيش خواني کنيد. سعي کنيد براي پيش خواني از روش زير استفاده نماييد:
- نگاهي سريع و گذرا به متن بياندازيد.
- نکات مهم و کليدي را بيابيد.
- سؤالات و تمرين‌هاي آخر درس را مرور کنيد.
- پاراگراف اول و آخر و خلاصه درس را به شيوه اي گذرا بخوانيد.

سؤال سازي:
در ذهن خود سؤالاتي راجع به موضوع درس بسازيد. براي اين کار مي توانيد:
- عناوين و تيترها را بصورت سؤال درآوريد.
- از خود بپرسيد: "راجع به اين موضوع چه مي دانم؟"، "معلم راجع به اين موضوع چه چيزهايي مي گفت؟" و سؤالاتي از اين قبيل.

خواندن:
متن درس را بطور کامل بخوانيد. در هنگام خواندن:
- به دنبال جواب سؤالاتي باشيد که در ذهن خود ساخته بوديد.
- به سؤالات آخر درس جواب بدهيد.
- زير نکات مهم خط بکشيد.
- اگر مطلبي را درست نفهميده‌ايد، دوباره آن را بخوانيد.

بازگويي و تعريف مطالب:
بعد از آنکه خواندن يک بخش به پايان رسيد، به بازگويي مطالب آن بپردازيد.
- مطالب درسي را از حفظ براي خود تکرار کنيد و يا خلاصه نويسي کنيد.
- در تکرار مطالب از روشي که متناسب با تکنيک يادگيري‌تان است، استفاده کنيد و به خاطر داشته باشيد که هر چه بيشتر از حواس پنجگانه خود استفاده کنيد، مطالب بهتر در حافظه‌تان جاي مي گيرد.

قدرت يادگيري سه برابر مي شود با: ديدن، بيان کردن، شنيدن.
و اين قدرت چهار برابر مي شود با: ديدن، بيان کردن، شنيدن و نوشتن!

مرور مطالب:
بعد از آنکه مطالب را بطور کامل خوانديد و براي خود بازگو کرديد، نوبت به مرور مطالب مي رسد.
- روز اول: بلافاصله بعد از مرحله تعريف و بازگويي، 5 دقيقه سريع مطالب را مرور کنيد.
- 24 ساعت بعد: کتاب را ورق بزنيد و به نکات مهم نگاهي بياندازيد، به مدت 5 دقيقه اين کار را انجام دهيد.
- يک هفته بعد: به مدت 5 دقيقه مطالب درسي را مرور کنيد. براي مطالبي که به نظرتان سخت تر است بيشتر وقت بگذاريد.
- و به همين ترتيب هر چند وقت يک بار مطالب را مرور کنيد تا هنگام امتحان به مشکلي برخورد نکنيد.
به خاطر داشته باشيد:

کساني که مطلبي را 6 بار پياپي مي خوانند در مقايسه با کساني که در 6 نوبت و هر بار 5 دقيقه. اين کار را مي کنند، درصد يادگيري کمتري دارند. چرا که در فواصل زماني قدرت پردازش ذهن بالاتر مي رود.

مهارتهاي خواندن خود را پرورش دهيم

چکيده: حافظه انسان طوري است که پس از چند دقيقه قسمتي از مطالب را فراموش مي کند، و بعد از يک شبانه روز فقط رئوس مطالب را به خاطر مي آورد. اما اگر در روش‌هاي مطالعه خود تجديد نظر کنيد، مي توانيد بر اين ضعف ذاتي حافظه غلبه کنيد. در اين مقاله شما را با تعدادي از اين روش‌ها آشنا خواهيم کرد.

يک خواننده خوب کسي است که تا جايي که ممکن است:
- نکات اصلي مطلب را بگيرد.
- در مورد آنچه نويسنده مي گويد، فکر کند.
- فعال باشد نه منفعل.
- بر روي چيزي که مي خواند تمرکز کند.
- هر چيزي را به آن موضوع مربوط است به خاطر بياورد.
- آنچه را مي خواند با زندگي شخصي خود مرتبط کند.

با استفاده از روشهاي زير و تمرين بيشتر به زودي به نتيجه خوبي مي رسيد :

1-در مورد موضوعي که قرار است بخوانيد فکر کنيد:
- در مورد اين موضوع چه مي دانم؟
- چه چيزي مي خواهم ياد بگيرم؟
- بعد از خواندن، چه چيزي ياد گرفته‌ام؟

2- ابتدا بخشي را که مي خواهيد بخوانيد سريع نگاه کنيد:
- چه مطلبي به نظرتان آشناست؟
- چه چيزهايي به نظرتان تازگي دارد؟
- درک کلي شما از موضوع چيست؟

3- اين بار مطالب را به دقت بخوانيد و از نکات مهم يادداشت برداريد:
- نکات مهم و اصطلاحات خاص را روي برگه‌هاي يادداشت و يا کارتهاي کوچکي بنويسيد. اين کار در دوره مطالب به شما کمک مي کند.
- مطالبي را که کاملا متوجه نشده‌ايد، دوباره بخوانيد.
- فکر کنيد که از کجا مي توانيد راجع به اين موضوع اطلاعات بيشتري به دست بياوريد.
- اين موضوع با کداميک از موضوعات درسي ديگر شما ارتباط دارد؟

4- آنچه را که خوانده‌ايد، دوره کنيد:
- بعد از هر قسمت مطالبي را که خوانده‌ايد، براي خود تکرار کنيد.
- در پايان هر بخش نکات مهم را مرور کنيد.
- مطالبي را که خوانده‌ايد براي خود يا يکي از دوستانتان يا يکي از اعضاي خانواده به زبان خود بيان کنيد. اين کار ذهن شما را منظم مي کند.
توني بوران در کتاب " چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنيم؟ " مي گويد:
منحني حافظه انسان طوري است که به فاصله چند دقيقه قسمتي از مطالب را فراموش مي کند، و بعد از 24 ساعت تقريبا فقط رئوس مطالب را به خاطر مي آورد، رئوس مطالب هم بعد از مدتي فراموش مي شود مگر اينکه :
فرد پس از 60 دقيقه يک بار مرور، پس از 24 ساعت يک بار مرور، و پس از يک هفته يک بار مرور انجام دهد و از مطلبي که ياد گرفته است در عمل استفاده کند.

تکنيکهايي براي افزايش فعاليت ذهني

چکيده: يکي از مهمترين تکنيکهايي که باعث افزايش قدرت يادگيري مي شود، افزايش فعاليت ذهني است. ميزان واکنش ما نسبت به مطالب تحت تاثير حالات روحي، علايق، انگيزه‌ها و فنون مورد استفاده در مطالعه تغيير مي کند. هر چقدر اين واکنش نسبت به مطالبي که مطالعه مي کنيم بيشتر باشد، آنها بيشتر و بهتر در ذهن ما جاي خواهند گرفت. براي ايجاد واکنش فعالانه ذهن مي توانيد از روشهاي معرفي شده در اين مقاله استفاده کنيد.

1- گرم کردن: ذهن ما نيز مانند جسم ما براي اينکه ورزيده تر باشد و کارش را بهتر انجام دهد، نياز به گرم کردن دارد. در پانزده دقيقه اول مطالعه نيروي ما صرف گرم کردن مغز در جهت تمرکز روي موضوع مورد نظر مي شود. بنابراين کارآيي فرد در 15 دقيقه ي اول کمتر است. حتما تا به حال متوجه شده‌ايد که در دقايق اول امتحان فهم سوالات و پاسخ دادن به آنها تا اندازه اي مشکل است. اما بعد از چند دقيقه با سهولت بيشتري موفق به پاسخ دادن به سوالات مي شويد. پس اگر شروع درسي برايتان مشکل بود، دلسرد نشويد و به مطالعه ادامه دهيد. وقتي ذهنتان آماده شد با سرعت بيشتري مطالب را فرا خواهيد گرفت.
بطور کلي بهترين راه براي گرم کردن ذهن، مرور مطالب گذشته است. اين کار علاوه بر آماده کردن مغز، باعث مي شود که بهتر بتوانيد بين معلومات جديد و دانسته‌هاي قبلي ارتباط برقرار کنيد.

2- تکرار کردن: همانطور که ذکر شد، مرور و تکرار مطالب گذشته به فهم مطالب جديد کمک قابل توجهي مي نمايد؛ چون باعث مي شود ذهن فعال تر شود.

3- اثر "بالارد": اين اثر مربوط به قسمت ناخودآگاه ذهن مي باشد. در حقيقت بعد از مطالعه قسمتي از مغز هنوز به فعاليت خود در زمينه يادگيري و يادآوري مطالب خوانده شده، ادامه مي دهد. درست مانند وقتي که پا را از روي پدال گاز بر مي‌داريد، اما ماشين هم چنان به حرکت خود ادامه مي دهد.

براي تقويت و ادامه اين حرکت ذهني بايد:

اولا، نسبت به مطالب در خود علاقه ايجاد کنيد، زيرا ثابت شده مطالب مورد علاقه زمان کمتري مي برد. حتي تظاهر به داشتن علاقه به يک مطلب قدرت يادگيري را افزايش مي دهد.
ثانيا، در خود انگيزه ايجاد کنيد. اهميت يادگيري مطالب را براي خود مشخص کنيد تا با هدف و انگيزه بيشتري مطالعه کنيد.
ثالثا، پس از مطالعه مطالب مشکل، به ذهن خود کمي استراحت دهيد. چون هر چقدر مطالب مشکل تر باشد و قواي ذهني بيشتري را بکار گيرد، حرکت ناخودآگاه ذهن بيشتر خواهد بود.
جالب است بدانيد بسياري از کشفيات مهم مانند کشف انسولين که توسط "بانتينگ" صورت گرفت، در اثر فعاليت قسمت ناخودآگاه ذهن و در خواب حاصل شده است.

چگونه درک مطلب خود را افزايش دهيم؟

چکيده: يکي از مهمترين مهارتهاي يادگيري، درک مطلب مي باشد. هر چه ادراک و دريافت بهتر باشد، يادگيري و يادآوري مطالب نيز آسان تر مي شود. براي درک بهتر بايد هدف و انگيزه داشت. به خاطر داشته باشيد که مطالعه بدون هدف و پيش زمينه همچون گردابي است که فرد را در خود گرفتار مي کند.

