عکس و مشخصات شعیب ابن صالح !
شعيب بن صالح جواني است متوسط القامت، گندمگون، لاغر، با ريش كمپشت، صاحب بصيرت و يقين از اهالي ري كه اندكي پيش از ظهور حضرت در ميان ايرانيان، ظاهر شده و نقش رهبر نظامي را در حركت ظهور آن حضرت، ايفا ميكند. او مردي است شكستناپذير، اگر كوه در مقابلش بايستد آن را منهدم كرده و عبور ميكند.
وي به همراه سيّد خراساني كه رهبري سياسي ايرانيان را به عهده دارد، پرچم اسلام را به حضرت مهدي ميسپارد و با نيروهاي خود در نهضت آن حضرت شركت ميكند. خراساني و شعيب در زمره ياران خاصّ آن حضرت قرار ميگيرند و شعيب بن صالح به فرماندهي كلّ نيروهاي حضرت مهدي منصوب ميگردد.
البتّه احتمال دارد كه جهت حفظ و ايمني، نام او مستعار باشد تا وعدة الهي محقّق شود. همچنين امكان دارد كه نام او و نام پدرش مشابه شعيب و صالح يا به معناي اين دو باشد. فاصله ميان خروج شعيب و سپردن زمام امور به مهدي 72 ماه است ... که ظاهر شدن خراساني و شعيب، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدي خواهد بود.
وي به همراه سيّد خراساني كه رهبري سياسي ايرانيان را به عهده دارد، پرچم اسلام را به حضرت مهدي ميسپارد و با نيروهاي خود در نهضت آن حضرت شركت ميكند. خراساني و شعيب در زمره ياران خاصّ آن حضرت قرار ميگيرند و شعيب بن صالح به فرماندهي كلّ نيروهاي حضرت مهدي منصوب ميگردد.
البتّه احتمال دارد كه جهت حفظ و ايمني، نام او مستعار باشد تا وعدة الهي محقّق شود. همچنين امكان دارد كه نام او و نام پدرش مشابه شعيب و صالح يا به معناي اين دو باشد. فاصله ميان خروج شعيب و سپردن زمام امور به مهدي 72 ماه است ... که ظاهر شدن خراساني و شعيب، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدي خواهد بود.
برای تاثیر گذاری بیشتر به این موزیک هم گوش کنید .
چگونگی کشته شدن محافظ فرمانده نیروی قدس سپاه
سید آیت موسوی، چندی پیش بعد از اختلافات و مشاجراتی که با مقامات ارشد نیروی قدس پیرامون نقش سپاه در "قاچاق سلاح و مواد مخدر و همچنین مداخلات در عراق" داشت، بطور ناگهانی و در حالیکه عازم اربیل عراق بود، در جنوب غربی ایران (جاده فاو)، در اثر تصادفی مشکوک (جدا شدن لاستیک اتومبیلش) کشته شد و بلافصله در دارالسلام اسلامشهر، قطعه شهدا دفن شد.
یکی از اعضای جدا شدۀ نیروی قدس سپاه، در گزارشی به جرس، از نامه خود به شکرالله بهرامی(دادستان نظامی تهران) خبر داده؛ که از وی خواسته است پرونده کشته شدن سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی و مسئول دفتر سردار ربیعی(خانی) مورد بازبینی قرار گیرد.
این عضو جدا شدۀ نیروی قدس سپاه پاسداران، در گزارش خود به جرس نوشته است:
"سید آیت موسوی را در یکی از هیئت های عزاداری در محله فلاح تهران شناختم. سال ١٣۸١ بود .در تعطیلات دوران آموزشی بودم. سید خیلی آرام و تودار بود. بچۀ اسلامشهر بود. سرهنگ زرگر که از ناحیه فک و دهان جانباز جنگ بود و چندین سال مسئولیتی در سپاه قدس داشت، خیلی از بچه های اسلامشهر را به سپاه قدس برد.
بعدها مرتضی سبزی که او هم ساکن همانجا بود، در گزینش سپاه قدس وارد شد و خیلی دیگر را با خود داخل برد؛ که سید آیت موسوی هم یکی از آنها بود که خدمت سربازیش در قدس سپری شد و بعدها نیز رسمی همانجا شده بود.
موسوی از همان اول به واسطه دوستی و آشنایی با سید محمد عسگری که در حال حاضر مسئول دفتر ۹۰۰ قدس (پشتیبانی حوزه لبنان) است و قبلا مسئول دفتر تشریفات آن مجموعه بود، به عنوان سرباز به دبیرخانه و بعدها به دفتر سردار ربیعی (با نام مستعار خانی) رفته بود.
موسوی به من می گفت خانی خیلی به من محبت می کند و حتی پیشنهاد ماندنم در سپاه قدس را هم او داده و کار رسمی شدنم را پیگیری کرده بود.
بعد از مدتی به دفتر قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) رفت و در گروه محافظین وی وارد شد و از آن زمان حضورش در قدس شناور شد. از دفتر خانی، سلیمانی، تا دفتر پشتیبانی و تشریفات لبنان تا نهایتا دفتر عراق؛ و آخرین حضورش آجودان سردار خانی بود که مسئول دفاترتشریفات قدس و با حفظ سمت جانشین سلیمانی بود.
از همان زمان (ورود به دفتر عراق)، موسوی چند مرتبه برای خروج از نیروی قدس استعفا نامه ای خطاب به خانی نوشت و در آن نامه با اشاره به برخی از موضوعات که ماموریت سپاه پاسداران این نیست خواستار قبول استعفای خود شده بود.
وی همچنین از تخلفات گسترده قاسم سلیمانی برایم (راوی گزارش) بارها صحبت کرده بود و اینکه از وضعیت کنونی سپاه خسته شده و نمی تواند در آنجا بماند.
موسوی گفت محفل هایی در نیروی قدس سپاه قدرتی را ایجاد کرده اند که دست به قاچاق سلاح و مواد مخدر و قتل های غیر قابل تصور می زنند.
خودش از جلساتی که همراه سردار ربیعی و قاسم سلیمانی و افرادی چون حاج قدرت باجلان برای خرید رای در عراق رفته بودند می گفت و از اینکه بعضی ها برای دریافت وام های یک میلیون تومانی، باید چند ماه در صف باشند؛ ولی اینها در یک فقره فقط ۸۰۰ هزار دلار در یک شهر کوچک عراق هزینه کرده بودند.
سید آیت می گفت خسته شده ام و می خواهم بزنم بیرون .
روزی که به همراه تیمی به سرپرستی سردار ربیعی با پرواز ماهان به اربیل عراق می رفتند، من شیفت اطلاعات بودم در فرودگاه، تعطیلات عید سال 85 بود.
چند شب قبلش به من زنگ زد گفت اربیل می روم کجایی؟ گفتم من شیفتم بیا می بینمت.
دیدمش و به مزاح گفتم مگه استعفا ندادی؟
گفت «سلیمانی من را به دفترش صدا کرده و جلوی من استعفا را پاره کرده و گفت ...کسی که خربزه می خوره پای لرزش می نشیند. اگر قرار بود بری اشتباه کردی که آمدی داخل، ما برای حفظ نظام کار می کنیم... و آیت موسوی گفت من هم گفتم حاجی قاچاق کجاش حفظ نظام است، و سلیمانی به من گفته این چیزها به تو ارتباط ندارد...»
اما این موارد گذشت تا اینکه موسوی به من گفت به مسافرت می رود و بعد از چند روز ناگهان خبر آمد که در جاده فاو، لاستیک تویوتا هایلوکس سپاه قدس که وی سوارش بوده، کنده شده و چپ کرده است.
اکنون جای سوال دارد اینکه سید جلوی من به اربیل رفت چطور سر از جاده فاو در آورد و تاریخ کشته شدنش را 3 فروردین اعلام کرده بودند؛ در حالیکه ششم کشته شد.
سید آیت همیشه به همراه فرماندهان سپاه قدس جایی می رفت و قبل از سفر اربیل نیز، حاضر به رفتن به عراق نبود و خودش هم می گفت راضی به رفتن نیستم ولی اگر نروم برایم مشکل درست می کنند.
اما مسئله این است که وی خیلی چیزها از نیروی قدس می دانست.
مقامات سپاه گفتند که در اثر کنده شدن لاستیک (آنهم لاستیک تویوتا هایلوکس)، ماشین وی چپ کرده است و من که خودم در غسل دادن کنار جسدش بودم، اثری از تصادفی که ماشین چپ کرده باشد یا سر و بندش آسیب دیده باشد، قابل مشاهده نبود.
از مراسم غسل تا دفن او هم، قاسم سلیمانی هم ربیعی از اول تا آخر حضور داشتند و مدام به پدرش می گفتند نگران هیچ چیز نباشید ما هستیم و همه چیز را انجام می دهیم و با اعلام شهادت وی و دفن او در قطعه شهدا دارالسلام در اسلامشهر، همه نکات و موارد همراه سید را زیر خاک دفن کردند.
سید آیت موسوی حرف های زیادی برای گفتن داشت.از کارهای غیر قابل تصور قدس می گفت.یکبار با یکی از سرهنگ های نیروی قدس به نام ضیایی با نام مستعار سفری که در معاونت عملیات قدس است درگیر شده بود و صورتش را زخمی کرده بودند...
اکنون فقط امیدوارم همکاران و دوستان نزدیکش مثل ع...، ج... و خیلی های دیگر که او را از نزدیک می شناختند، در برابر این موضوع سکوت نکنند. زیرا آنها و خیلی های دیگر که نامشان برده نشد امروز در قدس کار می کنند و شاهد این تخلفات هستند.اینان می دانند سید آیت موسوی را حذف کرده اند؛ اما با مصلحت اندیشی سکوت می کنند.
من نتوانستم سکوت کنم زیرا سید را و حقیقت را نمی توانم فراموش کنم.
سید آیت موسوی، ساکن شهرک واوان محله...، کوچه ...بود.هنوز هم خانواده اش همانجا سکونت دارند. نمی دانم مسئولین قدس چه پاسخی دارند اما امیدوارم پاسخ قانع کننده ای به سوالات زیر داشته باشند :
الف/سید آیت موسوی در روز دوم فروردین کشور را به همراه تیمی با سرپرستی سردار ربیعی(خانی)ترک نمود.اما چند روز بعد اعلام می گردد که وی در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو تویوتا کشته می شود.مطابق لیست ورود و خروج مسافرین ایشان در چه تاریخی وارد کشور شدند که در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو کشته شدند؟
ب/چرا اجازه داده نشد که جنازه سید آیت موسوی کالبد شکافی شود و پزشکی قانونی اعلام نظر نماید که کشته شدن وی در اثر چه چیزی بوده است؟
ج/چرا با توجه به اینکه سید آیت موسوی تصادف نموده بودند و به گفته برخی از نیروهای سپاه قدس خودروی ایشان با سرعت زیادی چپ کرده است هیچ آثاری از تصادف در بدن وی وجود نداشت."
لازم به ذکر است سامانه خبری – تحلیلی جنبش راه سبز (جــرس)، در راستای اطلاع رسانی و شفاف سازی، از کاربران و مخاطبان و آگاهانِ این قضیه می خواهد، تا اطلاعات تکمیلی و مرتبط با این مسئله را به این سایت ارسال نمایند.
ابوالقاسم خزعلی کیست ؟!
به نقل از نشريه انقلاب اسلامی در هجرت شماره های : ۵۹۴-۵۹۵
انقلاب اسلامی : اين رشته مقاله ها تحقيق به استناد اسناد مکتوب و تحرير شده اند. با وجود ميسر نبودن تحقيق در محل، داخل کشور، اين رشته مطالعه ها را زمينه های تحقيق هائی بايد تلقی کرد که در ايران ﺁزاد می بايد بعمل ﺁيند.
ابوالقاسم خزعلى - متولد ۱۳۰۴ - بروجرد ، از راست گراهاى متحجر است كه، همراه با ديگر اعضاى شوراى نگهبان، بر اين اعتقادند كه احكام اسلام، همانها که فقه وضع کرده است لايتغير هستند . برای مثال، احتكار فقط شامل جو، گندم، كشمش و مويز می شود. در قرن بيست و يکم ، احتکار را منحصر به اين چند ماده غدائی کردن و کسانی با اين طرز فکر را عضويت «شورای نگهبان » بخشيدن ، حتی اگر هر يک از اين «فقيهان» مافيائی نساخته و در بردن و خوردن مال مردم ، و دزديدن حق رأی ﺁنها (نظارت استصوابی) شرکت نداشت ، يکی از مهمترين مشکلهای بود که در اين رژيم راه حل پيدا نمی کرد .