هدف مطالعه

هدف مطالعه ارتباط دادن مطالب جديد با مطالبي است که از قبل مي دانيد، اگر راجع به موضوع پيش زمينه اي نداشته باشيد و بخواهيد آن را در ذهن خود جاي دهيد، مثل اين است که بخواهيد آب را در دستان خود نگه داريد. مي بينيد که اين کار غير ممکن است و به زودي مطالب از ذهن شما خارج مي شود.
به عنوان مثال سعي کنيد اين اعداد را بخوانيد و بخاطر بسپاريد:
خواندن و حفظ کردنش سخت است نه؟ 4 2 3 6 1 5 7
اين يکي آسان تر است، بخاطر اينکه کوتاهتر شده است. 4 2 3 6 – 1 5 7
و اين يکي از همه آسان تر است، چون به ترتيب اعداد نوشته شده و به خاطر پيش زمينه اي که داريد به راحتي آن را حفظ مي کنيد. 7 6 5 4 – 3 2 1
اگر ورزش را دوست داشته باشيد، چون پيش زمينه اي براي خواندن، فهميدن و به خاطر سپردن مطالب ورزشي در ذهن خود داريد، خواندن مطالب ورزشي براي شما بسيار آسان تر مي شود.

تقويت مهارت مطالعه و درک مطلب
براي درک مطلب نياز به انگيزه، تمرکز، پيش زمينه و روش مطالعه صحيح داريد.
در اينجا توصيه‌هايي براي تقويت اين مهارت ذکر مي کنيم:

1- اطلاعات عمومي خود را افزايش دهيد.
با خواندن کتاب، روزنامه و مجله اطلاعات عمومي خود را گسترش دهيد و به رويدادهاي اطراف خود علاقه نشان دهيد.

2- با ساختار پاراگراف آشنا شويد.
معمولا هر پاراگراف با مقدمه اي شروع شده و با نتيجه اي پايان مي يابد. اغلب اولين جمله به توصيف کلي مطالب مي پردازد و زمينه را براي توضيح بيشتر فراهم مي کند. پس به جملات اول هر پاراگراف بيشتر توجه کنيد تا بتوانيد موضوع بحث را بهتر تشخيص دهيد. همچنين به دنبال نشانه‌ها، کلمات و عباراتي باشيد که نشان دهنده تغيير موضوع مورد بحث مي باشند.

3- حدس بزنيد و پيش بيني کنيد.
يک خواننده باهوش و زرنگ هميشه سعي مي کند تا نظرات نويسنده، سؤالها و موضوعهاي بعدي را حدس بزند. اين کار باعث کنجکاوي و افزايش دقت خواننده مي شود.

4- به شيوه تنظيم مطالب توجه کنيد.
آيا مطالب بر اساس ترتيب زماني نوشته شده اند و يا بر اساس درجه اهميت؟ ترتيب مطالب بر اساس کاربرد آنهاست و يا بر اساس دشواري آنها؟ اين کار به تنظيم مطالب در ذهن کمک مي کند.

5- در خود انگيزه و علاقه ايجاد کنيد.
پيش از آنکه مطلبي درس داده شود، نگاهي گذرا به آن بياندازيد. سؤالاتي در مورد آن از خود بپرسيد و با هم کلاسي‌ها در مورد آن صحبت کنيد. هر چه انگيزه و علاقه شما بيشتر باشد، درک شما نيز بهتر خواهد شد.

6- به نکاتي که به فهم مطلب کمک مي کند توجه کنيد.
به عکس‌ها، نمودارها، جدول‌ها و سرفصل‌ها توجه کنيد. اولين و آخرين پاراگراف هر بخش را بخوانيد.

7- مطالب را خلاصه نويسي و دوره کنيد.
يک بار خواندن کتاب هيچ گاه کافي نيست. براي فهم عميق تر بايد زير مطالب مهم را خط بکشيد، خلاصه کنيد و دوره نماييد.

8- از تکنيکي منظم و منسجم استفاده کنيد.
هنگام مطالعه از يک روش منظم استفاده کنيد تا به آن روش مسلط شويد. يکي از بهترين روشها، شامل مراحل پيش خواني، پرسش، خواندن، بازگويي و تعريف و دوره مطالب مي باشد.

9- با تمرکز و توجه کامل مطالعه کنيد.
يک خواننده خوب هميشه با تمرکز و توجه کامل مطالعه مي کند و هيچ مطلبي را نخوانده باقي نمي گذارد. پس تا موضوعي را کاملا نفهميده‌ايد، به سراغ موضوع بعدي نرويد.

تمريناتي جهت تقويت تمرکز

تمرين شماره 1:
کتابي را انتخاب کنيد، يک صفحه از آن را در نظر گرفته و تعداد کلمات موجود در هر پاراگراف را بشماريد. يک بار ديگر اين کار را تکرار کنيد تا مطمئن شويد که شمارش را درست انجام داده‌ايد. در ابتداي کار با يک پاراگراف شروع کنيد و هنگاميکه اين تمرين براي شما آسان تر شد، تمام کلمات يک صفحه را بشماريد. شمارش را به طور ذهني و با حرکات چشم‌هايتان انجام دهيد.

تمرين شماره 2:
در ذهن خود از يک تا صد را بر عکس بشماريد.

تمرين شماره 3:
در ذهن خود از شماره صد، سه تا سه تا بشمريد و کم کنيد.

تمرين شماره 4:
يک کلمه و يا يک طرح ساده را انتخاب کنيد و آن را به مدت 1دقيقه در ذهن خود تکرار کنيد. هنگاميکه توانستيد بهتر و آسان تر تمرکز کنيد. سعي کنيد اين کار را براي مدت 60 دقيقه انجام دهيد و بدون آنکه تمرکز حواس خود را از دست بدهيد.

تمرين شماره 5:
يک ميوه مثلا يک سيب را برداريد و از همه طرف به آن نگاه کنيد. تمام حواس خود را بر روي آن متمرکز کنيد و به چيز ديگري غير از آن سيب فکر نکنيد. وقتي به سيب نگاه مي کنيد به چگونگي رشد آن و يا ارزش غذايي آن و يا حتي مغازه اي که آن را خريده‌ايد فکر نکنيد، بلکه فقط و فقط به خود سيب فکر کنيد. به آن نگاه کنيد، آن را ببوييد و لمس کنيد.

تمرين شماره 6:
همانند تمرين قبل عمل کنيد با اين تفاوت که اين بار چشمانتان بسته باشد. در ابتدا تمرين شماره 5 را به مدت 1 دقيقه تکرار کنيد و سپس به انجام اين تمرين بپردازيد. چشمان خود را ببنديد و سعي کنيد طعم، رنگ و بوي ميوه را احساس و تصور کنيد و هر چه مي توانيد اين تصوير را در ذهن خود شفاف تر کنيد. اگر نتوانستيد اين کار را انجام دهيد، چشمان خود را باز کنيد، ميوه را نگاه کنيد و سپس تمرين را تکرار کنيد.

تمرين شماره 7:
يک شي ساده ( قاشق، چنگال و يا ليوان ) را برداريد و بر روي آن تمرکز کنيد. از همه طرف به آن نگاه کنيد بدون آنکه کلمه اي در ذهن داشته باشيد. سعي کنيد فقط به آن شي نگاه کنيد بدون آنکه بر اسامي و يا کلمات مربوط به آن فکر کنيد.

تمرين شماره 8:
پس از آنکه در انجام تمرين قبل مهارت پيدا کرديد، مي توانيد اين تمرين را انجام دهيد. شکل هندسي کوچکي ( مثلث، مربع و يا دايره ) را بر روي کاغذ رسم کنيد و آن را به رنگ دلخواه درآوريد. سپس بر روي آن تمرکز کنيد. فقط به آن شکل فکر کنيد و افکار نامربوط ديگر را از خود برانيد.

سعي کنيد در طي تمرين به کلمات فکر نکنيد.

تمرين شماره 9:
مانند تمرين قبل عمل کنيد با اين تفاوت که اين بار چشمانتان بسته باشد. اگر نتوانستيد شکل را بطور کامل مجسم کنيد، چشمانتان را باز کرده، چند دقيقه به شکل نگاه کنيد سپس چشمان خود را ببنديد و تمرين را ادامه دهيد.

تمرين شماره 10 :
سعي کنيد حداقل براي مدت 1 دقيقه به هيچ چيز فکر نکنيد. دقت کنيد وقتي که تمرين‌هاي قبلي را با موفقيت به پايان رسانديد، آنگاه نوبت به اين تمرين خواهد رسيد. در آن هنگام شما براي انجام اين تمرين آمادگي خواهيد داشت و قادر خواهيد بود براي مدتي معين به هيچ چيز فکر نکنيد. به زودي اين کار براي شما آسان و آسان تر خواهد شد.
» ادامه مطلب

فیلم - ادبیات چاله میدانی ماموران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی




» ادامه مطلب

معرفی تاکتیک های جنگ روانی


1- سانسور (censorship): حذف عمدی مواردی از جریان عبور آگاهی برای شکل دادن عقاید و اعمال دیگران .

2- تحریف (‌distortion): تغییر در متن پیام به شیوه‌های گوناگون و دستکاری خبر با تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب در پیام .

3- ایجاد دشمن فرضی (‌to make an imaginary enemy): دشمن جلوه دادن شخص، اشخاص و یا هر هدف دیگری برای مخاطب با القای پیام‌های گوناگون و پیاپی (‌زنجیره‌ای‌) با طراحی از پیش تعیین شده .

4- القای بخشی از حقایق (‌to release face partially): حذف بخش یا بخش‌هایی از یک پیام برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب از راه کم رنگ کردن بخشی از پیام و پر رنگ جلوه دادن بخشی دیگر .

5- محک زدن (‌probing): انتشار پیامی خاص برای ارزیابی اوضاع جامعه و یا ملاحضه بازخورد نظر حاکمان یا گروهی خاص در جامعه .

6- گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت (‌pretension instead of truth): شیوه‌ای که در آن پیامی مهم در سطح جامعه گسترش می‌یابد تا در پی آن، گروه یا شخصی خاص مجبور به ارایه پاسخ شود.

7- شایعه (‌Rumor): در جایی که خبر نباشد و یا منبع خبر موثق نباشد، رسانه با تولید شایعه به هدف القای پیام دست می‌یابد؛ این هدف می‌تواند شامل ایجاد یک تنش و یا تسکین تنشی در جامعه باشد .

8- استفاده از عواطف مخاطبین (‌to play on the emotions of the audience): در این روش، رسانه با به‌کارگیری الفاظی در متن پیام، تلاش می‌کند بار عاطفی پیام را افزایش داده و با برانگیختن احساسات او پیام خود را القا کند.

9- استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی (‌touse two factual news Items in order to leg itemize A false news ‌): در این شیوه، رسانه می‌‌کوشد، دو خبر مرتبط به هم را که کاملاً سندیت دارد، به گونه‌ای در کنار هم قرار دهد تا پذیرش خبر سوم مرتبط با آن که می‌تواند دروغ باشد، به راحتی برای مخاطب میسر شود.

10- پیچیده کردن خبر برای کشف نشدن حقیقت: در این شیوه، رسانه با فرستادن انبوهی از پیام‌های گوناگون، ذهن مخاطب را از پیگیری پیام اصلی دور می‌کند.

11- دروغ بزرگ (‌Big-lie tactic): «گوبلز» می‌گوید: دروغ هر قدر بزرگ باشد، باور آن برای توده‌های مردم راحت تر است. دروغ را به حدی بزرگ بگویید که کسی جرأت فکر و تکذیب آن را نکند.

12- ارایه قطره‌چکانی اطلاعات (‌Dribble tactic): در این شیوه، برای اعتماد سازی و نیز عادت دادن مخاطب به پیگیری اخبار، اطلاعات تدریجی در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد.




» ادامه مطلب

کارتون – عروسک های خیمه شب بازی ولایت فقیه



» ادامه مطلب

دست نوازش سید علی خامنه ای بر سر استاد تمساح



» ادامه مطلب

آرم جدید سپاه پاسداران بعد از فتح بهشت زهرا



» ادامه مطلب

کارتون - سید مجتبی خامنه ای ولیعهد علی خامنه ای !



» ادامه مطلب

کاریکاتور - ترس احمدی نژاد از تظاهرات 13 آبان



» ادامه مطلب

آرزوهای بر باد رفته خامنه ای و ولیعهدش – کارتونی از ازل



» ادامه مطلب

کاریکاتور - احمدی نژاد ، زبان دراز ، روده ناراست و دیگر هیچ !



» ادامه مطلب

کارتون - خامنه ای در حال واکسن زدن به مردم





» ادامه مطلب

عکس - جدید ترین مدل پژو !




» ادامه مطلب

خامنه ای در داخل ضریح حضرت معصومه چه دید که آنقدر سرحال شد !




» ادامه مطلب

عکس - کیک عاشقان ولایت !



» ادامه مطلب

ده ایراد بزرگ گوشی های آیفون


1. عمر کوتاه باتری: یکی از مشکلات آیفون عمر کوتاه باتری است. استفاده همزمان از قابلیتهای مختلف آن مثل موبایل، آی پاد، بلوتوث، چی پی اس و … باعث کاهش بسیار سریع باتری می شود. احتمالا اپل این موضوع را می داند و به همین دلیل است که قابلیتهای دیگری مثل انتقال اطلاعات با بلوتوث را به محصول خود اضافه نکرده است.

2. عدم قابلیت انتقال اطلاعات با بلوتوث: درست شنیدید. تعجب نکنید. آیفون با این همه تبلیغات و سر و صدایی که به پا کرده قابلیت انتقال اطلاعات به وسیله بلوتوث را ندارد. امکانی که اکثر گوشیهای موبایل در حال حاضر از آن پشتیبانی می کنند.

3. عدم پشتیبانی کامل از sync کردن outlook : آیفون تنها قادر به sync کردن شماره ها و تقویم شما است و نمی تواند یادداشتها یا برنامه ریزی انجام کارهای شما را sync کند.

4. نداشتن دکمه پیش فرض برای cut و paste : شرکت اپل در آیفون امکانات بیشماری را به کار گرفته است. ولی یکی از معمولیترین آنها یعنی دکمه پیش فرض برای cut و paste را ندارد.

5. آیفون به دوربین بهتری نیاز دارد: دوربین ۲ مگاپیکسلی آیفون قادر به گرفتن عکسهای با کیفیت خوب در محیطها و نورهای مختلف نیست. این محصول حداقل به دوربین ۳ مگاپیکسلی نیاز دارد.

6. نداشتن Data Download Manager : آیفون می توانست یک Data Download Manager برای اینکه شما بدانید تقریبا در ماه چقدر اطلاعات دانلود کرده اید داشته باشد.

7. نداشتن قابلیت شماره گیری صوتی: این ویژگی در تمام گوشیهای تلفن همراه رعایت می شود ولی چرا اپل به این موضوع توجه نکرده است کمی عجیب می نماید.

8. نداشتن دوربین جلویی: در قسمت جلوی آیفون دوربینی نصب نشده که شخص بتواند در هنگام تماس ویدئویی از آن استفاده کند.

9. نداشتن شناسایی دستخط: آیفون فاقد این ویژگی است در حالیکه به عنوان مثال i-mate مدل ۸۵۰۲ این ویژگی را دارد.

10. نداشتن نرم افزار گام به گام GPS



» ادامه مطلب

اســــــارت مغــــــزی - کاریکاتوری از ازل



» ادامه مطلب

کاریکاتور - وقتی واکسن جمهوری اسلامی تاریخ مصرف گذشته باشد !



» ادامه مطلب

وقاحت سران جمهوری اسلامی - کارتون از مانا نیستانی



» ادامه مطلب

انگل ولایت در محاصره میکروب ها !



» ادامه مطلب

بررسی اجمالی علل و عوامل وقوع اعدام های سال 67




شگفت‌ترین رویداد ایران امروز، در تابستان ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) اتفاق افتاد. برای نخستین‌ بار در ایران، صدها نفر به این عنوان که به خدا، جهانِ بعد از مرگ و روز رستاخیز اعتقادی ندارند، به‌دار آویخته شدند. حتا شمار بزرگ‌تری به‌نام «محارب با خدا» به‌روی چوبه‌های دار رفتند. این اعدام‌های مخفیانه با فتوای پُرسر و صدایی که در محکوم‌ساختن سلمان رشدی به جرم ارتداد ـ که براساس یک تعبیر خشک‌اندیشانه از شریعت یک گناه کبیره به‌شمار می‌رود ـ مقارن بود. با آن‌که بسیاری از مردم جهان با تهدیدی که متوجه جان سلمان رشدی شد، آشنایی دارند، ولی کم‌تر کسی از این حقیقت، که از همان احکام کهنه‌ی مذهبی برای توجیه یک کشتار جمعی بهره‌برداری به‌عمل آمده، آگاه است.

این مقاله سه هدف را دنبال می‌کند. با بهره‌گیری از مصاحبه‌ها و خاطراتی که انتشار یافته، به تشریح جریان تفتیش عقایدی که به محکومیّت قربانیان انجامید، خواهد پرداخت.

با ردّ توجیه ساده‌انگارانه‌ی «بنیادگرایی اسلامی»، دلایلی را که در پشت‌صحنه‌ی این کشتار وجود داشت، تحلیل خواهد کرد. از یاد نباید برد که همان مذهبیون ـ که به چنین کشتاری دست زدند ـ طی یک دهه مخالفان خود را به جرایمی مانند شورش مسلّحانه، خراب‌کاری، خیانت و جاسوسی و حتا «مفسدفی‌الارض‌بودن» متهم می‌کردند، ولی به احکام پوسیده‌ی مربوط به ارتداد توسل نجستند.

دست‌آخر، مقاله‌ی حاضر در علّت این‌که چرا هیچ‌کس در غرب و به‌ویژه از میان کارشناسان مسایل ایران، به بحث درباره‌ی این اعدام‌ها نپرداخت و حتا ذکری هم از آن‌ها به‌میان نیاورد، کاوش خواهد کرد. این کارشناسان در قبال یکی از برانگیزاننده‌ترین رویدادهای تاریخ ایران به سکوت کامل رضایت دادند.

در جریان کاوش پیرامون این مسأله، بر این استدلال تکیه خواهد شد که در دوران معاصر پرده‌پوشی‌ها و دگرگون‌سازی‌های خیانت‌کارانه صورت می‌گیرد که به‌مراتب از آن‌چه که در کتاب راه‌گشای «اوریانتالیسم» اثر ادوارد سعید تشریح شده، پُردامنه‌تر است. این تحریف حقایق و این پرده‌پوشی‌های جدید، دقیقاً از این جهت خیانت‌کارانه‌ترند که تحقیق‌ نشده و مکتوم باقی می‌مانند، در حالی‌که اکثر پژوهشگران، دیگر اکنون از پیوند و ارتباطی که در گذشته میان امپریالیسم و پیش‌داوری فرهنگی در محافل دانشگاهی و دستگاه سیاست خارجی رواج داشت، آگاهی دارند.

• تفتیش عقاید

در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ جولای ۱۹۸۸)، حصارهای آهنینی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی، مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد. از آن‌جایی که زندان‌بانان هر کدام مأمور مهارکردن دسته‌های مشابهی از زندانیان بوده‌اند، این امر سبب گردید که زندانیان سیاسی از غیرسیاسی، چپی‌ها از مجاهدین، سلطنت‌طلبان از غیرسلطنت‌طلبان، «توابین» (زندانیانی که توبه کرده و به‌صورت خبرچینان دستگاه درآمده بودند) از غیرتوابین، مردان از زنان، کسانی که به زندان‌های طولانی محکوم شده، از آن‌هایی که محکومیت کوتاه‌مدّت یافته بودند، کسانی که تازه محکوم‌شده، از آن‌ها که مدّت ‌ها قبل دوره‌ی محکومیت خود را گذرانده بودند، جدا شدند. گروه اخیر به نحو طنزآمیزی نام «ملی‌کش» بر خود گذاشته بودند و می‌خواستند این معنا را القا کنند که به‌طور رایگان از کیسه‌ی ملّت تغذیه می‌شوند.

یک زندانی زیرک، دستگاه بی‌سیمی برای خود ساخت و هدف او این بود که از جریانی که می‌گذرد، آگاه شود. اما متوجه شد که ایستگاه‌های رادیو هیچ‌گونه گزارشی درباره‌ی زندان‌ها پخش نمی‌کنند و به این‌وسیله پرده‌ای سیاه بر روی همه‌ی خبرها کشیده شده است. برای شدّت‌بخشیدن هرچه بیش‌تر به این حالت انزوا، دادگاه‌ها بدون اعلام قبلی، جلسات خود را تعطیل کردند تا راه کسب هرگونه خبری بر روی بستگاه زندانیان سد شود. اینان با حالتی وحشت‌زده برای توسل به آیت‌الله منتظری به قم هجوم بردند. منتظری با آن‌که هم‌چنان در مقام جانشینی برگزیده‌ی خمینی باقی بود، اما به ‌تأکید بر لزوم یک رفتار انسانی اسلامی با زندانیان سیاسی شهرت داشت. بدین‌گونه بود که یک اقدام بی‌سابقه‌ی خشونت‌آمیز، هم از نظر شکل و هم محتوا، در ایران امروز آغاز شد که شدّت و دامنه‌ی آن حتا از اعدام‌های جمعی بین سال‌های ۱۳۵۷ـ۱۳۶۰ (۱۹۷۹ـ۱۹۸۱) نیز به‌مراتب فراتر رفت.