اين شخص از خوابنماهاى اعظم است : هر از چندى خواب می بيند البته به قول خودش خواب خمينى را مرتب می بيند . او، بدين خاطر كه از اعضاى انجمن حجتيه است، خواب ديدن او زياد بى دليل نيست. گاهى هم خواب می بيند كه در اراك در دو طرف آقاى خامنه اى و آقاى هاشمى گلپايگانى دو نفر ايستاده اند كه آن دو نفر از ائمه می باشند.
وضعيت زندگى، دوران كودكى و خانوادگى و مالى :
آية الله در باب وضعيت خانوادگى خود می گويد: خانواده ما از نظر مالى بسيار تنگدست بود، مادرم ترشى می انداخت و، از فروش آن، ماهيانه درآمدى نصيب خانواده می شد. بابت شهريه مدرسه من ماهى ۱۵ ريال بايد پرداخت می شد اما بيشتر مواقع به جاى آن به سيد جعفر يك كوزه ترشى می داديم. (خاطرات حجت الاسلام و المسلمين خزعلى ص ۲۵) - شغل پدرم ندافى بود . در ايام بحرانى و خفقان رضا خان كه روضه ها تعطيل بود، دست مرا می گرفت و به روضه هاى مخفيانه می برد.(همان اثر، ص۲۶)
از آنجا كه آيةالله با انجمن حجتيه سر وسرى داشت، مانند رؤساى آن انجمن مرتب خواب می ديد. عماد الدين باقى در كتاب حزب قائدين يا انجمن حجتيه ميگويد: اعتقاد به ديدن خواب از جمله سوژه هايى بود كه از آن در جهت تثبيت خود بزرگ بينى و خود محورى گروه و همچنين در جهت برپا نگاهداشتن تشكيلات استفاده می شد.... خوابهاى منقول به حدى بود كه يكى از برادران كه، پيش از انقلاب از انجمن جدا شده بود، ميگفت: مثل اينكه اينها هيچوقت در بيدارى نيستند و هميشه به خواب ميروند كه امام زمان را در خواب ببينند و ايشان تأييدشان كند(در شناخت حزب قاعدين زمان ، ص۱۹۸)
آقاى حلبى رييس انجمن مدعى است كه در سالهاى ۳۲ خوابى ديده است كه امام زمان به وى امر فرموده اند كه گروهى را براى مبارزه با بهايت تشكيل بدهيد حزب (اثر پيشين، ص۳۱)
و اما خواب ديدن آية الله خزعلى: او از بچگى خواب می ديد و می گويد: حدود هشت نه سالگى شبى خواب ديدم در همان مكتب يا مدرسه سيد جعفر، آقايى مرا نوازش می كند.گفت : مرا می شناسى؟ گفتم : نه .گفت : برو يك سينى را پر از آرد كن و براى من بياور. من هم رفتم و يك سينی آرد آوردم و جلوى ايشان قرار دادم. ايشان كف مباركشان را در آن سينى گذاشتند، بلافاصله به ذهنم خطور كرد شكل كف و پنجه ايشان شبيه پنجه اى است كه روى مهرهاى نمازى قرار دارد كه زائران از مشهد حضرت رضا (ع) می آوردند. ايشان تا پنجه را پايين آوردند، فرمودند : حالا شناختى؟ گفتم : شما حضرت رضا (ع) هستيد. فرمود : بله . (خاطرات حجت الاسلام و المسلمين خزعلى، ص۲۷)
در دوران تحصيلى، وضع خوبى نداشت . او می گويد: در آن زمان (۶-۷ سالگى او) امكانات مادى بسيار كم بود، مثلاً تهيه كاغذ كار بسيار سختى بود . به اين دليل، مرحوم سيد جعفر شيرازى دستور داد يك لوح حلبى تهيه و روى آن را خط كشى كنيم. پس از تهيه لوح آن را به چهار قسمت تقسيم كرديم، يك قسمت براى ديكته و يك قسمت براى سياق و دو قسمت براى دو درس ديگر. وى ما را با قرآن و كتابهاى فرايض دينى آشنا كرد. همچنين سياق و حساب و رياضى را به من آموخت. من هميشه به او علاقه داشته ام، به طورى كه الان ۷۰ سال از آن روزگار مىگذرد هرشب ايشان و ديگر اساتيدم را ياد می كنم. ( همان اثر، ص۲۴).
در مورد وضعيت درآمدى خود می گويد: زمانى ناچار شدم به صورت موقت با عنوان ميرزا، كارهاى مربوط به مغازه ها را در دفاتر بنويسم و بابت آن پولى دريافت كنم. همچنين روزنامه هاى كهنه را در جايى می خريدم و آنها را درجايى ديگر می فروختم. در هر كيلو يك ريال سود می بردم. اين درآمد در آن روزگار زياد بود. (همان اثر، ص ۳۴).
اما آية الله مدتى بعد، زمانى كه خاطراتش رامی نوشت، رويش نمی شد بگويد منظور از ميرزا بودن چه بوده است . ولى در خاطرات خود در كتاب خبرگان رهبرى می گويد: كار من فروش و ثبت و ضبط اموال مغازهاى كه لوازم كفش مانند ميخ و مقوا و... در آنجا می فروختم (خبرگان رهبرى، ص ۲۱۷) بود. همزمان با سقوط حكومت رضا شاه و اشغال ايران از سوى متفقين، به قول خودش، ۱۷ ساله بوده است. او نوشته است : كار نوشتن دخل و خرج مغازهاى را انجام می دادم و هم چنين حساب نسيه ها را تنظيم می كردم و جنسهايى بين كسبه توزيع می كردم و روزى يك ريال يعنى ماهى سه تومان از بابت آن كار در آمد داشتم . اين مبلغ در آن روزگار پول كمى نبود چون ۱۵ كيلو هندوانه را می شد با يك ريال خريد (همان اثر، ص۳۱).
خزعلی در سال ۱۳۲۷ زمانى كه ۲۳ سال داشت ازدواج كرد. او می گويد: من در سال ۱۳۲۷ با خانم طاهره كلباسی ازدواج كردم . پدر خانم اينجانب شيخ محمود كلباسى بود . توليت مدرسه حاج حسن با ايشان بود. اين مرد خيلى بى غل و غش بود كه به من پيشنهاد كرد تا دامادش شوم. ( همان، ص ۳۷)
او در باره وضعيت فرزندانش در كتاب خاطرات خود می گويد: فرزندانم نيز در خط صحيح اسلام حركت كرده اند و هيچ انحرافى در مسير آنان تا كنون ديده نشده است. آنان سخت تحت تاثير مرحوم مطهرى بوده اند . درمقابل منافقين مقاومت می كردند و به جبهه می رفتند و يكى از ايشان نيز به شهادت رسيده است. حاصل ازدواج ما نه فرزند است يكى از آنها چنان كه گفتم به شهادت رسيد. آن كه شهيد شد حسين پسر بزرگم بود . بعد از او ، به ترتيب محسن (خريدار و فروشنده كشتی هاى تجارى و كلاهبردار)- مهدى (چشم پزشك و مسئول انتشارات حيان و ناشر كتاب هويت و... در حال حاضر دهها ميليون به بانكها بدهكار است و آنها جرأت نمی كنند در اين مورد اقدامى انجام دهند. او در مصاحبه اى در سال ۷۸ با روزنامه صبح امروز گوشه اى از پاكی هاى خود را به نمايش می گذارد. او در مورد برنامه هويت می گويد: هويت يك حركت ارزشمندى است. اگر صدقه جاريه براى او (سعيد امامى) در آن دنيا باشد همين برنامه است .او در مورد سعيدى سيرجانى كه توسط سعيد امامى كشته شد می گويد: سعيدى سيرجانى با عشق آن سخنان را به زبان آورد . وقتى توبه كرد مصر بود آن حرفها را بزند و خودش را پاك كند . برنامه هويت به رغم مخالفت هاى آقايان پورنجاتى و لاريجانى ساخته شد . اما اين كه چگونه پخش شد بايد بگويم تصميم به پخش آن، در رده بسيار بالا گرفته شد و در واقع سناريوى هجوم فرهنگى را چشمان باز و تيزبين بچه هاى حافظ نظام كشف كردند كه در بالاترين رده ها تاييد شده بود و پخش شد (صبح امروز ۲۰ شهريور ۱۳۷۸). بالاترين رده، يعنی سيد علی خامنه ای ) . بعدی ها، عليرضا و محمد حسين نام دارند؛ مهدى امسال رشته پزشكى قبول شد (سال ۱۳۷۲). عليرضا در حوزه و دانشگاه درس می خواند، محمد حسين كلاس پنجم ابتدايى است(يعنى ۱۲ سالگى و يعنى اينكه آخرين فرزند او در ۵۶ سالگى او بدنيا آمده است). چهار دختر به نامهاى راضيه - مرضيه - مريم و انيسه دارم . مرضيه همسر آقاى گرمارودى است . راضيه همسر آقاى مروى (معاون قوه قضاييه) است - مريم که به او كبرى هم می گويند همسر دكتر نوحى معاون وزير بهداشت است و انيسه هم همسر معاون استاندار خوزستان میباشد. (همان اثر، ص ۳۹)
دوران مبارزه آيت الله:
خزعلی در مورد دوران مبارزه خود می گويد : من از نزديكان آيةالله نواب صفوى بودم (به نواب صفوی ، رهبر فدائيان اسلام که خود می گفت: « مجتهد متجزی » هستم و در واقع درسی نخوانده بود ، ﺁية الله خطاب می کند. در قياس با نواب صفوی، می توان فهميد خود او و ديگر ﺁيات الله عضو ملاتاريا از کدام قماش هستند ) ليكن آية الله بروجردى نظر ديگرى داشتند : آية الله بروجردى مهمترين وظيفه زندگى خود را حفظ حوزه می دانست.گذشت زمان نشان داد تمام سخنان و اقدامات ايشان در اين باره درست بود. وى می گفت : با بودن آب فراوان است كه ماهى بزرگ پرورش می يابد و آب خورد ماهى كوچك پرورش می دهد (همان اثر، ص ۵۶)
در سال ۱۳۴۹، به دليل امضاى يك اعلاميه كه در آن مرجعيت امام تاييد شده بود، به زابل تبعيد شدم و... تنها شش ما ه طول كشيد ( همان اثر، ص۱۲۵)
«آية الله» مبارزاتش را با امضاى يك نامه شروع كرد و كماكان به همين كار ادامه داد. البته علاوه بر آن، گاهى سخنرانى نيز می فرمودند .ايشان ميگويند: يكبار، هنگام سفر به سمنان امداد غيبى برايم اتفاق افتاد كه لازم می دانم توضيح دهم. ( البته امداد غيبى براى ايشان اين بود كه چرخ ماشين در رفت و ايشان زنده ماند ) ( همان اثر، ص۱۲۶)
روابط خزعلی با غير مسلمانان جالب است و نشان از درك بالاى او و دوستانش دارد : «آية الله» سال ۱۳۵۴ به زندان رفت . در مدت ۴۸ روز درسلولى بود ۲ در ۲ متر. او می گويد: هم سلولى من جوان سر تراشيده با سيمايى روشن بود كه محاسنى هم داشت. در ابتدا ، فكر می كردم شايد طلبه اى باشد. از او پرسيدم : طلبه هستيد ؟ با لهجه اى خاص خودش گفت نا . از لهجه اش تعجب كردم . دوباره فكر كردم شايد بازارى باشد كه نوع حرف زدنش و كلماتى كه به كار می برد شبيه مذهبى هاست. گفتم : از بازاريد ؟ گفت : نا. من ارمنى هستم. سلول ما به اين صورت بود كه دو متر در دو مترش در بالا و يك متر در دو مترش پايين ساخته شده بود. به همين علت بين من و او فاصله اى بود. اما با وجود اين همه ترس من اين بود كه مبادا دست يا ترشح دستش به من بخورد . از اين رو، به او گفتم : هم من و هم تو استحمام و نظافت را رعايت می كنيم . اما مقررات مذهبى ما به گونهاى است كه اجازه دست دادن به يكديگر را نمی دهد. بنابراين نبايد ترشحات دست شما به لباس من اصابت كند چون در اين جا، شستن لباسها و حتى بدن كار سادهاى نيست. (همان اثر، ص۱۲۹)
البته اين نوع « نظريات انقلابى» را هم قماش های او، همه ، داشتند. اينها انسانهاى ديگر را نجس فرض می كردند. البته «آية الله » مانند ديگر آيات بسيار وسواس بود . او می گويد: چون در آن سالها خيلى جوان بودم و خيلى وسواس داشتم، از وضو گرفتن در قهوه خانه اكراه داشتم. چون هر كسى به آنجا می آمد آلودگى ايجاد مىكرد . اين دو نفر (نگهبانان او) ميرفتند از چاه آب می كشيدند و می آوردند. من وضو می گرفتم ( همان اثر، ص ۹۲)