درست قبل از آغاز شدّت عمل در زندان‌ها، فرمان مخفیانه‌ای از طرف خمینی صادر شد که این فرمان یک فتوای رسمی بود و طی آن به یک کمیسیون ویژه اختیار داده شد که اعضای سازمان مجاهدین خلق را به‌عنوان «محارب» و افراد وابسته به سازمان‌های چپ را به‌عنوان «مرتد» اعدام کند. در کمیسیون تهران که اعضای آن به ۱۶ نفر می‌رسیدند، نمایندگانی از جانب شخص امام، رییس‌جمهور، دادستان کل دادگاه‌های انقلاب، وزارت‌خانه‌های دادگستری و اطلاعات و هم‌چنین اداره‌های دو زندان اصلی ویژه‌ی زندانیان سیاسی، یعنی اوین و گوهردشت، عضویت داشتند.

آیت‌الله اشراقی، رییس این کمیسیون، دو دست‌یار مخصوص داشت که یکی حجت‌الاسلام نیّری و دیگری حجت‌الاسلام مبشّری بود. در جریان پنج ماه بعدی، اعضای این کمیسیون با هلیکوپتر بین زندان‌های اوین و گوهر دشت در رفت‌وآمد بودند و به همین سبب نام آن به «کمیسیون هوابرد مرگ» شهرت پیدا کرد. کمیسیون‌های مشابهی نیز در شهرستان‌ها تشکیل یافت.

کمیسیون تهران کار خود را با مجاهدین و توابین در میان آن‌ها آغاز کرد. ابتدا به آن‌ها اطمینان دادند که محاکمه‌ای در کار نیست، بلکه این جریانی است که به‌منظور اعلام عفو عمومی و جداکردن مسلمانان از غیرمسلمانان صورت می‌گیرد. پس از این جلب‌اطمینان، از افراد خواسته شد تا نام سازمانی را که قبلاً به آن وابسته بودند، اعلام دارند. اگر آن‌ها در پاسخ می‌گفتند «مجاهدین»، بازجویی پایان می‌گرفت، اما اگر اعلام می‌کردند «منافقین» ادامه می‌یافت. سؤال‌های بعدی کمیسیون از گروه دوم به شرح زیر بود:

«آیا حاضرید رفقای سابق خود را تقبیح کنید؟

آیا حاضرید این‌کار را جلوی دوربین (تلویزیون) انجام دهید؟

آیا حاضرید به ما در به‌دام‌انداختن رفقای خود کمک کنید؟

آیا حاضرید نام کسانی را که پنهانی به سازمان‌ سمپاتی دارند، فاش کنید؟

آیا حاضرید به جبهه‌ی جنگ ایران و عراق بروید و از میان میدان‌های مین‌گذاری‌شده‌ی دشمن عبور کنید؟»

در گوهردشت، زندانیان می‌توانستند چهره‌ی بازجویان را ببینند، ولی در اوین آن‌ها را با چشم بسته به بازجویی می‌بردند.

این پرسش‌ها، آشکارا به‌گونه‌ای طرح شده بود که به احساس مناعت و شرف زندانیان و احترام‌شان به خود آسیب برساند. زنی از گروه‌های چپ‌گرا می‌نویسد که هیچ‌یک از ۵۰ مجاهدی که با او در یک بخش زندانی بودند، به بندهای خود بازنگشتند. به نوشته‌ی مردی متعلق به همان گرایش، هیچ‌کدام ۱۹۵ تن از ۲۰۰ مجاهدی که در یکی از بخش‌های زندان گوهردشت نگه‌داری می‌شدند، بازنگشتند. گزارش دیگری حاکی است که حجت‌الاسلام نیّری مصمّم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سیاسی) وارد کند. در حالی‌که آیت‌الله اشراقی با حالتی نه‌چندان قاطع، سعی داشت راه اعتدال به‌پیماید.

کسانی که پاسخ‌های نامساعد می دادند، یا حاضر به زبان‌آوردن «منافقین» نبودند، بی‌درنگ به اتاق ویژه‌ای هدایت می‌شدند. در آن‌جا انگشترها و عینک‌هاشان ضبط و به آن‌ها گفته می‌شد که وصیت‌نامه‌ی نهایی خود را بنویسید. آن‌گاه آن‌ها را به‌سوی چوبه‌های دار که پنهانی، هم در تالار سخنرانی گوهردشت و هم در حسینیه‌ی اوین برپا شده بودند، می‌بردند و در گروه‌های شش نفری به دار می‌آویختند. جان‌کندن بعضی از آن‌ها تا ۱۵ دقیقه به‌طول می‌انجامید، چون به‌جای این‌که دریچه‌ای پنهانی از زیر پای‌شان در رود و به پایین بیافتد، به همان شیوه‌ی قدیمی حلق‌آویز می‌شدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بیش از حد خسته شده بودند، تقاضا کردند که محکومین تیرباران شوند، ولی با این تقاضا، به این عنوان که: طبق حکم شرع مرتدین و دشمنان خدا باید حلق‌آویز شوند، مخالفت به‌عمل آمد. البته این بهانه‌ای بیش نبود، چون طی یک دهه، محکومین به «فسادفی‌الارض» به‌وسیله‌ی جوخه‌های آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلی استفاده از طناب، حفظ سکوت و پنهان‌کاری کامل، هم در قبال دنیای خارج و هم در برابر بخش‌های دیگر همان زندان بود. به چپ‌گرایان گفته شد که مجاهدین به زندان‌های دیگر انتقال یافته‌اند، اما بعضی از زندانیان با مشاهده‌ی کامیون‌های مجهّز به سردخانه و پاسداران ماسک‌به‌صورت که به آمفی‌تئاتر رفت‌وآمد داشتند، جریانات مشکوکی را حدس زدند. با وجود این، آن‌ها نمی‌دانستند که علّت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاه‌های «فریزر» در مرده‌شوی‌خانه‌ی زندان از کار افتاده است. یکی از پاسداران ادعا کرد که «آن‌ها فقط مشغول تمیزکردن سلول‌ها هستند.» معنی این حرف دوپهلو، مدّت‌ها بعد آشکار شد. یک کارگر افغانی که غذا به زندان می‌آورد، علامت آگاهی‌دهنده‌ای به دور گردن خود ترسیم کرد. اما زندانیان باز هم تا مدتی بعد معنای آن را درنیافتند. برخی گمان بردند که او می‌خواهد بفهماند که خمینی مرده است. برای آن‌ها تصور اعدام جمعی، آن‌ هم در هنگام شادی و سرور عمومی، دشوار بود. چون در روز ۲۹ تیر (۲۰ جولای) یعنی درست یک روز بعد از شروع شدّت عمل در زندان‌ها، خمینی سرانجام با پذیرفتن آتش‌بس پیشنهادی سازمان ملل متحد، به جنگ با عراق پایان داده بود. یکی از بازماندگان موج اعدام اعتراف می‌کند که او می‌پنداشت علّت بازجویی از همه این است که به‌موقع و مقارن با برگزاری جشن‌هایی که به‌زودی به‌مناسبت استقرار صلح برپا خواهد شد، آزاد شوند.

پس از پنجم شهریورماه (۲۷ آگوست)، کمیسیون، توجّه خود را به چپ‌گرایان متمرکز ساخت. کمیسیون ضمن دادن اطمینان به این‌که فقط می‌خواهد مسلمانانی را که به فرایض دینی خود عمل می‌کنند، از کسانی که این فرایض را به‌جای نمی‌آورند، جدا کند، از آن‌ها خواست که به این پرسش‌ها پاسخ گویند:

«آیا شما مسلمانید؟

آیا به خدا اعتقاد دارید؟

آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟

آیا محمد را به‌عنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟

آیا در ماه رمضان روزه می‌گیرید؟

آیا قرآن می‌خوانید؟

آیا در ماه رمضان روزه می‌گیرید؟

آیا ترجیح می‌دهید با یک مسلمان هم‌بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟

آیا حاضرید زیر ورقه‌ای را دایر بر این‌که به خدا، به پیغمبر، به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید، امضاء کنید؟

و پُرمعناتر از همه:

آیا در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که پدر در آن نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت و قرآن می‌خواند؟»

تعداد کسانی که به معنای مرگ‌بار این سؤال پی بردند، بسیار اندک بود.

کمیسیون به همان شیوه‌ی مأموران تفتیش عقاید (انکیزاسیون) قرون وسطی، مشغول طرح سؤال‌های به‌دام‌اندازه‌ای، به‌ویژه برای دانشجویان دانشگاه بود که با موشکافی‌های فقهی آشنایی نداشتند. این سؤال‌ها، ایرانیان را درست به‌اندازه‌ی هم‌طرازان غربی آن‌ها شگفت‌زده کرد. این پرسش‌ها قبل از آن هرگز در ایران و شاید در هیچ جای دیگری از خاورمیانه مطرح نشده بود. این یک تفتیش عقاید به‌معنای کامل کلمه بود. تفتیشی که منظور از آن، پی‌بردن به ایمان مذهبی افراد بود، نه وابستگی‌های سیاسی و سازمانی آن‌ها. مسایلی مانند «خیانت»، «تروریست»، «ارتباط با امپریالیسم» که در کانون توجّه دادگاه‌های قبلی قرار داشت، به‌طور محسوسی از میانه غایب بود. به‌گفته‌ی یک فدایی «در سال‌های پیش، آن‌ها از ما می‌خواستند که به جاسوسی اعتراف کنیم. اما در ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) خواست آن‌ها این بود که ما ایمان خود را به اسلام اعلام کنیم.» یک فدایی دیگر اعتراف کرد که عدم علاقه‌ی بازجو به دانستن عقاید، وابستگی‌ها و فعالیت سیاسی وی، او را کاملاً بهت‌زده کرده بود. نخستین فداییانی که به‌ حضور در کمیسیون فرا خوانده شدند، محکومیت‌های سبکی داشتند و یا حتا دوره‌ی محکومیت خود را گذرانده بودند. این رویه با توجّه به فهرست نهایی نام‌های اعدام‌شدگان به مجموعه‌‌ی این جریان حالت یک بخت‌آزمایی می‌داد. برخی از زندانیانی که در همان روز اول جان خود را از دست دادند، کسانی بودند که محکومیت‌های سبکی داشتند و بعضی از آن‌ها که از بازجویی‌های بعدی جان سالم در بردند، کسانی بودند که به زندان ابد محکوم شده بودند. این عدم تناسب قابل توضیح است. یک زندانی که در گذشته درس طلبه‌گی خوانده بود، تنها کسی بود که به‌معنای عمیق آن سؤال‌ها پی برد. او تمامی شب هشتم شهریور (۳۰ آگوست) را به فرستادن پیام‌های «مرس» به دیگر سلول‌ها گذراند و به ساکنان آن سلول‌ها در مورد خطری که در کمین‌شان نشسته بود، هشدار داد. او بر این نقطه انگشت گذاشت که طبق موازین فقهی، فقط کسی را می‌توان مرتد شناخت که در یک خانواده‌ی معتقد مسلمان و در سایه‌ی پدری که به‌طور مرتب نماز و قرآن می‌خوانده و در ماه رمضان روزه می‌گرفته، نشو و نما کرده باشد. کسانی که در خانواده‌های اسماً مسلمان بزرگ شده‌اند، قبل از این‌که هرگونه ظنّ مرتدبودن بتوان به آن‌ها برد، باید در معرض اسلام واقعی قرار گرفته باشند. وی هم‌چنین اعلام خطر کرد که خودداری از دادن جواب به این عنوان که این یک موضوع خصوصی است، ممکن است به‌عنوان اعتراف به گناه تلقّی شود. در بخش‌هایی که مخصوص زندانیان چپ‌گرا بود، تمام شب به بحث درباره‌ی این‌که چه‌گونه باید به پرسش‌ها پاسخ داده شود، گذشت. برخی از آن‌ها خود را برای مرگ آماده کردند و بهترین لباس‌های خود را پوشیدند. یک نفر حتا به نشانه‌ی یک مقاومت آشکار فرهنگی، کراوات زد. ولی دیگران تصمیم گرفتند به دادن «پاسخ‌های تاکتیکی» اکتفا کنند.