البته گويا خمينى اين وسواس را در پاريس ترك كرده بود. زيرا حجت الاسلام مسعودى خمينى می گويد: امام در ابتدا بر اين باور بودند كه در درسشان هم می فرمودند كه كفار كتابى نجس محسوب می شوند و اين نجاست سياسى است. ولى به نظر می رسد با توجه به عملكرد خود ايشان در فرانسه از اين فتوى عدول كرده باشند و حق هم اين است كه كفار كتابى اگر موحد باشند - همچنان كه غالباً اين افراد ادعا مىكنند كه موحدند - پاك هستند. امام روى اين جهت ابايى نداشتند كه با دست مرطوب ميله هاى منزل مزبور را لمس كنند.( ميله هاى منزل در نوفل لوشاتوى فرانسه) (خاطرات مسعودى خمينى، جواد امامى، ۱۳۸۱، مركز استاد انقلاب اسلامى، ص ۳۸۹)
يكى از مبارزات ايشان در قبل از انقلاب مخالفت با سينما بود و در اين مورد هم خود او اغراق می كند وهم راوى خاطراتش. او می گويد: يكى از پولداران(رفسنجان) اين شهر سينمايى تأسيس كرده بود. با توجه به فيلمهاى زيانبخش آن زمان كه به منظور انحراف اخلاقى جوانان تهيه می شد ، وظيفه خود می دانستم در مقابل آن بياستم. سرمايه داران رفسنجان نود ميليون تومان!! هزينه كردند تا مرا از بين ببرند (راوى :اين مبلغ برابر با ميلياردها تومان امروزى بود . همان اثر، ص ۹۰)
خزعلی در مورد دوران مبارزه خود می گويد : من از نزديكان آيةالله نواب صفوى بودم (به نواب صفوی ، رهبر فدائيان اسلام که خود می گفت: « مجتهد متجزی » هستم و در واقع درسی نخوانده بود ، ﺁية الله خطاب می کند. در قياس با نواب صفوی، می توان فهميد خود او و ديگر ﺁيات الله عضو ملاتاريا از کدام قماش هستند ) ليكن آية الله بروجردى نظر ديگرى داشتند : آية الله بروجردى مهمترين وظيفه زندگى خود را حفظ حوزه می دانست.گذشت زمان نشان داد تمام سخنان و اقدامات ايشان در اين باره درست بود. وى می گفت : با بودن آب فراوان است كه ماهى بزرگ پرورش می يابد و آب خورد ماهى كوچك پرورش می دهد (همان اثر، ص ۵۶)
در سال ۱۳۴۹، به دليل امضاى يك اعلاميه كه در آن مرجعيت امام تاييد شده بود، به زابل تبعيد شدم و... تنها شش ما ه طول كشيد ( همان اثر، ص۱۲۵)
«آية الله» مبارزاتش را با امضاى يك نامه شروع كرد و كماكان به همين كار ادامه داد. البته علاوه بر آن، گاهى سخنرانى نيز می فرمودند .ايشان ميگويند: يكبار، هنگام سفر به سمنان امداد غيبى برايم اتفاق افتاد كه لازم می دانم توضيح دهم. ( البته امداد غيبى براى ايشان اين بود كه چرخ ماشين در رفت و ايشان زنده ماند ) ( همان اثر، ص۱۲۶)
روابط خزعلی با غير مسلمانان جالب است و نشان از درك بالاى او و دوستانش دارد : «آية الله» سال ۱۳۵۴ به زندان رفت . در مدت ۴۸ روز درسلولى بود ۲ در ۲ متر. او می گويد: هم سلولى من جوان سر تراشيده با سيمايى روشن بود كه محاسنى هم داشت. در ابتدا ، فكر می كردم شايد طلبه اى باشد. از او پرسيدم : طلبه هستيد ؟ با لهجه اى خاص خودش گفت نا . از لهجه اش تعجب كردم . دوباره فكر كردم شايد بازارى باشد كه نوع حرف زدنش و كلماتى كه به كار می برد شبيه مذهبى هاست. گفتم : از بازاريد ؟ گفت : نا. من ارمنى هستم. سلول ما به اين صورت بود كه دو متر در دو مترش در بالا و يك متر در دو مترش پايين ساخته شده بود. به همين علت بين من و او فاصله اى بود. اما با وجود اين همه ترس من اين بود كه مبادا دست يا ترشح دستش به من بخورد . از اين رو، به او گفتم : هم من و هم تو استحمام و نظافت را رعايت می كنيم . اما مقررات مذهبى ما به گونهاى است كه اجازه دست دادن به يكديگر را نمی دهد. بنابراين نبايد ترشحات دست شما به لباس من اصابت كند چون در اين جا، شستن لباسها و حتى بدن كار سادهاى نيست. (همان اثر، ص۱۲۹)
البته اين نوع « نظريات انقلابى» را هم قماش های او، همه ، داشتند. اينها انسانهاى ديگر را نجس فرض می كردند. البته «آية الله » مانند ديگر آيات بسيار وسواس بود . او می گويد: چون در آن سالها خيلى جوان بودم و خيلى وسواس داشتم، از وضو گرفتن در قهوه خانه اكراه داشتم. چون هر كسى به آنجا می آمد آلودگى ايجاد مىكرد . اين دو نفر (نگهبانان او) ميرفتند از چاه آب می كشيدند و می آوردند. من وضو می گرفتم ( همان اثر، ص ۹۲)
البته گويا خمينى اين وسواس را در پاريس ترك كرده بود. زيرا حجت الاسلام مسعودى خمينى می گويد: امام در ابتدا بر اين باور بودند كه در درسشان هم می فرمودند كه كفار كتابى نجس محسوب می شوند و اين نجاست سياسى است. ولى به نظر می رسد با توجه به عملكرد خود ايشان در فرانسه از اين فتوى عدول كرده باشند و حق هم اين است كه كفار كتابى اگر موحد باشند - همچنان كه غالباً اين افراد ادعا مىكنند كه موحدند - پاك هستند. امام روى اين جهت ابايى نداشتند كه با دست مرطوب ميله هاى منزل مزبور را لمس كنند.( ميله هاى منزل در نوفل لوشاتوى فرانسه) (خاطرات مسعودى خمينى، جواد امامى، ۱۳۸۱، مركز استاد انقلاب اسلامى، ص ۳۸۹)
يكى از مبارزات ايشان در قبل از انقلاب مخالفت با سينما بود و در اين مورد هم خود او اغراق می كند وهم راوى خاطراتش. او می گويد: يكى از پولداران(رفسنجان) اين شهر سينمايى تأسيس كرده بود. با توجه به فيلمهاى زيانبخش آن زمان كه به منظور انحراف اخلاقى جوانان تهيه می شد ، وظيفه خود می دانستم در مقابل آن بياستم. سرمايه داران رفسنجان نود ميليون تومان!! هزينه كردند تا مرا از بين ببرند (راوى :اين مبلغ برابر با ميلياردها تومان امروزى بود . همان اثر، ص ۹۰)
بعد از انقلاب و مبارزه با دكتر على شريعتى و نظريات او:
«آية الله»، بعد از انقلاب ، منشاء بسيارى از درگيرىها با جوانان بود . در همان اوايل، با ايجاد درگيرى ميان جوانان و تقسيم آنها به مسلمان و كمونيست در اهواز درگيرى هاى زيادى برپا كرد. او در آن زمان به همراه «آية الله» جنتى، موجبات درگيرى هاى بسيارى را در استان خوزستان بوجود آوردند. در قسمت زيرمی بنينيم كه تا كجاى مسائل را اينها ديده اند و چگونه در پى ايجاد مشكل بر سر راه انقلاب بوده اند: خزعلی مىگويد: يكى از خاطرات جالب من ، در اوج مبارزات مردم اهواز بر ضد رژيم شاه، تلفن شهيد مطهرى به اين جانب بود... كه از من خواست فوراً به تهران بروم. مرحوم مطهرى گفت: عدهاى جمع شده اند تصميم دارند هنگامى كه امام وارد فرودگاه مىگردد، خانواده رضايی ها را به فرودگاه ببرند كه به امام خير مقدم بگويند. ايشان اضافه كرد با توجه به اين كه اينها كافرند بهتر است شما فوراً به تهران بياييد و... ( همان اثر، ص ۱۴۳)
بعد از پيروزی انقلاب، «آية الله » وارد قضاوت می شود و به راهى می رود كه ديگر جانيان رفتند. او در مورد اعدام آشورى می گويد: خاطره اى كه دارم مربوط به حبيب آشورى است. من اين مرد را با توجه به يكى از آثارش به ۱۳ مورد ارتداد محكوم كردم. مثلاً در رابطه با صفت رحمان گفته بود كه رحمت همين ابر و باران و چيزهاى ظاهرى است. در حالى كه رحمان موجود مستقل به ذات و مشرف بر همه موجودات است.(دليلی محکم تر از اين بر ارتداد و اعدام يک انسان می توان يافت؟! اگراين ﺁدمکش موسی و شبان » مولوی را خوانده بود و بوئی از انسانيت برده بود ..)
يك بار، دكتر بهشتى كه به قم آمد، آشورى هم آنجا بود. به من گفت آيا در صدور حكم ارتداد آشورى عجله نكرده اى. من به ايشان گفتم نه هيچ عجله اى در كار نبوده است. رحم دلى ايشان حتى در باره چنين مرتدى در خور تحسين است. (همان اثر، ص۱۵۲).
"آية الله "، همزمان با قضاوت، با انجمن حجتيه همكارى می كند و در شوراى نگهبان نيز در کار مميزی قانون مصوب مجلس است . تا اينكه خمينی طى نامهاى به او گوشزد می كند از انجمن كناره گيرى كند. عمادالدين باقى می گويد: آيةالله امام خمينى در مورد خزعلى می گويد : شما ديگر در رابطه با من با آنها ارتباطى نداشته باشيد، نام من نباشد تو می خواهى با اينها كار بكنى بكن.(در شناخت حزب قاعدين زمان، ص ۲۳۷)
خزعلی می گويد: در پى صحبت با امام، نظر به سازماندهى و گستردگى انجمن حجتيه، امام به من فرمودند كه بر اين گروه نظارت كنم و به ايشان گزارش نمايم. از ايشان درخواست كردم تا حكمى كتبى به من بدهند. ايشان گفتند نيازى به اين مسئله نيست ولى به علت سوء استفادههاى بعضى افراد انجمن آنهم در حد فرديت نه خود انجمن، اينگونه براى ديگران مطرح كردند كه بودن اينجانب در انجمن دليل بر تأييد امام بر كل انجمن است. امام هم از ۱۲ رمضان ۶۰ اين نظارت را از من گرفتند. (در شناخت حزب قاعدين زمان،ص ۲۳۷)
در ادامه، او پرده از برخى اعمال مرموز در رابطه با جريانات قانون گذارى و دودوزه بازى هاى بين خودشان بر می دارد. بنا بر قاعده ، هر لايحه اى بايد ابتدا مطرح و به بحث گذاشته شود و اگر تصويب شد، شوراى نگهبان ﺁن را بررسى كند و در باره اش نظر بدهد. اما خزعلی می گويد: روزى در مجلس شوراى اسلامى بودم . بحث در مورد يك لايحه دو فوريتى بود . آقاى جنتى هم آنجا بود. روز پيش از آن ايشان براى مطرح كردن مسئله مهمى پيش امام رفتند. امام هم گفتند اگر يك يا چند نفر معتمد آن موضوع را تاييد كنند با آن موافقت خواهم كرد. آقاى رجايى اين موضوع را با من در ميان گداشت. با اين كه جلسه مهمى در مجلس برقرار بود با آقاى جنتى به جماران رسيدم و با امام درباره موضوعى كه آقاى رجايى مطرح كرده بودند ، صحبت كردم و موافقت خود را درباره آن اعلام كردم و گفتم مصلحت مردم در تاييد آن موضوع است. امام فوراً موافقت خود را اعلام كردند (همان اثر، ص۱۵۴) . اما اين لايحه ، اجرای بخشی از کودتای ملاتاريا بر ضد منتخب مردم ايران ، بنی صدر ، بود . ظاهر ﺁن، « سلب اختيارات همايوني» (شاه ) و اما باطن ﺁن ، تصرف بانک مرکزی بود. هم برای اجرای سازش پنهانی اکتبر سورپرايز و هم برای سازمان دادن فسادهای بزرگ . ادعای دروغشان چنان ﺁشکار بود که خمينی نيز ناچار شد به بنی صدر قول بدهد جلو تصويب لايحه را بگيرد. به هاشمی رفسنجانی پيغام داد : لايحه را تصويب نکنيد. خزعلی و جنتی نزد خمينی رفتند و استدلال کردند که تصويب نشدن اين قانون ، تضعيف مجلس است. بايد دوره مجلس ششم می رسيد تا مشت اين دروغ زنان باز می شد . نه تنها مردم ايران شاهد می شدند که اين زورپرستان برای مردم رأی قائل نيستند تا در انديشه قوت و ضعف مجلس باشند ، نه تنها امروز مجلس را پوچ کرده اند، بلکه ﺁن روز نيز ، عملشان تضعيف مجلس و ﺁلت کودتای خائنانه کردن ﺁن بود .
وى در جايى ديگر باز در همين باره می گويد: امام در جلسات خصوصى خواسته هايى داشت و می خواست خبرگان در تدوين قانون اساسى آنها را تصويب كنند. ولى می خواست آنها را به طور غير علنى و بدون حضور نمايندگانى كه محرم نبودند مطرح كند. از اين رو دكتر بهشتى، با درايت و عهده دارى مناسب جلسات، توانست تمام منويات رهبر انقلاب را از تصويب بگذراند يكى از نكات جالب در يكى از جلسات خبرگان اين بود كه شهيد بهشتى، ابوالحسن بنى صدر را در چند مورد خطاب قرار داد. سئوال هايى از او كرد ولى بنى صدر از جواب دادن درماند و به اين ترتيب مشخص شد كه اين شخص هيچ چيزى از نظر فرهنگى و علمى در چنته ندارد.( همان اثر، ص ۱۵۳ )
اما نه تنها ﺁية الله قلابی دروغ می نويسد و هيچگاه بهشتی از بنی صدر يک سئوال نيز نکرد، بلکه بهشتی ، بنا بر ساخته خزعلی هم، در مقام سئوال کننده نبود ، در مقام پاسخ دهنده بود. دروغی که خزعلی ساخته است ، پوششی بر دو واقعيت مهم است : ۱ - خزعلی نزد بنی صدر رفت و گفت : امام توسط من به شما پيغام داده اند که خود را برای تصدی مقام اول حفظ کنيد و وارد مخالفت با ولايت فقيه نشويد. ۲ - برغم اين وعده، او مخالف اصلی ولايت فقيه بوده و مانع از تصويب ولايت مطلقه فقيه شده است. در حقيقت، بهشتی به تصويب رساندن ولايت مطلقه فقيه را کارگردانی می کرد : او که در شورای انقلاب به پيش نويس قانون اساسی رأی داده بود، در مجلس خبرگان ، رأی خود را فراموش کرد و بظاهر، مجری دستورهای محرمانه خمينی شد. اما در باطن، برای خود اختيارات مطلقه به تصويب می رساند. توضيح اينکه پيشنهادی به امضای منتظری و حسن ﺁيت ارائه شده بود که برای « رهبر » ۱۶ اختيار (ولايت مطلقه ) قائل ميشد. بهشتی ذيل ﺁن، بندی را افزوده بود که به «رهبر » اجازه می داد اختيارات خود را تفويض کند. خيال او اين بود که به رياست جمهوری برسد و خمينی اختيارات خود را به او تفويض کند. کاری را که او نتوانست ، خامنه ای و هاشمی رفسنجانی، با بازنگری در قانون اساسی ، کردند و خامنه ای صاحب ولايت مطلقه شد!
بنی صدر ۹ دليل - دو دليل از ﺁنها از طالقانی بود - در مخالفت ولايت فقيه با تصريحات قرﺁن ارائه و خطر استقرار استبدادی به نام دين را خاطر نشان کرد . نه بهشتی که جوادی عاملی را به پاسخگوئی برانگيختند. او نيز نتوانست پاسخ گويد. چون بنی صدر، جدا گانه ، با منتظری نيز صحبت کرده و او به نظارت فقيه قانع شده بود، در پاسخ گفتند : ما می خواهيم نظارت فقيه باشد که مشروطيت تکرار نشود. پس از ﺁن اختيارات صرف نظر شد. در متن اوليه ۱۱۰ ، بخشی از اختيارات فرماندهی کل قوا نيز نبود. به پيشنهاد حسن ﺁيت - بنا بر مأموريت - در جلسه عمومی مجلس افزوده شد.
و نيز بنی صدر دو انتصاب خمينی را خلاف قانون اساسی دانست . از جمله به دليل مجتهد نبودن دو منصوب او . در باب سواد بهشتی، چند يادﺁوری بموقع است : ۱ - بنی صدر نصب بهشتی به رياست شورای انقلاب و موسوی اردبيلی را به دادستانی کل ، خلاف قانون اساسی می دانست به سه دليل : يکی اينکه اين دو مجتهد نيستند و دو ديگر اينکه عادل نيستند و سه ديگر اينکه با ديوان کشور شور نشده است. بنا بر اين ، انتصابشان خلاف قانون اساسی است. ۲ - در ۲۵ اسفند ۱۳۵۹، در جلسه ای که به فراخوان خمينی و در حضور او تشکيل شده بود، بهشتی به خمينی گفت : ما با ﺁقای بنی صدر نمی توانيم کار کنيم . زيرا ايشان خود را انديشه قرن و ما را بی سواد می دانند. بنی صدر جمله او را کامل کرد : بی سواد و بی دين . خمينی خنديد و در پاسخ اعتراض بنی صدر که اين دو فاقد صفاتی هستند که قانون اساسی برای دارندگان اين دو مقام قائل شده است، نگفت : اين دو مجتهد هستند . روزگار را ببين که حالا موسوی اردبيلی، دم از مرجعيت تقليد نيز می زند ! و ۳ - فيلسوف و فقيه بی بديل ، مهدی حائری يزدی ، در خاطرات خود، تحصيلات حوزوی بهشتی را در حد سطح ، ارزيابی کرده است (ص ۱۳۸ خاطرات ) يعنی مجتهد نبوده است.
«آية الله» مانند ديگر دوستانش در مورد دكترشريعتى ميگويد: به همين علت اجانب براى ما حسينيه ارشاد ساختند. يادم می آيد مؤمنين آن جا را يزيديه اضلال می خواندند. چون حمله به دستگاه پهلوى چاشنى روز بود، بعضى مواقع به رژيم در حسينيه ارشاد حمله می شد . اما اين براى اغفال مردم بود. با شروع كار حسينيه كمكم در مساجد تفرقه و اختلاف وارد شد می خواستند در بين مردم چنين چيزى را جا بيندازند كه روشنفكر جايش در حسينيه ارشاد و واپس گرا جايش در مساجد است. در حسينيه ارشاد، دختر و پسر جوان و دانشجويان جمع می شدند كه البته خود يك خطر بود. مرحوم مطهرى و حضرت امام با اقدامات و سخنان خود اين توطئه را خنثى كردند. حسينيه ارشاد در حال ضربه زدن به وحدت بين دانشجو و روحانى و ديگر گروه ها و دسته هاى مردم بود. مرحوم مطهرى نخستين كسى بود كه پى برد حسينيه ارشاد خلاف ارشاد مردم حركت ميكند . يك روز ايشان به من و مرحوم هاشمى نژاد گفت: من نسبت به آينده اسلام احساس خطر می كنم چون اين شريعتى و دوستانش مطالب ساده اسلام را نمی فهمند. مرحوم مطهرى مستقيم و غير مستقيم خطر مذكور را در مجامع و مجالس بازگو كرد و حتى اين مسئله تا حدودى منجر به انزواى ايشان گرديد. ( همان اثر، ص۱۳۵). وى ادامه می دهد: البته اكنون اذهان مردم و جوانان نسبت به دكتر شريعتى روشن شده است. افراد انقلابى ما گاهى او را در رديف مطهرى و بهشتى قرار می دادند كه البته براى من تأثر آور بود.
وى ادامه می دهد: آن زمان اگر حرفى می زديم ممكن بود برخى تصور كنند چون شريعتى را به چشم يك رقيب می بينيم اين نظر را درباره او داديم . ولى اكنون وضعيت تغيير پيدا كرده است می توانيم واقعيت ها را به مردم بگوييم (خاطرات حجت الاسلام و المسلمين خزعلى، ص۱۳۷)
وى خاطرهاى دارد از دكتر شريعتى كه جالب است. می گويد: دريك جلسه اى كه اينجانب، شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، شهيد مفتح و آقاى هاشمى رفسنجانى حضور داشتند (در منزلى نزديك سيد خندان در خانه فردى به نام صادق پيراهن دوز) ما تعرضاتى به شريعتى - كه در آن جلسه نيز حضور داشت - كرديم. البته مرحوم بهشتى تعرضاتش غير صريح بود . ولى من و شهيد مطهرى صريح و روشن عليه شريعتى موضعگيرى كرديم. دكتر شريعتى در اين جلسه ادعا كرد كه من پشتيبان روحانيت هستم. مرحوم مطهرى ضمن رد سخنان او گفت: شما ادعا ميكنيد كه وحدت حوزه و دانشگاه را شما بنا نهاده ايد. ولى واقعيت اين است كه آقاى طالقانى اين كار را بيست و چند سال قبل انجام داد. شما به اندازه يك خربوزه فروش هم براى روحانيت احترام قائل نشديد. چون شما گفته ايد روحانيون اگر صداى خوبى داشته باشند روضه خوان می شوند، اگر نداشته باشند و استعداد مختصرى داشته باشند مسئله گو می شوند و اگر اين دو را نداشته باشند امام جماعت می شوند.(خاطرات حجت الاسلام و المسلمين خزعلى، ص۱۳۶).
«آية الله» اين فرق را با امامش دارد و ﺁن اينكه خمينی ، در ظاهر، خود را مخالف شريعتى نشان نمی داد. اما ، در باطن، دستور می داد او را بكوبند. حال ﺁنکه خزعلى علنى شريعتى را به اصطلاح «علما»، مورد هجمه قرار می دهد. البته جز دروغ و بهتان در چنته ندارد و کارش وارد كردن چماق تكفير بر سر شريعنى، است. از امثال او نيز انتظار استدلال نبايد داشت.
محتشمى، در اين مورد، می گويد: بعد از رحلت حضرت امام، در يكى از بولتن ها، مطلبى از آقاى سيد حميد روحانى نقل شده، مبنى بر اينكه ايشان، در يك نشست دانشجويى، گفته است: آقايان محتشمى و فردوسى پور خدمت امام رسيدند و از معظم له شنيدند كه فرمود: اگر شريعتى را مسلم می دانستم از او به عنوان مرحوم ذكر می كردم! در حالى كه اين مطلب به هيچ وجه صحت نداشت و خود آقاى روحانى هم در پاسخ به سئوال من كه آيا چنين مطلبى را اظهار كرده، اين نقل را تكذيب كرد. واقعيت همان است كه اينجانب در خاطراتم آورده ام و آن بحث عنوان شهيد بود كه امام زير بار نرفتند.(خاطرات سياسى جلد ۲، سيد على اكبر محتشمى، خانه انديشه جوان، ۱۳۷۸، ص ۲۷۵)
آقاى محتمشى ، در مقام توضيح، ادامه می دهد: قبل از ظهر بود كه آقاى فردوسى پور را ديدم گفت وقتى به خانه برگشتم، چند دقيقه اى نگذشته بود، كه حاج ابراهيم آقا آمد و گفت امام گفتند زود بياييد. بلافاصله رفتم و خدمت امام رسيدم. پيش نويس تسليت ( تسليت براى دكتر شريعتى) روى ميز كوچك مطالعه امام بود. امام گفتند دكتر شريعتى خوب می نوشت و خوب سخنرانى می كرد ولى اشتباهاتى داشت كه كاش آن اشتباهات را نمی داشت. از جمله اشتباهات او توهين به برخى علما و بزرگان دين مثل علامه مجلسى و خواجه نصير طوسى بود و يا مسئله اسلام منهاى روحانيت كه ايشان تبليغ می كرد. بعد ايشان گفتند : آنچه در اين تسليت نامه نوشته ايد مطلق است و شما تمام نوشته هاى او را تاييد كرده ايد و اين درست نيست. اگر پرانتز باز كنيد و برخى از آنها را استثنا كنيد آبروى او را برده ايد. بنا براين چه اصرارى داريد اين كار را بكنيد. آقاى فردوسى پور موضوع دوم (برگزارى فاتحه براى دكتر شريعتى) را مطرح كرد و توجيه آقاى دكتر يزدى را نيز اضافه نمود. امام در پاسخ علاوه بر اشكالى كه به نظر دوستان رسيده بود گفتند: بايد بدانيد كه شما نمی توانيد خودتان را از من جدا كنيد. آنچه شما انجام می دهيد به من نسبت داده می شود و... و حضرت امام پاسخى براى تسليت دانشجويان به اين مضمون نوشتند. جناب آقاى دكتر يزدى ايده الله تعالى - پس از اهداى سلام، تلگرافهاى زيادى از اروپا و از طرف انجمنهاى اسلامى و دانشجويان در مرگ آقاى شريعتى به اينجانب رسيده است. مرگ فرد مهم نيست، مرگ جامعه مهم است. اگر جامعه بميرد آمريكا مسلط می شود. اگر جامعه بميرد اسراييل مسلط می شود. اگر جامعه بميرد رضا خان مسلط می شود.... - محمد منتظرى بار ديگر نامه را برد تا امام متن آن را عوض كند. ولى امام گفت «جواب همين است» - وقتى دانشجويان و انجمنهاى اسلامى و اتحاديه از جريان برخورد با دكتر مطلع شدند برآشفتند و او را آماج انتقاد و اعتراض كردند. روز پانزدهم شعبان بود و موسم زيارت.امام عازم كربلا بودند فردوسى پور امام را می بيند.. می گويند: الان عازم كربلا هستم و نمی دانم نامه كجاست بياييد كربلا تا چيزى بنويسم. نامه اى كه حضرت امام از كربلا مرقوم فرمودند اين بود. جناب آقاى يزدى ايده الله تعالى - پس از اهداى سلام، تلگرافهاى زيادى از اروپا و آمريكا از طرف اتحاديه انجمنهاى اسلامى و دانشجويان در اروپا و آمريكا از بخشهاى مختلف و از ساير برادران مقيم خارج كشور - ايدهم الله تعالى - در فقد دكتر على شريعتى واصل شد و چون جواب به تمام آنها از جهاتى ميسر نيست و تفكيك صحيح نمی باشد. از جنابعالى تقاضا دارم تشكر اينجانب را به همه برادران محترم - ايدهم الله تعالى- ابلاغ نماييد اينجانب در اين نفسهاى آخر عمر اميدم به طبقه جوان عموماً و دانشجويان داخل و خارج اعم از روحانى و غيره می باشد. و...(خاطرات سياسى جلد ۲، سيد على اكبر محتشمى، خانه انديشه جوان، ۱۳۷۸، ص ۲۷۷-۲۸۰)
خزعلی، بعد از فداكارى هاى بسيار در سطح ملى و فرا ملى ، از شوراى نگهبان خارج شده و به صورت آزاد كار ميكند : هر جا نياز به زور بود او به طور خودسر عمل می كند. او در مورد خشونت و دين و مردم ، نظرات جالبى دارد . توجه کنيد. «آية الله » می گويد: اگر دين، دين خشن نيست، پس چرا پيامبر جنگ كرد. می گويند چرا روزنامه ها را تعطيل كردند. يا للعجب! می گويند چرا توهين كننده هاى به امام حسين را تعطيل كرديد. اين روزنامه ها براى جوانى كه قبل از عيد كشته شد يك خط ننوشتند در عوض براى عبدالله نورى ۱۷ هزار برابر امام نوشتند... براى شهردار منحرف ۱۰ هزار برابر امام نوشتند...