یکی از زندانیان در برابر کمیسیون اعلام داشت که در اتحاد شوروی، همان کشوری که منکر وجود خداست، بزرگ شده است. یک تن دیگر به‌خاطر آورد که پدرش که شخصی سخت غیرمذهبی بود، همیشه تهدید می‌کرد که چنان‌چه او را در حال نمازخواندن غافل‌گیر کند، مجازاتش خواهد کرد. دیگران ادعا کردند که اگر در به‌جاآوردن فرایض دینی قصور ورزیده‌اند، علّت مسلکی نداشته، بلکه به این سبب بوده که تلاش معاش وقتی براشان باقی نمی‌گذاشته است. برخی دیگر نیز ادعا کردند که هرچند اعتقادات چپی دارند، ولی این لزوماً به‌معنای آن نیست که منکر وجود خدا هستند. یک نفر به کمیسیون گفت که می‌تواند هم مسلمان باشد و هم یک عضو تمام‌عیار حزب توده، چون در برنامه‌ی حزب هیچ‌وقت چیزی که ضدّ مذهب باشد، وجود ندارد وی افزود: «حزب ضدّ سرمایه‌داری است، نه ضدّ خدا.» در میان نخستین قربانیان می‌توان به یک عضو حزب توده اشاره کرد که از قضای روزگار یک مسلمان معتقد نیز بود. او از پاسخ‌دادن به پرسش‌ها به این عنوان که کمیسیون حق طرح «سؤال‌های شخصی» را ندارد، خودداری ورزید. از سوی دیگر، تقریباً تمامی ساکنان بخش ششم زندان اوین که به اعضای حزب توده با پانزده سال محکومیت اختصاص یافته بود، با دادن پاسخ‌های تاکتیکی جان سالم به‌در بردند. آن‌چه به‌طور کلی می‌توان گفت، این است که آیت‌الله اشراقی اصولاً مایل بود چنین پاسخ‌هایی را بپذیرد.

این بازجویی‌ها که به مدّت سه ماه ادامه یافت، در اوین و گوهردشت در تالار اصلی دادگاه صورت گرفت. بخشی از بازجویی‌ها حالت شفاهی داشت و بخش دیگر به‌شکل پرسش‌نامه‌های ماشین‌شده انجام پذیرفت. بعضی از زندانیان می‌توانستند بازجویان خود را ببینند، ولی دیگران در پشت پاراوان‌های بلند پنهان شده بودند. کسانی که جواب‌هاشان پذیرفتنی بود، به‌سوی راست تالار دادگاه و آن‌ها که پاسخ‌هاشان غیرقابل‌قبول بود، به سمت چپ تالار هدایت می‌شدند. دسته‌ی نخست را به بندهای خود بازمی‌گرداندند و به آن‌ها دستور نمازخواندن می‌دادند، اگر زندانی از خواندن یک نوبت نماز خودداری می‌کرد، از بابت آن ده ضربه‌ی تازیانه به او می‌نواختند و مجازات کسی که در روز از به‌جاآوردن هر پنج نوبت نماز خودداری می‌ورزید، پنجاه ضربه‌ی شلاق بود. آن‌هایی که نتوانسته بودند با موفقیّت به پرسش‌ها پاسخ گویند و مردود شناخته شده بودند، بعد از یک وقفه‌ی کوتاه برای تحویل مایملک مختصر و نوشتن آخرین وصایای خود به‌سوی چوبه‌های دار برده می‌شدند. بعضی از آن‌ها به‌گفته‌ی خود توانستند جان سالم به‌در ببرند، چون در ازدحامی که به‌وجود آمده بود، اشتباهاً به‌سمت دری که نمی‌بایست هدایت شدند. جان‌به‌دربردگان به‌یاد می‌آورند که چه‌گونه صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت‌نامه را شوخی می‌پنداشتند، چون نمی‌توانستند تصوّر کنند که چنان پرسش‌هایی ممکن است سرنوشت مرگ و زندگی یک نفر را تعیین کند.

رفتاری که با زنان صورت گرفت، تا اندازه‌ی پیچیده‌تر بود. در حالی‌که زنان مجاهد به‌عنوان «محارب خدا» به‌ دار آویخته شدند، به زن‌های متعلق به سازمان‌های چپ، حتا اگر در خانواده‌های مذهبی هم پرورش یافته بودند، فرصت دیگری ارزانی شد، چون آن‌ها (به‌عنوان زن) به‌طور کامل مسؤول اعمال خود شناخته نمی‌شدند. زن‌بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتیازاتی دارد! آن‌ها در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، پنج ضربه شلاق «تغزیر» می‌شدند. بعد از مدتی، بسیاری از آن‌ها پذیرفتند که نماز بخوانند. یکی از آن‌ها سال‌ها بعد اعتراف کرد که هرگاه خود را در حال نماز و به آن وسیله خیانت به شخصیت خویش را یاد می‌آورد، دچار کابوس می‌شود. برخی از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتا از نوشیدن آب خودداری ورزیدند. یکی از آن‌ها بعد از ۲۲ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵۰ ضربه‌ی شلاق، درگذشت. مقامات زندان برای او به‌عنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند، چون در هر حال «او بود که تصمیم مربوط به خودداری از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود.»

البته خودکشی‌های واقعی نیز اتفاق افتاد. بعضی از زندانیان متوجه شدند که مسؤولان زندان عمداً تعدادی تیغ در دسترس آن‌ها قرار داده‌اند که خودکشی را تسهیل کند.

حالاتی که توسط زنده‌ماندگان از این فضا توصیف شده، همه نشانه‌های بعد از رهایی از یک بحران را دربردارد. افسردگی عمیق، ناتوانی در پذیرش آن‌چه روی داده بود، ترس فلج‌کننده از تکرار ماجرا، احساس شدید گناه از زنده‌ماندن، انکار این موضوع ـ حتا در برابر خود ـ که به «پرسش‌های تاکتیکی» تن در داده‌اند. یکی از آن‌ها صحنه‌هایی از یک کابوس کافکایی را تشریح می‌کند و می‌افزاید که او و دیگران عهد کرده‌اند که روزی تجربیات خود را به روی کاغذ بیاورند، تا بدین‌گونه از جانب کسانی که در آن جریان جان باخته‌اند «شهادت داده باشند.»

وسعت و دامنه‌ی واقعی این اعدام‌ها، بیش‌تر به این سبب که از آن‌چه در استان‌ها گذشته، سندی به‌جای نمانده، نامشخص است. تا آن‌جا که ما خبر داریم، کمیسیون‌های مشابهی در استان‌ها نیز در فعالیت بودند. اصفهان به این سبب که اداره‌ی زندان در اختیار هواداران منتظری قرار داشت، یکی استثنای چشم‌گیر به‌شمار می‌رفت.

یکی از جان‌به‌دربردگان شمار اعدام‌شدگان را «هزاران نفر» ۱۳ برآورد می‌کند. دیگری آن را بین پنج تا شش هزار نفر می‌داند، هزار نفر از گروه‌های چپ و بقیه از مجاهدین.۱۴ یکی دیگر باز بر «هزاران نفر» تأکید می‌کند و به عقیده‌ی او تنها در گوهردشت ۱۵۰۰ نفر به هلاکت رسیده‌اند.۱۵ عفو بین‌المللی در برآورد خود، رقم کل را بالای ۲۵۰۰ نفر قرار می‌دهد. این سازمان هم‌چنین از قربانیان به‌عنوان «زندانیان عقیدتی» یاد می‌کند، زیرا که آن‌ها کسانی بودند که به انجام اقدامات و یا حتا طرح اقداماتی بر ضدّ حکومت متهم شده بودند. کسانی که اتهام مبادرت به چنین اقداماتی به آن‌ها وارد آمده بود، همه اعدام شدند.۱۶ رقم واقعی هرچه که باشد، دامنه‌ی عمل در مجموع از موارد قبلی حکومت وحشت که طی آن برخی از قربانیان در جریان زدوخوردهای مسلحان جان باخته‌اند، به‌مراتب فراتر رفته است. در ۱۳۶۷، همه قتل‌ها با خون‌سردی و قساوت همراه بود.

سازمان فداییان خلق، شاخه‌ی اکثریت، فهرستی از اسامی ۶۱۵ قربانی انتشار داد و تا آنجا که ممکن بود، وابستگی‌های سازمانی و محل مرگ آن‌ها را نیز تعیین کرد.۱۷ اما این فهرست به هیچ‌وجه کامل نیست، زیرا تنها به زندان‌های اوین و گوهردشت محدود می‌شود. از ۶۱۵ تنی که نام‌شان در فهرست آمده بود، ۱۳۷ نفر به مجاهدین، ۹۰ نفر به حزب توده، ۱۰۸ نفر به فداییان اکثریت، ۲۰ نفر به فداییان اقلیت، ۲۱ نفر به دیگر گروه‌های منشعب از فداییان، ۳۰ نفر به کومه‌له، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر به پیکار و ۱۲ نفر به دیگر تشکیلات چپی تعلق داشتند.