- جهاد يعنى ريختن خون دشمن هنگامى كه عقايد مردم را سست كند، امر به معروف يعنى خانم چهره ات را بپوشان، آقا ماليات سنگين نگير... پول برق و گاز را بالا نبر، به مردم فشار نياور. اينها نهى از منكر است....
- اين چه حرفى است كه می گويند اگر مردم خواستند. مردم چه كاره اند؟ مردم احكام خدا را اجرا می كنند. مردم محترم و عزيزند اما براى اجراى احكام خدا، نه براى بر هم زدن احكام خدا. (يا لثارات الحسين، شماره۸۰،ص۴). اين حرفها را کسی امروز می زند که ديروز نزد خمينی رفته بود تا نکند پس گرفتن لابحه ای که حکومت رجائی به مجلس داده بود، موجب تضعيف مجلس شود !
بديهی است ارسطو زده کم مايه ای که خزعلی است خشونت زدائی را خشونت گرائی می خواند. وقتی قدرت اصل و زور و دروغ روش شدند، انسان نيز از فطرت خود بيگانه و خزعلی می شود.
خزعلی در مورد مطبوعات مىگويد: اين روزنامه هاى جديد "ولد حرام" هستند من يقين دارم كه از آمريكا دستور دارند كه در ايران به مقدسات توهين كنند و توهينى كه طى اين ۲ سال اخير به مقدسات شده در طول تاريخ حكومت "آريامهرى " نشده است ... امروز ديگر وقت سكوت نيست مثل دوران نواب صفوى است كه يكى از انقلابيون آن زمان قصد كشتن كسروى را كرد. وقتى در خيابان نتوانست او را به قتل برساند در دادگاه كسروى را با يك پاره آهن كشت، امروز هم مثل همان دوران است. ( روزنامه خرداد۷۸/۷/۷)
«آية الله» می گويد: چهار تا قلم بدستى كه از سوى آمريكا حمايت مى شوند عليه مبانى دينى و مقدسات مى نويسند. معاون وزير ارشاد سابق آقاى بورقانى كه ۱۳ سال در آمريكا بوده و سعيد حجاريان رانده شده وزارت اطلاعات هستند كه دارند با ما بازى می كنند. (آفتاب امروز ۸.۷.۷۸ قسمت هاى از سخنرانى آيتالله خزعلى)
وى در محكوميت حجاريان می گويد: آقاى حجاريان! تو هم به قرآن توهين كرده اى، تو نبايد ديگر اينجا زندگى كنى.( روزنامه آزاد ۱۱/۷/۷۸، آيتالله خزعلى) .
در مورد ديه نيز ، ﺁية الله «نظرى انقلابى» دارد و می گويد: در مورد برابرى ديه زن و مرد، من اينها را قبول ندارم. براى ما آية الله درست كرده اند، مجتهد ساخته اند. وى ضمن رد اجتهاد سايرين اظهار داشت: اينها مجتهدين مصنوعى اند مگر قانون اسلام قابل تغيير است. شوراى نگهبان براى انتخابات آتى بايد نظارتش را از الان محكم كند (لثارات الحسين، شماره ۲۰ – ۲۰۶ آذر ۱۳۸۱).
«آية اللهی » که خود را واجد شرايط اجتهاد می داند، در حال حاضر، دبير كل بنياد بين المللى غدير است . او، در يكى از سخنان گوهر بار خود، می گويد: عيد واقعى عيد غدير است و اگر عيد نوروز را عيد واقعى بدانيم در آن دنيا چگونه جوابگوى حضرت على (ع) باشيم؟
اين «آية الله» علاوه بر آن از اعضاى برجسته مجلس خبرگان رهبرى است كه در آن مجلس كه بايد ناظر بر قول و فعل «رهبر» باشد، سخنرانى غرائى در مورد آقاجرى کرده كه قابل خواندن است . وى در بخشى از سخنان خود در مورد آقاجرى و خاتمى گفته است: آقايى با كمال وقاحت گفت ماركس گفته است «كه دين تخدير جامعه است. من می گويم دين تخدير جامعه و ملت است» و به ائمه توهين كرد. تو مردك به ائمه توهين می كنى؟ قاضى نوشت مرتد است. كسى كه اين طور توهين كند چيز ديگرى افزون نگويد. بعد آقايى (خاتمى) گفت اين مرد مورخ متدين جايش خالى است و من هم در خبرگان عرض كردم بله جايش خالى است در قبرستان. چون حكم اوليه اعدامش صادر شده آن هم نه در قبرستان مسلمين، قبرستان لائيك و مردم بى دين. اين «آية الله» مخوف بارها و بارها چنين احكامى در مورد افراد صادر كرده و آنها را به جرم ارتداد و باغى و طاغى به اعدام محكوم كرده است.
او كه « مورخ نابغه اى!» است ، در يك سخنرانى، ميگويد :افرادى مثل تقى زاده و محمد على جمال زاده كسانى هستند كه دين نداشتند و مملكت و مخازن نفتى را، به راحتى در اختيار بيگانه و اجنبى گذاشتند. اما يك مرد ايستاد و به آمريكا تندى كرد در نتيجه نفتمان و مملكتمان مال خودمان شد.
ﺁيا او نمی داند تقی زاده «روحانی » بود . جمال زاده نويسنده بود و در کار واگذار کردن امتياز نفت به بيگانه نبود. اما ﺁن مرد که نفت را ملی کرد، مصدق بود . و ﺁنها که بارديگر امتياز فروشی را باب کردند، خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و خاتمی هستند .
وى همچنين در مورد نامه ۱۳۵ نماينده به رهبرى مدعى شد كه مداركى دارد مبنى بر اينكه نامه ۱۳۵ نفر نماينده مجلس به مقام رهبرى با دستور يك نفر ساكن آمريكا نوشته شده است. (باز اين همان کس است که نزد خمينی رفته بود تا شهادت بدهد پس گرفتن لايحه رجائی ، تضعيف مجلس است ) كه البته اين مدرك هم مانند مدارك دوست عزيزش مصباح يزدى در مورد چمدانهاى دلار ، وجود خارجی ندارد . او از مصباح يزدى به عنوان شهيد مطهرى دوم ياد كرده و با تقدير از وى به حوزه علميه به دليل پرورش چنين شخصى تبريك گفته است؟
«آية الله » درباره آزادى مطبوعات می گويد : ما يك روزنامه خوب در كشور داريم كه آنهم كيهان است. من در ابتداى رياست جمهورى آقاى خاتمى به ايشان گفتم : اينقدر آزادى ندهيد! اين اشتباه است. اما ايشان اذعان داشتند دين را بايد طورى تفسير كرد كه به آزادى لطمه نزند. حالا ديديد چطور شد روزنامه نويسان سلام و خرداد و صبح امروز و نشاط قلم آمريكا و اسراييل و تركيه را لاى انگشتانشان می فشارند. (كار و كارگر ۳۰ تير ۷۸)
خزعلی با اشاره به جنگ و شهردار تهران می گويد : امام (ره) جوانها را از كنار درياى خزر به اروند رود و در مقابل مسلسلهاى صدامى كشاند. آنجا شهوت رانى بود و اينجا شهادت . آن جوانان با شوق آمدند و اين فتح نمايان را كردند. هم اكنون يك شهردار لايق با زندگى ساده و خدمت شايان روى كار آمده كه شور و شوق فراوانى در مردم بوجود آورده آنها انسانهاى فوق العاده اى نيستند اما انسانهاى دين باور و در مقام خدمت به مردند. (گفتگوى با خبرگزراى دانشجويان - ايسنا) . مقصود او احمدی، تروريستی است که به خواست مافياه ای نظامی - مالی ، شهردار تهران شده است.
با اينهمه « امام » ، « امام » کردن های خزعلی، نبايد پنداشت کسانی مثل او طرفدار خمينی بوده اند و يا هستند. ادعای او روايت است. اما درايت يا ﺁنچه را مردم ايران ديده اند اين بوده است که انجمن حجتيه را رژيم شاه بر ضد خمينی بکار می برد . اما اين حزب که از قدرت جدائی ناپذير است ، بعد از انقلاب، خود را به خمينی چسباند. خمينی نيز از بيم ﺁنکه حجتيه سرانجام صاحب رژيم او شود، مجبور از انحلالش کرد. اما بعد از خمينی ، با «رهبر» شدن خامنه ای ، از نو ، روش تصرف قدرت را در پيش گرفت و امروز ، در بافت تارعنکبوتی شرکت دارد که شبکه مافياهاهای نظامی - مالی را در بر می گيرد .
اهداف ویروس استاکس نت چیست ؟
کالچرال لوجیک - شاید شما هم در یکی دو ماه گذشته اسم «استاکس نت - Stuxnet» را شنیده باشید، نامی که چه به گوش شما آشنا بیاید یا خیر، برای سربازان سایبری جمهوری اسلامی در همین مدت کوتاه به نامی مخوف و آشنا تبدیل شده است.
اگرچه استاکس نت یک ویروس (کرم) کامپیوتری است، اما با ویروسهای «معمولی» یک فرق بسیار بزرگ دارد: استاکس نت جنگ افزاری است فوق پیشرفته، و با یک ماموریت خاص. ماموریت استاکس نت یافتن و مختل کردن یک سیستم خاص مرتبط به پایگاه اتمی ایران بوده است، و از آن مهمتر، اخبار منتشر شده حاکی از آنند که استاکس نت ماموریت خود را با موفقیت به انجام رسانیده است.
اگرچه استاکس نت یک ویروس (کرم) کامپیوتری است، اما با ویروسهای «معمولی» یک فرق بسیار بزرگ دارد: استاکس نت جنگ افزاری است فوق پیشرفته، و با یک ماموریت خاص. ماموریت استاکس نت یافتن و مختل کردن یک سیستم خاص مرتبط به پایگاه اتمی ایران بوده است، و از آن مهمتر، اخبار منتشر شده حاکی از آنند که استاکس نت ماموریت خود را با موفقیت به انجام رسانیده است.
سایت «گرداب»، متعلق به ارتش سایبری جمهوری اسلامی، در خبری که چند روز در مورد این ویروس منتشر کرد اخطار داد که اين ویروس «به خصوص شركتهايي را هدف میگیرد كه از سيستم تجاري SCADA استفاده میکنند . از اين سيستم معمولا براي كنترل فرايندهاي توليد از يك محل متمركز استفاده ميشود . . . اين سيستم بيشتر در شركتهاي نفتي و در نيروگاههاي توليد برق كاربرد دارد» تیتر خبر گرداب: «فعالیت کرم جاسوس استاکس نت همچنان ادامه دارد.»
همانطور که گفتم، استاکس نت تنها دو سه ماهی است که به طور گسترده در ایران مورد توجه قرار گرفته است، اگرچه تا همین یکماه پیش نیز پايگاه اطلاع رسانی تخصصی فناوری اطلاعات و ارتباطات ايران، «آی سی تی پرس»، از قول محسن حاتم، معاون وزیر صنایع و معادن نوشت، «فراگيري كرم جاسوس استاكس نت در رايانههاي ايراني مربوط به يكي دو ماه اخير بوده و هنوز آمار و ارقام دقيقي درباره ميزان آلودگي رايانههاي ايراني به اين كرم وجود ندارد،» و همانجا هم آقای معاون وزیر اعلام میکنند که به گمانش استاکس نت ویروسی است که با انگیزه های «اقتصادی و سیاسی» در ایران منتشر شده است. گفتنی است که به گزارش نشریه پی سی ورلد، استاکس نت حدود یک سال است که وارد چرخه اینترنتی خود شده است، اما اولین بار در ماه ژوئیه، یعنی کمتر از سه ماه پیش، توسط یک موسسه امنیتی در بلاروس کشف شده است.
در هر حال جزئیات زیادند در مورد استاکس نت، از جمله اینکه متخصصین معتقدند به احتمال زیاد این ویروس از طریق پیمانکار روسی به سایت بوشهر رسیده است، چرا که حدود یک سال پیش سایت اینترنتی پیمانکار فوق هک شده بود و تمام صفحات و پرونده های موجود در آن به بد افزارهای مختلف آلوده رها شده بودند تا جائی که هنوز هم برخی از بخشهای سایت آنان به دلیل وجود بدافزارها قابل دسترس نیست. اما آنچه که ویروس (کرم) مزبور را امروز بیش از قبل به اخبار کشانده است، همانطور که گفتم، رسیدن این ویروس به هدفش است، چرا که ظاهرا اخبار به بیرون درز کرده اند که استاکس نت در واقع موفق شده است کار نیروگاه اتمی بوشهر را مختل کند و گشایش آن را به تعویق بیاندازد.
وبسایت «پی سی ورلد - PCWorld» در خبری که همین امروز منتشر کرده است مینویسد، «متخصصین امنیتی که استاکس نت را بررسی کرده اند به توافق رسیده اند که کرم استاکس نت برنامه بسیار پیشرفته کامپیوتری است که با یک هدف نوشته شده است: از کار انداختن رآکتور هسته ای بوشهر.»
پی سی ورلد همچنین اضافه میکند، «محققینی که استاکس نت را مطالعه کرده اند همه هم عقیده اند که این برنامه توسط یک مهاجم بسیار پیشرفته و پرتوان، احتمالا توسط یک دولت، و برای تخریب هدفی بسیار بزرگ طراحی شده است». این مقاله جزئیات فراوانی در مورد استاکس نت و دلایلی که متخصصین آن را ویروسی با هدف تخریب سایت بوشهر تشخیص داده اند ارائه میدهد که خواندنش را به علاقه مندان توصیه میکنم.
گفتنی است که این خبر امروز در سطح گسترده تری در رسانه های دیگر نیز منتشر شده است، و مثلا کریستین ساینس مانیتور در مقاله مفصلی که به این موضوع اختصاص داده است از استاکس نت به عنوان «اولین سلاح فوق پیشرفته سایبری» نام میبرد که با هدف تخریب فعالیتهای نیروگاه بوشهر به «اینترنت» انداخته شده است و به هدف خود نیز رسیده است.
اگرچه اولین بار این یک پژوهشگر امنیتی سایبری در آلمان، به نام «رالف لانگر - Ralph Langner» بود که نتایج تحقیقات خود بر استاکس نت را به عنوان یک برنامه با هدف تخریب سایت اتمی بوشهر اعلام کرد (در وبلاگ خودش، اینجا ببینید)، اما امروز کریستین ساینس مانیتور همچنین از قول متخصصان امنیتی امریکائی نیز نکته های دقیقتری در مورد فعالیت و هدف این ویروس انتشار داده است. این نشریه نوشته است که متخصصین فوق تایید کرده اند که، «استاکس نت یک موشک سایبری با قدرت تخریب سطح نظامی و با دقت بسیار بالاست که اوایل سال گذشته شلیک شد تا به جستجو به قصد تخریب یک هدف واقعی بسیار مهم بپردازد.»
گزارشی از وضعیت بندهای امنیتی 209 و 2 الف زندان اوین
ضرب وشتم و شکنجه و استفاده از شوک از عادی ترين اعمال در بند 2 الف است. بازداشتی های اين بند عمدتا مرتکبين جرائم امنيتی و سياسی در سپاه پاسداران می باشند. آنها وجود خارجی ندارند و هويت آنها در رايانه زندان ثبت نمی شود و وجودشان در بازداشتگاه رسما اعلام نمی گردد. در اين بند تمام مامورين 2 عضويتی هستند. هم در سپاه و در وزارت اطلاعات هستند و در يک مدار گردشی بين بازداشتگاه 209 و 2 الف و بازداشتگاه امنيتی رجايی شهر و 66 سپاه و 59 سپاه در حالت خدمت هستند. اتاق شکنجه اين بند بسيار مدرن و مجهز است و در قسمت زيرين بند، شکنجه هایی مثل اعدام و تيرباران مصنوعی انجام می شود.
هيچ شخصی غير از پرسنل و متهمين، حتی عالی رتبه ترين مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه 209 وزارت اطلاعات را ندارند. اکثر متوليان امور بازداشتی ها بالای 55 سال سن دارند و دارای نسبت های فاميلی باهم هستند . حتی برای خالی نماندن جايشان پسران بيست سال به بالای خود را برای جانشينی درکنار خويش آموزش ميدهند. بند 325 و 500 الف ويژه روحانيت است. در اينجا بازداشتی ها برای خود يک اتاق اختصاصی با تمام امکانات دارند که در زمان رفتن به مرخصی های طويل المدت با قفل در آنها را می بندند. به گفته روحانيون اين بندها، آوردن و استعمال مواد مخدر بطور مطلق آزاد است و بهمين دليل بيش از 70 در صد متهمين ويژه روحانيت ترياکی اند.
بند 209 اوين بازداشتگاهی نسبتا سری در زندان اوين است. اين بازداشتگاه از ساختمان های ساخته شده در دوران قبل از انقلاب است . در قسمت پشت، بهداری زندان اوين و جنب آشپزخانه و بند نسوان قرار دارد و از بازداشتگاههای آموزشگاه قابل رويت است. در قسمت روبروی آن، قسمت نانوايی زندان اوين واقع شده است و انتهای آن به محدوده بند 350 امنيتی و کارگری ختم می شود. اين مجموعه ساختمانی 2 طبقه با آجرهای قرمز فشاری است که کانالهای پوشيده شده از پشم شيشه و فويل آلومينيومی آنرا از ساير ساختمان ها مجزا می سازند. دارای 2 درب ورودی در قسمت جلو می باشد. درب کوچک که دارای آيفون و سيستم مدار بسته تصويری است قسمت ورود متهمين و درب ديگر احتمالا محل ورود پرسنل اجرايی و عملياتی در آن مجموعه است. هيچ شخصی به غير از پرسنل و متهمين اين بند امنيتی حتی عاليترين مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه 209 را ندارند و فقط و با دستور متوليان رده بالای ناظر بر اين بازداشتگاه حق ديدار را دارند که آنهم در موارد بسيار استثنايی چنين اتفاقی می افتد.
قبل از ورود از همان جلوی درب که وارد سالن باريک بازداشتگاه 209 می شويد با چشم بند های طوسی رنگ چشم هايتان را می بندند. وقتی وارد محيط می شوید سريعا چند نفر به سراغ فرد بازداشتی می آيند و تمام لباسها و لوازم شخصی را از ريز و درشت به همراه پول تحويل می گيرند و مبلغ کمی از پول را در اختيار فرد می گذارند. فرمهايی در اختيار فرد بازداشتی می گذارند تا تمام مشخصات خود را بنويسد. در همين حين يک پيراهن و يک شلوار و يک بلوز دوخته شده از پارچه (اخيرا) سرمه ای رنگ راه راه را تحويل بازداشتی می دهند، به همراه يک عدد صابون و يک شامپوی کوچک و يک خمير دندان و مسواک بسيار ارزان قيمت و يک حوله کوچک و يک حوله متوسط و بعد روی يک صندلی می نشانند و بنا به دستور کارشناسان امنيتی، محل نگهداری در بازداشتگاه تعيين می شود. البته قبل از ورود به سلول فرد را به صورت لخت مادرزاد معاينه می کنند و دارا بودن بيماری خاص و درد جسمی را می پرسند و آثار و علائم خاص بدن را يادداشت می کنند و اگر در مراحل دستگيری آثار ضرب و شتم زخم و کبودی وجود داشته باشد يادداشت و صورتجلسه می شود و بر روی تصوير يک فرد که بر روی کاغذ کپی شده محل صدمات را علامت می زنند و آخرين سوال اين است که داروی خاصی مصرف ميکردی و يا سيگاری هستی و يا اعتياد داری؟
پس از اتمام همه اين مراحل فرد بازداشتی به محل در نظر گرفته شده منتقل می شود. وضعيت فيزيکی محيط اين چنين است که در راهرو ورودی در سمت چپ و راست اتاقهايی وجود دارد که درب اول سمت راست دفتر رئيس بازداشتگاه و درب روبروی آن اتاق مهمانها و اتاق بازجويی و اتاق کنفرانس و جنب آن اتاق کنترل دوربين ها و اتاق استراق سمع که هميشه و در همه لحظه افرادی به طور شبانه روزی پشت اين دستگاهها هستند و گفته ها و شنيده ها و حرکات بازداشتی ها را در هر مکانی کنترل می کنند . انتهای اين سالن باريک که در قسمت هم کف است يک راه پله به طرف بالا و يک راه پله به طرف پايين و يک راهرو به سمت راست می رود که البته در فاصله اين سه راهرو يک آسانسور وجود دارد که به طبقه پايين می رود. در اين مجموعه به طور کلی کسی حق نداشتن چشم بند ندارد و به طور مطلق تمام بازداشتی ها بايد چشم بند داشته باشند و با مراقب جا به جا شوند. حرف زدن و يا سر و صدا کردن و با سلولهای ديگر تماس برقرار کردن به طور کلی ممنوع و باعث برخورد شديد می شود.
بهداری در طبقه بالا و مسير سمت چپ راهرو قرار دارد که يک اتاق پزشک و يک تخت و مقداری تجهيزات پزشکی دارد و چون دقيقا بازداشتگاه 209 در فاصله کمتر از 20 متری بهداری تقريبا مجهز زندان قرار دارد زياد مسئله بهداری داخلی مهم نيست. البته در مواقع بسيار اضطراری متهمين به بهداری زندان فقط در جهت معاينه و مسائل اورژانسی منتقل می شوند و سريعا به محدوده 209 باز گردانده می شوند. حتی برای مراجعه نکردن به خارج از بازداشتگاه برای جراحی و کشيدن دندان و يا مسائل مشابه که برای فک و دندان بازداشتی ها رخ می دهد يک اتاق مجهز به ادوات دندانپزشکی وجود دارد. يک پزشک عمومی رسمی وزارت اطلاعات مسئول کنترل کل مسائل مربوط به امور افراد بازداشتی است و چندين بهيار و پرستار در کنار او . هيچگونه محدوديت بودجه و دارو و امکانات و اعزام و مامور و نقل و انتقال و يا فشار روانی بر اثر کمبود نفرات در بين کارکنان بازداشتگاه 209 وجود ندارد. هيچگونه نامی از ماموران برده نمی شود و چه بازداشتی و چه مامورين با شماره خاصی فراخوانده می شوند.
اکثر متوليان رسيدگی به امور بازداشتی های وزارت اطلاعات که در 209 اند افرادی دارای سنين بالای 55 سال اند که حتی در بين آنها افراد نزديک به 70 سال سن نيز ديده می شوند که ساليان سال در اماکن خاص امنيتی مثل 209 خدمت کرده اند و البته جالب ترين مسئله اين است که کارکنان اين بازداشتگاه نسبت های فاميلی نزديک با هم برقرار کرده اند و برای خالی نبودن جايشان پسران بيست سال به بالای خود را در حال آموزش دادن وضعيت کارآموزی در کنارشان دارند.