به خویشاوندان قربانیان تا بعد از تاریخ چهارم آذرماه (۲۵ نوامبر)، هیچ اطلاعی درباره‌ی اعدام آن‌ها داده نشد. بعضی از آن‌ها با تلفن، به کمیته‌ها و معدودی نیز به خود زندان اوین، احضار شدند تا اثاثیه‌ی شخصی و یا آخرین وصیت‌نامه‌های اعدام‌شدگان را در مواردی که این وصیت‌نامه‌ها بی‌زیان تشخیص داده شده بود، تحویل بگیرند. برای آن‌که از ازدحام جلوگیری شود، آن‌ها را در گروه‌های جدا از هم و طی چندین هفته به مراکز موردنظر فراخواندند. به بستگان اعدام‌شدگان صریحاً اعلام شد که حق برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آن‌ها و گردآمدن در گورستان‌های بهشت‌زهرا و گل‌زار خاوران را ندارند. در این گورستان‌ها، مارکسیست‌ها را به این عنوان که «نجس» هستند، جدا از دیگران به خاک سپردند. به این ترتیب، احکام مربوط به ارتداد درباره‌ی مردگان نیز به مرحله‌ی اجرا گذاشته شد.

• علّت اعدام‌ها چه بود؟

در مورد این‌که اصولاً چرا این اعدام‌ها صورت گرفت، فرضیات متعددی ارائه شده است. برخی چنین استدلال می‌کنند که رژیم به‌سبب اعتصاب‌های غذایی که در زندان‌های لبالب از زندانی جریان یافته بود، تصمیم به خانه‌تکانی گرفت. بنابر عقیده‌ی بعضی دیگر، هدف از این کار خاموش‌کردن گروه‌های مختلف، ایجاد رعب و پدیدآوردن حالت متابعت و یک‌نواخیت عقیدتی و سیاسی در بین توده‌ی مردم بود. با این همه، جمعی دیگر، این اعدام‌ها را با موضوع پذیرش پیشنهاد صلح سازمان ملل متحد توسط خمینی، که او آن را به‌منزله‌ی «نوشیدن جام زهر» توصیف کرد، در ارتباط می‌دانند. براساس این فرضیه، خمینی از آن جهت به این اعدام‌ها مبادرت ورزید تا خشم پدیدآمده از جنگی را که می‌بایست در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) پایان یافته باشد، ولی به‌علّت نقشه‌های جاه‌طلبانه‌ی او برای تصرف کربلا و بیت‌المقدس ادامه پیدا کرد، به مسیر دیگری هدایت کند، کوتاه‌سخن آن‌که با این اعدام‌ها عقده‌هایی که در اثر شکست گریبان‌گیر یک ملّت شده بود، بر سر جمعی قربانی بی‌دفاع خالی گردید. اما نظری دیگری هم هست که اعدام‌ها را با حمله‌ی مجاهدین به نواحی غربی ایران، یک روز پس از قبول طرح صلح سازمان ملل متحد از طرف خمینی، پیوند می‌دهد. براساس این نظر، رژیم که دچار وحشت شده بود، احساس کرد که تنها با توسل به اقدامات افراطی می‌تواند آن وضع بحرانی را پشت سر بگذارد.

این فرضیات در برابر یک بررسی دقیق و موشکافانه، اعتبار خود را از دست می‌دهد. اعتصاب‌های غذا مدّت‌ها قبل از آن‌که کمیسیون تشکیل شود، پایان یافته بود و ازدحام در زندان‌ها هم در ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) از هر زمان دیگری بعد از سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) کم‌تر بود. واقعیت این است که قزل‌حصار به‌تازگی از همه‌ی زندانیان سیاسی خالی شده بود. با توجّه به این‌که تمامی جریان در خفای کامل برگزار شد، فرضیه‌ی مربوط به ایجاد رعب در میان مردم نیز بی‌اعتبار می‌شود. اگر هدف رژیم ایجاد وحشت در مردم بود، می‌بایست به همان شیوه‌ای که در سال‌های ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) و ۱۳۶۰ (۱۹۸۱) عمل شد، در اطراف اعدام‌ها تبلیغات و هیاهوی فراوانی صورت می‌گرفت، اما این‌بار تمامی پرسش‌هایی که درباره‌ی اعدام‌ها مطرح گردید، بدون پاسخ گذاشته شد. حتا امروز هم بعد از گذشت بیش از یک دهه، رژیم هم‌چنان وقوع چنان اعدام‌هایی را انکار می‌کند. افزوده بر این، هرچند که پذیرش آتش‌بس اعلام‌شده توسط سازمان ملل متحد ممکن است برای خمینی به منزله‌ی «جام زهر» بوده باشد، ولی برای بقیه‌ی کشور خبری آرام‌بخش و در خور شکر و سپاس به‌شمار می‌رفت. با آن‌که حمله‌ی مجاهدین، که از همان نخستین مرحله با شکست کامل همراه بود، می‌تواند به‌عنوان دلیل توجیه‌کننده‌ای برای اعدام آن‌ها تلقّی شود، ولی به هیچ‌‌وجه توجیه‌کننده‌ی اعدام دیگران، به‌ویژه عناصر چپ‌گرا که به مجاهدین سخت بدگمان بودند، نمی‌تواند باشد. سرانجام نگاهی به مجموعه‌ی جریان، و حالت نظم و فراغتی که بر بازجویی‌ها حکم‌فرما بود، نشان می‌دهد که سراسیمه‌گی و وحشتی در دستگاه به‌وجود نیامده بود. برعکس، در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) رژیم بیش‌تر از هر زمان دیگری قبل از آن تاریخ، به خود اطمینان داشت، چون از یک جنگ طولانی جان سالم به‌در برده و به سرکوب مخالفان و ایجاد یک رشته نهادهای جدید حکومتی توفیق یافته بود. چنین به‌نظر می‌رسد که تفتیش عقاید (و اعدام‌های متعاقب آن) نه محصول وحشت، بلکه نتیجه‌ی یک برنامه‌ریزی حساب‌شده انجام گرفت.

پاسخ واقعی را در مورد اعدام‌های جمعی باید در فعل و انفعالات درون رژیم جست‌وجو کرد. با تحقّق‌یافتن صلح، خمینی ناگهان دریافت که سیمان پُربهایی را که به‌وسیله‌ی آن گروه‌های ناهمگون پیروان او، با هم‌ پیوند یافته بودند، از دست داده است. برخی از این پیروان، میانه‌رو، برخی تندرو، گروهی اصلاح‌طلب، بعضی جزمی و بنیادگرا، دیگران واقع‌بین و عامه‌گرا، بخشی معمم و بخش دیگر افراد غیرمعممی بودند که نهانی احساساتی بر ضدّ طبقه‌ی روحانی در دل می‌پروراندند. او هم‌چنین دریافت که با وضع مزاجی متزلزلی که دارد، ممکن است به‌زودی صحنه را خالی کند و پیروان خود را از وجود یک رهبر بلندپایه محروم سازد. افزوده بر این، او متوجه این واقعیت نیز بود که در درون نظام عناصر متنفذی وجود دارند که آرزو می‌کنند شکاف پدیدآمده بین رژیم و غرب و هم‌چنین با گروه‌های مخالف میانه‌رو، از میان برخیزد.

به ‌منظور تحکیم مبانی وحدت (در دستگاه حاکمه)، خمینی سیاست دوسویه‌ای را طراحی کرد که یک وجه آن فتوای (اعدام) سلمان رشدی و وجه دیگرش همین اعدام‌ها بود. با صدور فتوای قتل سلمان رشدی، نه تنها موجبات انزوای هرچه بیش‌تر کشور فراهم می‌آمد، بلکه موانعی نیز در راه حصول تفاهم با غرب در آینده سر می‌کشید، که اگر هم نه غیرقابل رفع، به‌سختی برطرف‌شدنی بود. از این مهم‌تر، همان کشتار جمعی بود که ظرفیت واقعی پیروان خمینی را در بوته‌ی آزمایش می‌گذاشت. هواداران نیم‌بند را از معتقدان راستین، تذبذب‌پیشه‌گان را از انقلابیون واقعی و سست‌اراده‌گان را از آنان که با تمام وجود احساس تعهد می‌کردند، متمایز می‌ساخت. به آن‌ها می‌فهمانید که یا باید پایداری کنند و یا این‌که همه با هم سرنگون شوند. کسانی را که از حقوق بشر و آزادی‌های فردی دم می‌زدند، خاموش کرد. افزوده بر این، با اجرای چنین سیاستی پیوند میان عناصر انقلابی مذهبی در درون جنبش تحت رهبری او با تندروان غیرمذهبی در خارج از جنبش بریده می‌شد. واقعیت این‌که، از جانب حزب توده، به این سبب که مظنون به داشتن متحدانی در داخل نظام بود، احساس خطر می‌شد. کوتاه‌سخن این‌که، حمام خون با این هدف برپا گردید که هم یک غسل خون باشد و هم یک پاک‌سازی درونی. این هدف، با مجبورشدن منتظری به استعفا، دقیقاً به‌ تحقّق پیوست. در جریان یک ساله‌ی قبل از این رویداد، میان منتظری و شماری از مشاوران خمینی بر سر مسایلی مانند محاکمه‌ی مهدی هاشمی ـ از نزدیک‌ترین یاوران منتظری ـ جهاد ضدّ احتکار، تشکیل دادگاه‌های ویژه‌ی روحانیون، و انتصاب قضات، مدرسین حوزه‌های علمیه، ائمه جمعه، برخورد و کشاکش برقرار بود. اما این تنش‌ها را در پشت درهای بسته و پنهان از چشم مردم نگاه داشته بودند. بنا به گفته‌ی یکی از زندانیان: «ما از تشخیص میان رؤسای زندان‌ها که موافق منتظری بودند و آن‌هایی که در شمار مخالفان وی قرار داشتند، عاجز ماندیم. ما به این اشتباه خود فقط مدّت‌ها بعد پی بردیم.»

اعدام‌های جمعی، حرکتی بود که سرانجام کاسه‌ی صبر منتظری را لب‌ریز کرد. او با شتاب، سه نامه، دو تا به خمینی و یکی به کمیسیون ویژه، فرستاد و با صراحت هرچه تمام‌تر «این اعدام‌های خیانت‌کارانه» را محکوم ساخت. وی به دریافت‌کنندگان این نامه‌ها خاطرنشان کرد که خود او بیش از هر کس دیگری از ناحیه‌ی گروه‌های مخالف صدمه دیده است، چون پسرش به‌دست مجاهدین به قتل رسیده است. وی سپس کمیسیون ویژه را متهم ساخت که با اعدام توابین و مرتکبین جرایم بی‌اهمیت، احکام اسلام را زیر پا گذاشته است. زیرا گروه اخیر اگر در یک دادگاه صالح محاکمه می‌شد، مجازات آن چیزی بیش‌تر از یک سرزنش نمی‌بود. او هم‌چنین کمیسیون را به این سبب که فشارهایی خارج از حد تحمل به زندانیان وارد ساخته و حتا آن‌ها را به گذشتن از میدان‌های مین مجبور کرده است، به‌شدّت مورد نکوهش قرار داد. در بخشی از نامه‌ی خود نوشت: «این اعدام‌های غیرقانونی، علاوه بر ایجاد انزجار در بسیاری از مردم، بهانه‌ی خوبی علیه ما به‌دست دشمن می‌دهد.» وی نامه‌ی خود را با تقاضای «معاف‌شدن از مسؤولیت سنگین جانشین رهبر» پایان داد.*

خمینی بی‌درنگ این تقاضا را اجابت کرد و با لحن سرزنش‌آمیزی پاسخ داد که «چنین مسؤولیتی به طاقتی بیش‌تر از آن‌چه شما از خود نشان داده‌اید، نیاز دارد.» او برای آن‌که خود را مبرّا از هرگونه خطایی نشان دهد، ادعا کرد که از همان آغاز، همواره در صلاحیت منتظری تردید داشت، ولی با اکراه تصمیم مجلس خبرگان را دایر بر انتخاب وی به جانشینی خود، پذیرفت. در این بخش از پاسخ خمینی، چنین آمده بود: «من از همان ابتدا که مجلس خبرگان شما را منصوب کرد، نارضایتی خود را نشان دادم.» در ماه‌های بعد از این جریان، رژیم کوشید تا استعفای منتظری را از نظرها با انتشار قسمت‌های دست‌چین شده‌ای از نامه‌های او توجیه کند، اما نامه‌های نهایی منتظری را پنهان نگاه داشتند تا بتوانند وانمود کنند که چنان اعدام‌هایی هرگز به‌وقوع نپیوسته است. منتظری بی‌درنگ بعد از استعفا، به هیچ تبدیل شد و فعالیت او به تدریس در حوزه‌ی قم محدود گردید. عکس‌های او را از مکان‌های عمومی برداشتند و نام او از رسانه‌های همگانی محو شد. بدین‌گونه در تیرماه ۱۳۶۸ (ژوئن ۱۹۸۹)، هنگامی‌که خمینی در حالت اغمای دایمی فرورفت، این احساس اطمینان را همراه برد که نظامی که به‌دنبال خود باقی می‌گذارد، از عناصر لیبرال پاک شده است. کسانی که سکان‌های رهبری را در دست گرفته‌اند، با پشتیبانی از اعدام‌ها یا مشارکت در آن‌ها، طاقت و ظرفیت خود را به‌ثبوت رسانده بودند. به این سبب است که هرگز نباید در نبوغ و خلاقیت خمینی شکّی روا داشت!!!

• دلیل سکوت چیست؟

از ۱۳۶۸ (۱۹۸۸) تا کنون، در حدود هفت کتاب کامل، بیش از بیست مقاله‌ی دانشگاهی، گزارش‌های متعددی در کنفرانس‌ها و مقالات بی‌شماری به‌زبان‌های رایج کشورهای غربی در روزنامه‌ها، پیرامون ایران امروز انتشار یافته است. اما حتا در یک مورد نیز به این اعدام‌ها اشاره‌ای به‌عمل نیامده و این در حالی است که عفو بین‌المللی در وقت خود گزارشی به این موضوع اختصاص داد. گروه‌های مختلف در انتشارات خود به‌طور وسیع درباره‌ی آن مطالبی نوشتند و بر سر همین ماجرا بود که منتظری استعفا کرد. اگر قرار باشد دویست سال دیگر مورّخان بنا به اصطلاح به‌کار رفته توسط میشل فوکو، با تأمل در این انتشارات به یک «باستان‌شناسی آگاهی» مبادرت ورزند، هیچ‌گونه ردّپایی از این رویداد شگفت‌انگیز نخواهند یافت. برعکس ۱۳۵۹ (۱۹۸۰)، نتیجه‌گیری آن‌ها این خواهد بود که چنین ددمنشی و قساوتی می‌توانسته است در فضای سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ به‌وقوع به‌پیوندد. یکی از کارشناسان مسایل ایران که دوست دارد از انقلاب ۱۹۷۹ با صفت «بنیادگرا» یاد کند، بنابراین توانسته است با استناد به این آدم‌کشی، به‌گونه‌ای سطحی در جهت تأکیدنهادن بر چنین توصیفی بهره جوید، چنین افاده‌ی مرام‌کرده است که در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۳۵۹ (۱۹۸۰)، «بنیادگرایان» به «میانه‌روی» و «واقع‌بینی» بیش‌تری گراییدند و آن هم فقط به این دلیل که از اعلام جنگ بر ضدّ امریکا در جریان بحران کویت خودداری ورزیدند.

کارشناس دیگری، چه در مقاله‌ی مشروحی که زیرعنوان «چالش چپ» نوشت و چه در کتابی که موضوع آن یک‌سر در اطراف اوضاع سیاسی در ایران معاصر دور می‌زد، کم‌ترین ذکری از این مقوله‌ی نامطبوع به میان نیاورد و این در حالی بود که یک فصل کامل از کتاب، به استعفای منتظری اختصاص داشت بنا به ادعای این مؤلف، رژیم در قبال مجاهدین و گروه‌های چپ «با هوشمندی» عمل کرد. به همین‌گونه، یک مورخ فرانسوی در کتابی که درباره‌ی شیعه‌گری در دوران معاصر نوشت، ادعا کرد که در سالیان اخیر ایران به‌سبب نشان‌دادن «بردباری روشن‌فکرانه» و «کنج‌کاوی روشن‌فکرانه» وضع شاخصی پیدا کرده است. این احتمال وجود دارد که او تفتیش عقاید کاتولیک‌ها را هم عملی آزادمنشانه تلقّی کند. چنین سکوت کوبنده‌ای را چه‌گونه می‌توان توجیه کرد؟ بدبینان ممکن است پاسخ دهند که کارشناسان (مسائل ایران) برای تحصیل ویزا ـ ترجیحاً همراه دسترسی به بلیط رفت و برگشت هواپیما ـ به خودسانسوری دست می‌زنند. اما این نظر دیگر بیش از حد بدبینانه است. مضافاً به این‌که اکثریت کارشناسان مسایل ایران مردان شریفی هستند. برای پی‌بردن به علّت این سکوت، باید به‌گونه‌ای عمیق‌تر به کاوش پرداخت. چنین سکوتی از جانب روزنامه‌نگاران به‌آسانی قابل توضیح است. بیش‌تر روزنامه‌نگاران هیچ‌گونه آشنایی با زبان فارسی ندارند و بنابراین نمی‌توانند به‌طور مستقیم به مطبوعات گروه‌های مختلف رجوع کنند. آن‌ها ناگزیرند فقط داستان‌ها و ماجراهایی را دنبال کنند که مراجع دیگر آن‌ها را به‌عنوان «واقعیت» پذیرفته‌اند. از آن‌جا که چنان مراجعی هرگز به اعدام‌ها، حتا به‌منظور تکذیب، اشاره‌ای نکردند، در نتیجه روزنامه‌نگاران نیز هرگز در گزارش‌های اصلی خود در مطبوعات جهانی، ذکری از آن‌ها به‌میان نیاوردند.

برای تشریح علّت سکوت محافل دانشگاهی، مسأله را باید در زمینه‌ی وسیع‌تر بحثی که در غرب درباره‌ی ایران جریان دارد، قرار داد. محور اصلی این بحث این است که آیا امریکا و جامعه‌ی اروپا باید روابط خود را با ایران بهبود بخشند یا نه. در این بحث گروهی از مشاوران سیاست خارجی ـ که باید از آن‌ها با عنوان «بازها» یاد می‌کرد ـ خواستار منزوی‌ساختن ایران هستند و استدلال‌شان این است که رهبران ایران از یک مشت عناصر «متعصب» تشکیل شده‌اند که از تروریسم حمایت و در جریان مذاکرات صلح میان اسراییل و فلسطینی‌ها خراب‌کاری می‌کنند. حقوق بشر را منظماً زیر پا می‌گذارند و به‌دنبال برنامه‌ی تولید بمب اتم و دیگر سلاح‌های نابودکننده‌ی جمعی هستند. گروه دیگری از مشاوران که می‌توان از آن‌ها به‌نام «کبوترها» نام برد، چنین استدلال می‌کنند که غرب، در صورت برقرارساختن یک گفت و شنود سازنده با ایران در مسایل مورد علاقه‌ی دو طرف، از جمله نفت، می‌تواند آن کشور را به جامعه‌ی بین‌المللی بازگرداند. این بحث، هم در رسانه‌ها، هم در تالارهای کنگره و هم در کنفرانس‌های متعددی در انستیتوی کارنگی، انستیتوی خاورمیانه، انستیتوی سیاست خاور نزدیک، شورای روابط خارجی، مؤسسه‌ی رند و هم‌چنین در دانشگاه‌ها و نهادهای شبه‌دانشگاهی که به‌طور مستقیم مورد حمایت مالی دولت ایران قرار دارند، مطرح بوده است.