محل اقامت متهمين بازداشتی در 209 به 5 بخش تقسيم می شود.
انفرادی مطلق که يک اتاق کوچک با عرض تقريبی 1 متر و طول 2 متر است و هيچ گاه امکاناتی در آن قرار ندارد به جز 2 عدد پتو و موکت کف آن.
انفرادی دارای دستشويی و توالت فرنگی که در آن نيز موکت کف و 2 عدد پتو قرار دارد و عرض آن 1 متر و طول آن 5/2 متر است.
در سوئيت تک نفره و 2 نفره که اتاق های 5 متری و 6 متری است با نظر کارشناسان و سرتيم های بازجويی کننده امکانات داده می شود که البته در آن دستشويی و توالت وجود دارد و امکانات يخچال 7 فوت و تلويزيون طبق دستور داده می شود.
سوئيت های سوپر لوکس که برای اتباع خارجی و افراد فوق سرشناس و دردسر ساز امنيتی از نظر اصحاب رسانه ای و افکار عمومی جهان، تدارک ديده شده و از امکانات يخچال و تلويزيون و دستشويی و حمام برخوردار است و افرادی چون کيان تاجبخش درآنجا نگهداری می شدند.
و در آخر قسمت بندهای عمومی که اتاقهای دارای ظرفيت 6 الی 16 نفر هستند که بنا به گفته ها 3 تا 4 بند عمومی در 209 وجود دارد و تعداد زيادی انفرادی در تمام طبقات که با دربهای ميله ای در جلو محدوده ها مشخص می شوند.
هر قسمت و واحد دارای افراد خاص خود می باشند و می توان به راحتی گفت هر مجموعه انفرادی در طبقات دارای 3 مراقب 24 ساعته می باشد که البته اين افراد به غير از مسئولين و متوليان صاحب امر هستند که راسا نظارت می کنند و تقريبا در هر طبقه چيزی حدود 10 نفر مدام در سالن هستند که در صورت رخ داد خاصی در روز سريعا به متوليان بازداشتگاه خبر می دهند و مطالبات و خواسته ها و نامه بازداشتيها را می رسانند و يا تقاضای پزشک و غيره را اعلام می کنند و در صورت حادثه مسئله را به دفتر نماينده دادستان در 209 که اتاقش در کنار اتاق استراق سمع است ارجاع می دهند.
اکثر مامورين انفراديها پير مردهای پر حوصله هستند و درب انفراديها را برای دستشويی باز می کنند. هر 3 روز يکبار استحمام آزاد است. بازداشتيهای مستقر در بندهای عمومی در هفته 3 جلسه به مدت نيم ساعت به حياطی حدودا 100 متر که سقف آنرا ميله و شيشه پوشانده منتقل می شوند که البته حياط و محدوده آن و نفرات حاضر در آن از طريق دوربين های فوق مدرن کنترل می شوند. البته سقف شيشه ای حياط متحرک و دارای متورهای برقی می باشد که به راحتی می توانند شيشه ها را کنار بزنند و آفتاب مستقيم بتابد و هوا در حياط جريان پيدا کند. به غير از اتاقهای بازجويی که در طبقه بالا به تعداد 4 اتاق هستند، اکثر اتاقهای بازجويی در قسمت همکف واقع شده است. در مواردی همزمان، شايد دهها نفر در حال بازجويی هستند که البته بازجوها از افراد ليسانس به بالا حداقل در موارد استخدامی دهه گذشته انتخاب شده اند و دوره های خاص بازجويی را در کشورهای دارای کلاس بالای امنيتی سپری نموده اند. بازجويی های سخت را هم که نياز به دانستن زبانهای خارجی دارد در مورد اتباع خارجی بازداشتی انجام می دهند.
البته در اين بين متهمين زن و فعال سياسی و روزنامه نگار و خبرنگار و يا مدافع حقوق بشر و يا فعال حزبی و گروهی و فرقه ای نيز وجود دارند که آنها در يکی از بريدگی های خاص و محدوده های کم ترددتر بازداشتگاه نگهداری می شوند در ضمن در بين دهها انفرادی و سوئيت و بند عمومی اتاقهای خاص اسفنجی نيز وجود دارد که در آن به هيچ وجه فرد بازداشتی در صورت از دست دادن تعادل روانی نمی تواند به خود صدمه ای وارد کند و اکثر اوقات به عنوان اتاق بازجويی دارای عايق صدا مورد استفاده قرار می گيرد و در آنها به طور رسمی متهم بازداشتی را نگه نمی دارند.
اکثر بازداشت شدگان دادستانی ها و تيمهای عملياتی وزارت اطلاعات در سراسر کشور را که در بازداشتگاه 209 به سر می برند نسل دوم و نسل سوم فعالان و بازداشتيها و زندانيان سياسی پس از انقلاب 57 تشکيل می دهند که با توجه به ميزان آگاهی و دسترسی اين نسل از مبارزان و فعالان و دانشجويان سياسی به رسانه های داخلی و خارجی و نهاد های حقوق بشری و افشاگری های قربانيان وقايع رخ داده در مورد بازداشتيهای نسل اول زندانيان سياسی دست به دست هم داده که ديگر اصحاب اطلاعاتی و عملياتی و دادستانی با درنظر گرفتن موقعيت و بهره زمانی کمتر بتوانند از قدرت سرکوبگرانه و زنده بگورانه در مورد متهمين و بازداشتيهای اين چنينی بهره ببرند، خصوصا اينکه با بازداشت سران وزارت اطلاعات در مقوله قتلهای زنجيره ای و مرگ خانم زهرا کاظمی ديگر پشمی به کلاهشان باقی نمانده مگر اينکه متهم و بازداشتی آنقدر بی کس و کار و بی صاحب و تنها باشد که عقده دلشان را سر او خالی کرده و يا بکشندش و يا اعدامش کنند.
در فعل حال وضعيت سلولهای انفرادی مخصوصا طبقه بالا به اين شرح است که از طريق شيشه پنجره بالای اتاق که در ارتفاع بسيار بالا قرار دارد نور به داخل سلولها می آيد. می توان گفت واقعا در انفرادی باتوجه به وضعيت فيزيکی آن اقداماتی مانند: حلق آويز شدن و اقدام به خودکشی در ميان بازداشتيها به صفر رسيده است چون هيچ آويز و امکانات و ابزاری وجود ندارد.
در جلوی پنجره ای که نور از آن عبور می کرد يک نوع فنس توری ريز وجود دارد که درفاصله 20 سانتی متری از آن ميله های عمودی محافظ و در فاصله 5 سانتی متری از آن شيشه پنجره که همه اينها در ارتفاع بالای 3 متر از سطح انفرادی است که البته در بعضی از انفرادی ها فرق می کند و در آنها فنسها و تورها باز شده و به جای آنها از ورقه های فلزی که از دهها نقطه سوراخ شده اند در سلولها استفاده گرديده که ميزان ورود نور را به نصف می رساند. تجهيزات مداربسته و استراق سمع در بعضی از سلولها و انفرادی ها و سوئيت ها نصب است و می توان گفت در محدوده داخلی 209 تقريبا نقطه کور از ديد دوربين ها وجود ندارد .
مامورين بر مبنای سياست تعريف شده روز که به آن ديکته می شود با متهمين بازداشتی برخورد می کنند اگر دستور داده شود فحش بده همانکار را می کنند و اگر دستور بدهند دايه مهربانتر از مادر باش باز همان کار را می کنند و برخوردهايشان هيچ ارتباطی به ذات و سليقه شخصی ندارد. اکثريت مامورين 209 تلاش خود را ميکنند که صورت آنها توسط متهمين بازداشتی ديده نشود. اين افراد در راستای رفتار تعريف شده شان به متهمين سيگاری روزی چند نوبت سيگار می دهند. تمام غذاها و نوشيدنی ها با ليوان و ظرف های يک بار مصرف داده می شود. ساعات بازجويی و روزهای آن به هيچ عنوان مشخص نيست. اتاق عکاسی و خبرنگاری و تهيه عکس در طبقه بالا قرار دارد که در آن از مصاحبه ها و اقرارها و يا گفته های متهمين فيلم برداری می شود و يا در آن از چهره متهمين عکس تهيه می شود.
در اين بين وضعيت افرادی که در بندهای عمومی 209 هستند از همه بهتر است. در اين بندهای عمومی که مابين 12 الی 20 تخت وجود دارد و در آن متهمينی را نگه می دارند که از مراحل حساس و مهم بازجوئی گذشته باشند و يا فشار روانی آنها را دچار مشکل کرده باشد و بازدهی مطلوبی در بازجويی ندارند که بعضی اوقات به طور موقت استراحت و در مواردی تا زمان انتقال از 209 به آنجا هدايت می شوند. اين بندها دارای سرويس دستشويی و توالت و حمام هستند و چند دوربين مداربسته مدرن اوضاع داخلی آنرا کنترل می کنند و اما در بندهای عمومی هر کدام يک دستگاه تلويزيون و يخچال و سماور برقی دارند که البته قانون خاصی درمورد متهمين بندهای عمومی لحاظ می شود. مثلا: اکثرا دسته ها و فعالان سياسی گروهی بازداشت شده ای هستند. مثل: اعضای القاعده و يا پژاک و پ. ک. ک . و مجاهدين خلق و يا انصارالاسلام و جندالله را که دسته های چند نفری هستند را کنار هم نگه نمی دارند که البته در اين بين جاسوسان نيز مستثنی نيستند.
اما در زمان انتقال از 209 به بازداشتگاه و يا زندان همه اموال پس داده می شود و بايد برگه ای در مورد شرح وضعيت مدت بازداشت در 209 را پرکنی و در قسمتی در اين برگه نوشته شده که پيشنهاد خود را در مورد وضعيت 209 بنويسيد که کل اين ماجراها القاعات مصنوعی برخورد دموکراتيک.
بند 325 و 500 الف ويژه روحانيون
در محدوده محوطه زندان اوين دقيقا در مجموعه چسبيده به اندرزگاه 1 و يا همان بند قرنطينه، 2 بند وجود دارد که به بند 325 و 500 الف معروف هستند که تحت اختيار و نظارت مطلق دادگاه ويژه روحانيت است و امور آن هيچ گونه ارتباط قضايی و اجرايی به سازمان زندانها ندارد و فقط از جهت سرکشی و رسيدگی به امور فنی ساختمان محل اقامت زندانيان روحانی تحت اختيار و نظارت سازمان زندانها و متوليان زندان اوين است. بند 500 الف قسمتی از بازداشتگاه ويژه روحانيت است که در آن متهمين بازداشتی را نگه می دارند و دارای 2 اتاق است که حدودا روی هم رفته 30 تخت دارد و در آن امکانات رفاهی مطلوبی وجود دارد مثل يخچال و يخچال فريزر و تلويزيون و کولر و سرويسهای بهداشتی و همچنين تلفن نامحدود که البته اين محل برای نگهداری روحانيون بازداشتی بلاتکليف است.
بند 325 روحانيت که در دوره های نه چندان دور افرادی مثل شهردار سابق تهران “غلامحسين کرباسچی” و “عبدالله نوری” در آن بوده اند که دارای سالنی بزرگ است که درآن 18 اتاق وجود دارد که کل جمعيت اين تشکيلات تحت نظارت دادگاه ويژه روحانيت فقط 13 نفر است که هر يک از متهمين بازداشتی و يا زندانيان ويژه روحانيت برای خود يک اتاق اختصاصی با تمام امکانات دارند که در زمان رفتن به مرخصی های طويل المدت با قفل در آنها را می بندند تا زمانی که بازگردند. بنا به گفته روحانيون ساکن در اين بندها آوردن و استعمال مواد مخدر به طور مطلق آزاد می باشد و در مواردی نيز از طريق مجاری چراغ سبزی مواد مخدر به متهمين ويژه روحانيت که بيش از 70 درصدشان معتاد هستند ارائه می شود.
استفاده از تلفن در اين بندها نامحدود است. همه ملاقاتها هر هفته حضوری است و ملاقات شرعی و خصوصی با همسران هفته ای يکبار است. جيره قضايی خاصی با دستور و نظارت سرسختانه دادگاه ويژه روحانيت به روحانيون بند ويژه ارائه می شود. آشپزخانه و چراغخانه برای پخت و پز وجود دارد ، سيستم گرمايش و سرمايش و تهويه مطلوبی در اين بند وجود دارد .