در این بحث، اکثر کارشناسان مسایل ایران به‌گونه‌ای که معقول و قابل درک می‌نماید، از موضع «بازها» پشتیبانی می‌کنند و بر این اساس نمی‌خواهند بهانه‌ای در اختیار طرف مقابل بگذارند، و چه‌چیزی در این روزگار ممکن است از اعدام‌های جمعی به‌خاطر ارتداد صدمه‌انگیزتر باشد. یک کارشناس ارشد مسایل ایران، چنین لب به شکایت گشوده است که «امریکا بیش از حد در صدد شیطانی نشان‌دادن چهره‌ی ایران است. اگرچه «ایران» ممکن است بد ولی تا این حد هم بد نیست.» دیگر این‌که اطلاعات (مربوط به اعدام‌های جمعی) می‌توانست برای مغرضین دستاویزی شود تا این تصویر ذهنی را که اسلام دین «تعصب» و «جزم‌گرایی» است، تشنه‌ی خون و نابردبار است و نمی‌تواند از حصار قرن هفتم عربستان پا را فراتر بگذارد، تقویت کنند، کارشناسان مسایل خاورمیانه نمی‌خواهند وسیله‌ی دامن‌زدن به آتش غرض‌ورزی‌ها و پیش‌داوری‌های فرهنگی را فراهم آوردند در معرض این اتهام که به همان شیوه کهنه‌ی مستشرقین عمل می‌کنند، قرار گیرند. در تمامی شمال امریکا، تنها دو کارشناس برجسته‌ی خاورمیانه می‌توان سراغ کرد که از موضع «بازها» پشتیبانی می‌کنند و بنابراین از آن‌ها انتظار می‌رود که در اطراف اعدام‌ها هیاهو راه بیاندازند. اما آن‌ها هم به چنین کاری دست نیازیده‌اند، زیرا: یا هرگز نشریات گروه‌های مخالف نظام مذهبی حاکم بر ایران را نمی‌خوانند، یا این‌که اعتقادات خود آن‌ها چنین اقتضا می‌کند که «از اعدام‌ها سخنی به میان نیاورند.» کسانی که تا این حد راست‌گرا هستند که نمی‌توانند میان آلنده و هیتلر تمایزی قایل شوند. به احتمال زیاد، به اعدام‌های ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) نیز نمی‌توانند کم‌ترین توجهی داشته باشند. چنین بود که غریب‌ترین رویداد دهه‌ی اخیر بی‌آن‌که کم‌ترین اعتنایی به آن مبذول شود، به‌وقوع پیوست و این خود توانایی دانشگاهیان را در تحلیل اوضاع ایران امروز به‌شدّت در معرض تردید قرار می‌دهد.

» ادامه مطلب

نقض حریم خصوصی - کاری از مانا نیستانی



» ادامه مطلب

میکروب های دشمن – کاریکاتوری از نیک آهنگ





» ادامه مطلب

استقبال مردم قم از حضرت الاغ – گرداب





» ادامه مطلب

کارتون - هدفمند کردن یارانه ها !




» ادامه مطلب

مجلس بزم احمدی نژاد و هوگو چاوز !



» ادامه مطلب

اگر احمدی نژاد زن بود چقدر زشت میشد !


» ادامه مطلب

کاریکاتور - روش آخوند ها برای مقابله با ماهواره !



» ادامه مطلب

کاریکاتور – گفتگوی چاوز و احمدی نژاد در پشت درهای بسته !



» ادامه مطلب

بازی فلش - پرتاب کفش و دمپایی به جنتی و خاتمی + لینک دانلود

» ادامه مطلب

کدهای مخفی سیم کارت های اعتباری ایرانسل

کافی است در گوشی ای که یک سیم کارت اعتباری ایرانسل در داخل آن قرار دارد ، کدهای زیر را توسط کلیدهای گوشی وارد نمایید:

#1*1*3*140* فعال سازی پیامگیر

#3*1*3*140* فعال سازی ذخیره شماره تماس گيرنده

#4*1*3*140* حذف همه سرویس ها

#5*3*140* دریافت تنظیمات MMS

*140*3*6# دریافت تنظیمات GPRS

لازم به ذکر است سرویس ذخیره شماره تماس گيرنده شما را قادر مي سازد تا بدانيد در زماني كه در دسترس نبوده ايد، چه كساني با شما تماس گرفته اند. چنانچه تلفن همراهتان خاموش بوده يا خارج از محدوده پوشش شبكه باشد، كسي كه با شما تماس مي گيرد، به يك سرويس پيام گير هدايت مي شود كه در آنجا شماره اين شخص ذخيره مي شود. هنگامي كه تلفن همراهتان مجدداً در دسترس قرار گيرد، ليستي از تمام شماره هايي كه با شما تماس گرفته اند به همراه زمان اين تماسها از طريق SMS براي شما ارسال مي گردد.اين سرويس و سرويس پيام گير صوتي نمي توانند همزمان فعال باشند. شما تنها مي توانيد از يكي از دو سرويس ذخيره شماره تماس گيرنده يا پيام گير صوتي در يك زمان استفاده نماييد.

» ادامه مطلب

کارتون - هم غزه ، هم لبنان ، گور بابای ملت ایران !



» ادامه مطلب

عکس - آخوند مخ زن !

» ادامه مطلب

تاکتیک اتو ، تاکتیکی که رژیم را واقعا عذاب داد - کاریکاتور



» ادامه مطلب

کاریکاتور - سید علی فرعون !



» ادامه مطلب

عکس های منتشر نشده از حضور نیروهای حزب الله لبنان در سرکوب مردم آزادیخواه ایران



وبلاگ ارتش سبز - در عکس فوق شما به ترتیب از راست به چپ «حسین منیف اشمر»، «ابوناصر» و «نواف نصار» سه عضو از حزب الله لبنان به همراه «کریم بوغانی» یک ایرانی عضو سپاه پاسداران را می بینید که با در دست داشتن بی سیم و اسلحه (که در زیر پیراهن ابوناصر مشهود می باشد) در خدمت سرکوبگران و کودتاچیان سپاه می باشند.
این عکس در پایان روز رای گیری در 22 خرداد 1388 در حمله این افراد به ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در قیطریه تهران گرفته شده است. (به تابلوی پشت سر این افراد که شعار «یک یا حسین، تا میرحسین» بر روی آن نوشته شده است دقت کنید)

شکارچیان سبز تصاویر هر 4 نفر از افراد در عکس بالا را در روزهای دیگر پرحادثه میهنمان ثبت کرده اند تا آیندگان بدانند چگونه وطن فروشان بی وطن، میهنمان را در اختیار بیگانگان قرار دادند تا در روز روشن با پول خودمان، گلوله و باتون بر سر و صورتمان بزنند.

اگر تصاویر ثبت شده را به ترتیب زمانی پشت سر هم مرور کنید، به نتایج بسیار جالبی خواهید رسید:
(با کلیک بر روی تصاویر، آنها را در سایز بزرگتر دریافت کنید)


«حسین منیف اشمر» همراه با خامنه ای در روز سه شنبه ۲۲ اردیبهشت 1388 (۱۲ مه 2009) یک ماه قبل از انتخابات در سفر به کردستان، شهر سنندج:

«حسین منیف اشمر»، «نواف نصار»، «کریم بوغانی» و «ابوناصر» در حمله به ستاد میرحسین موسوی در قیطریه تهران همزمان با پایان رای گیری در انتخابات 22 خرداد 1388:

«حسین منیف اشمر» برادر دو شهید معروف استشهادی حزب الله لبنان علی منیف اشمر و محمد اشمر می باشد. وی از سال 1374 در ایران بسر می برد و ضمن عضویت در سپاه پاسداران از اعضای دفتر نمایندگی حزب الله لبنان در ایران می باشد. منبع
«حسین منیف اشمر» و «ابوناصر» و «نواف نصار» چند نفری باهم در حال کتک زدن یک ایرانی با باتون در درگیری های خیابانی بعد از 22 خرداد 1388:


«کریم بوغانی» در حین فیلم برداری از تظاهرکنندگان معترض به نتایج انتخابات در 16 آذر 1388 در دانشگاه هنر تهران:

فرد چهارم این گروه البته ایرانی است و نامش «کریم بوغانی» است اهل آمل و بزرگ شده روستای دینان است وی عضو نیروی قدس سپاه پاسداران است و در یگان 9000 نیروی قدس فعالیت می کند، به عکس های دیگر وی نیز نگاه کنید وی همواره یا در کنار این سه لبنانی است و یا مشغول ضبط فیلم و عکس است. محل خدمت نامبرده یعنی یگان نه هزار نیروی قدس پیشتر یعنی تا هشت سال پیش وظیفه اش چیز دیگری بود و اکنون مسئولیت واکنش سریع و ضد خرابکاری در امنیت داخلی است. ستاد این یگان در محل زیر است:
تهران –خیابان ولیعصر– نبش ساختمان ایرنا کوچه مجلسی شماره 8، با تابلوی: موسسه فرهنگی همت.
اکنون واضح است که مسئولیت برخورد مستقیم با مهندس موسوی برعهده این یگان و سپاه پاسداران است چرا که در عکسهای تسخیر و پلمپ ستاد مهندس موسوی در قیطریه ما این سه نفر را می بینیم.
منبع
«حسین منیف اشمر» و «ابوناصر» در راهپیمایی روز قدس 1388:
در تمامی اعتراضات و تجمعاتی که مهندس موسوی حضور داشته است این چهار نفر را می بینیم، از جمله عکس زیر در راهپیمایی روز قدس 1388:


«حسین منیف اشمر» ظهر عاشورا 6 دی 1388 روی پل حافظ در حال شلیک گلوله به سمت مردم ایران:


«ابوناصر» در روبروی منزل دکتر مسعود علی محمدی در قیطریه لحظاتی پس از ترور دکتر علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران، 22 دی 1388:

در بين عکسهای خبرگزاری فارس که از واقعه ترورمسعود عليمحمدی، استاد دانشگاه در قيطریه منتشر شده، عکسی از "ابوناصر" دستيار "حسين منيف اشمر" دیده می شود. این دو تن از اعضای ارشد "حزب الله لبنان" در تهران هستند که در جریان سرکوب بارها و بارها دیده شدند در حاليکه اسلحه بدست داشتند یا مشغول تيراندازی بودند. گفته می شود صحنه های این انفجار بسيار شبيه به انفجارهای جنوب لبنان است.
پرسش اول:
چرا با وجود بسیج و سپاه و اطلاعات و بقول حضرات آحاد میلیونی عاشقان و جان برکفان ولایت واکنش سریع و سرکوب سازمانی را به نیروهای خارجی واگذار کرده اند؟ چه سری است که امروزه لبنانی ها محرم تر و خودی تر از نیروهای سرکوبگر داخلی شده اند؟ مسئله این است.

پرسش دوم:
به نظر شما چه ارتباطی بین خامنه ای و این چند نفر حزب الهی از لبنان، با ملت ایران و طرفداران موسوی وجود دارد؟

پیدا کردن پاسخ این دو پرسش بر عهده شما و همچنین نسلهای پرسشگر آینده این سرزمین می باشد!

اگر این اتفاقات در هر کشور دیگر می افتاد شخص نخست یا رئیس جمهور یا نخست وزیر آن کشور را به خاک سیاه می نشاندند که چرا از اعضای یک نیروی نظامی خارجی برای سرکوب ملتش استفاده کرده است. ولی خب از آنجایی که اینجا ایران اشغالی سال 1388، آزاد ترین کشور دنیا به گفته اشغالگرانش است آب از آب هم تکان نمی خورد!


» ادامه مطلب