بر خلاف حياط 300 متری که برای 650 نفر در اندرزگاه 8 وجود دارد بند ويژه روحانيت از يک حياط دارای زمين واليبال و يک حوضچه و يک باغچه گل کاری شده به وسعت 800 متر فقط برای 13 نفر بهره می برد که آنگونه که معلوم است يک گوشه از اين حياط به يکی از بازداشتگاههای محرمانه حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی که در محدوده محوطه زندان اوين واقع است متصل است که البته محدوده حياط ويژه روحانيت چشم اندازی به ساختمان و يا خانه تک طبقه خانمی به نام ربابه در حياط اوين که محل نگهداری افراد بسيار خاص است دارد. به همراه مجموعه ای دايره ای شکل چند طبقه که شباهت به بازداشتگاه ضد خرابکاری توحيد دارد که بنا به دانسته ها اين مجموعه مشترکا بنا به ضرورت زمانی و نياز در اختيار حفاظت اطلاعات قوه قضاييه و وزارت اطلاعات يا همان بند 209 و حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی می باشد که البته مسئله بنای تک طبقه معروف به ساختمان رباب که دارای امکانات مستقل و تکميل يک خانه کوچک است فقط در اختيار وزارت اطلاعات و مراجع عاليرتبه ناظر بر آن نهاد است که البته قسمتی از محدوده آن متصل به مجموعه بازداشتگاه ويژه روحانيت است و احتمالا افراد بسيار خاص و فوق محرمانه و مهم در آن نگهداری می شوند و آخرين قسمت ساختمان بازداشتگاه ويژه روحانيت نيز به بازداشتگاه 2 الف تحت اختيار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران متصل است که بازداشتيهای امنيتی بازداشت شده از طريق سپاه پاسداران در آن نگهداری می شوند.
بازداشتگاه 2 الف اطلاعات سپاه پاسداران
بازداشتگاه محرمانه 2 الف که تحت اختيار اطلاعات سپاه می باشد در محوطه زندان اوين جنب بند ويژه روحانيت و پشت اندرزگاه 1 يا همان قرنطينه قرار دارد. اين بازداشتگاه هم اکنون 2 طبقه است. 1 طبقه هم کف و 1 طبقه زير زمين که البته هر از گاهی مورد استفاده مشترک با وزارت اطلاعات يا همان بند 209 قرار می گيرد و البته بنا به شرايط خاص کشور فی الحال در حال توسعه و افزايش اتاقها و طبقات آن هستند تا در مواقع اضطراری پيش رو بتوان از آن استفاده کرد. برخلاف بند 209 که به طور علنی از شکنجه استفاده نمی گردد و حدودا در راستای رسيدن به اهداف امنيتی خاص در سطح داخلی و خارجی رفتار و امکانات مطلوبی را در آن برای متهمين بازداشتی تعريف کرده اند ولی در بازداشتگاه 2 الف سپاه دقيقا قضايا برعکس است.
در بند 2 الف که تمام مامورين مراقب آن 2 عضويتی هستند و هم در سپاه پاسداران و هم تحت اختيار وزارت اطلاعات هستند و در يک مثلث گردشی مابين بازداشتگاه209 و 2 الف و بازداشتگاه امنيتی رجايی شهر و 66 سپاه و 59 سپاه در حالت گردشی و خدمت هستند. در هريک از اين بازداشتگاهها با نوع تعريفی که دراختيارشان قرار می دهند تغيير ماهيت رفتاری می دهند. همان ماموری که شايد در 209 بنا به تعريف خاصی محترمانه برخورد می کند شايد در بند 2 الف جزو بد دهن ترين و شرورترين و شکنجه گر ترين مامورين باشد و يا در بازداشتگاه ديگری رفتاری مغاير 2 رفتار سابق دارد. ولی در کل رفتار مامورين در بازداشتگاه 2 الف خشن تعريف شده که مامورين درتمام لحظات حضور در بازداشتگاه با باتومهای دارای شوک الکتريکی و شوکرهای کوچک تردد می کنند.
در هيچ لحظه ای متهم در بند 2 الف بدون چشم بند نيست. از درب اصلی که در نقطه آخر راه کناری بند قرنطينه و ويژه روحانيت است تا رسيدن به درب اصلی بازداشتگاه، 3 درب فاصله دارد. پس از درب سوم و گذشتن از مقابل دفتر پرسنل و تحويل وسايل و پوشيدن لباس مخصوص بازداشتگاه متهم وارد دالانی می شود که رودرروی آن 4 راهروی باريک وجود دارد که در هر طرف اين راهروها بعضا 4 و يا 5 سلول انفرادی وجود دارد و 2 اتاق عمومی نيز وجود دارد که يکی 6 تخته و ديگری 9 تخته است.
غذای 2 الف برعکس 209 که مجزا تهيه می شود و يا ويژه روحانيت که سفارشی طبخ و سرو می شود همان غذای زندان است با کيفيت و کميت کمتر و بدتر. متهمين بازداشتگاه 2 الف مرتکبين جرائم امنيتی و سياسی در سپاه پاسداران می باشند به همراه هم جرمشان که فرقی نمی کند از چه قشری باشد. تماس تلفنی هر 10 روز آنهم با دستور کارشناس پرونده و در حضور بازجو انجام می شود.
زندانيان و بازداشتی های 2 الف نيز مثل اکثر بازداشتی های امنيتی ماهيتا وجود خارجی ندارند و در بخش رايانه ثبت نمی شوند و وجودشان در بازداشتگاه رسما اعلام نمی گردد. دراين بازداشتگاه به طور مطلق چيزی به نام هوا خوری وجود ندارد و ملاقات به طور رسمی و حقيقی وجود ندارد. استحمام در هفته 2 بار امکان دارد که حمام يک اتاق است و درآن ميله دوش نصب شده است. طبقه زيرين بند 2 الف اکثرا اتاق بازجويی و انفرادی است. از بهداری و بخش درمان در آن خبری نيست در صورت بروز شرايط اضطراری و مصدوميت وخيم متهم ” آنرا در ابتدا به بهداری و اورژانس زندان اوين و سپس به بيمارستان بقيه الله انتقال می دهند.
ضرب وشتم و شکنجه و استفاده از شوک جز عادی ترين اعمال در بند 2 الف محسوب می شود. انفراديهايی با ابعاد کوچکتر از 209 در بند 2 الف وجود دارد که فاقد نور و کف پوش و پنجره است و فقط از فضای شيارهای درب ” هوا تردد می کند و نور ديده می شود. اتاق شکنجه بسيار مدرن و مجهزی در قسمت زيرين بند 2 الف وجود دارد که در آن حتی اعدام و تيرباران سوری نيز انجام می شود.
هيچ شخصی غير از پرسنل و متهمين، حتی عالی رتبه ترين مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه 209 وزارت اطلاعات را ندارند. اکثر متوليان امور بازداشتی ها بالای 55 سال سن دارند و دارای نسبت های فاميلی باهم هستند . حتی برای خالی نماندن جايشان پسران بيست سال به بالای خود را برای جانشينی درکنار خويش آموزش ميدهند. بند 325 و 500 الف ويژه روحانيت است. در اينجا بازداشتی ها برای خود يک اتاق اختصاصی با تمام امکانات دارند که در زمان رفتن به مرخصی های طويل المدت با قفل در آنها را می بندند. به گفته روحانيون اين بندها، آوردن و استعمال مواد مخدر بطور مطلق آزاد است و بهمين دليل بيش از 70 در صد متهمين ويژه روحانيت ترياکی اند.
بند 209 اوين بازداشتگاهی نسبتا سری در زندان اوين است. اين بازداشتگاه از ساختمان های ساخته شده در دوران قبل از انقلاب است . در قسمت پشت، بهداری زندان اوين و جنب آشپزخانه و بند نسوان قرار دارد و از بازداشتگاههای آموزشگاه قابل رويت است. در قسمت روبروی آن، قسمت نانوايی زندان اوين واقع شده است و انتهای آن به محدوده بند 350 امنيتی و کارگری ختم می شود. اين مجموعه ساختمانی 2 طبقه با آجرهای قرمز فشاری است که کانالهای پوشيده شده از پشم شيشه و فويل آلومينيومی آنرا از ساير ساختمان ها مجزا می سازند. دارای 2 درب ورودی در قسمت جلو می باشد. درب کوچک که دارای آيفون و سيستم مدار بسته تصويری است قسمت ورود متهمين و درب ديگر احتمالا محل ورود پرسنل اجرايی و عملياتی در آن مجموعه است. هيچ شخصی به غير از پرسنل و متهمين اين بند امنيتی حتی عاليترين مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه 209 را ندارند و فقط و با دستور متوليان رده بالای ناظر بر اين بازداشتگاه حق ديدار را دارند که آنهم در موارد بسيار استثنايی چنين اتفاقی می افتد.
قبل از ورود از همان جلوی درب که وارد سالن باريک بازداشتگاه 209 می شويد با چشم بند های طوسی رنگ چشم هايتان را می بندند. وقتی وارد محيط می شوید سريعا چند نفر به سراغ فرد بازداشتی می آيند و تمام لباسها و لوازم شخصی را از ريز و درشت به همراه پول تحويل می گيرند و مبلغ کمی از پول را در اختيار فرد می گذارند. فرمهايی در اختيار فرد بازداشتی می گذارند تا تمام مشخصات خود را بنويسد. در همين حين يک پيراهن و يک شلوار و يک بلوز دوخته شده از پارچه (اخيرا) سرمه ای رنگ راه راه را تحويل بازداشتی می دهند، به همراه يک عدد صابون و يک شامپوی کوچک و يک خمير دندان و مسواک بسيار ارزان قيمت و يک حوله کوچک و يک حوله متوسط و بعد روی يک صندلی می نشانند و بنا به دستور کارشناسان امنيتی، محل نگهداری در بازداشتگاه تعيين می شود. البته قبل از ورود به سلول فرد را به صورت لخت مادرزاد معاينه می کنند و دارا بودن بيماری خاص و درد جسمی را می پرسند و آثار و علائم خاص بدن را يادداشت می کنند و اگر در مراحل دستگيری آثار ضرب و شتم زخم و کبودی وجود داشته باشد يادداشت و صورتجلسه می شود و بر روی تصوير يک فرد که بر روی کاغذ کپی شده محل صدمات را علامت می زنند و آخرين سوال اين است که داروی خاصی مصرف ميکردی و يا سيگاری هستی و يا اعتياد داری؟
پس از اتمام همه اين مراحل فرد بازداشتی به محل در نظر گرفته شده منتقل می شود. وضعيت فيزيکی محيط اين چنين است که در راهرو ورودی در سمت چپ و راست اتاقهايی وجود دارد که درب اول سمت راست دفتر رئيس بازداشتگاه و درب روبروی آن اتاق مهمانها و اتاق بازجويی و اتاق کنفرانس و جنب آن اتاق کنترل دوربين ها و اتاق استراق سمع که هميشه و در همه لحظه افرادی به طور شبانه روزی پشت اين دستگاهها هستند و گفته ها و شنيده ها و حرکات بازداشتی ها را در هر مکانی کنترل می کنند . انتهای اين سالن باريک که در قسمت هم کف است يک راه پله به طرف بالا و يک راه پله به طرف پايين و يک راهرو به سمت راست می رود که البته در فاصله اين سه راهرو يک آسانسور وجود دارد که به طبقه پايين می رود. در اين مجموعه به طور کلی کسی حق نداشتن چشم بند ندارد و به طور مطلق تمام بازداشتی ها بايد چشم بند داشته باشند و با مراقب جا به جا شوند. حرف زدن و يا سر و صدا کردن و با سلولهای ديگر تماس برقرار کردن به طور کلی ممنوع و باعث برخورد شديد می شود.
بهداری در طبقه بالا و مسير سمت چپ راهرو قرار دارد که يک اتاق پزشک و يک تخت و مقداری تجهيزات پزشکی دارد و چون دقيقا بازداشتگاه 209 در فاصله کمتر از 20 متری بهداری تقريبا مجهز زندان قرار دارد زياد مسئله بهداری داخلی مهم نيست. البته در مواقع بسيار اضطراری متهمين به بهداری زندان فقط در جهت معاينه و مسائل اورژانسی منتقل می شوند و سريعا به محدوده 209 باز گردانده می شوند. حتی برای مراجعه نکردن به خارج از بازداشتگاه برای جراحی و کشيدن دندان و يا مسائل مشابه که برای فک و دندان بازداشتی ها رخ می دهد يک اتاق مجهز به ادوات دندانپزشکی وجود دارد. يک پزشک عمومی رسمی وزارت اطلاعات مسئول کنترل کل مسائل مربوط به امور افراد بازداشتی است و چندين بهيار و پرستار در کنار او . هيچگونه محدوديت بودجه و دارو و امکانات و اعزام و مامور و نقل و انتقال و يا فشار روانی بر اثر کمبود نفرات در بين کارکنان بازداشتگاه 209 وجود ندارد. هيچگونه نامی از ماموران برده نمی شود و چه بازداشتی و چه مامورين با شماره خاصی فراخوانده می شوند.
اکثر متوليان رسيدگی به امور بازداشتی های وزارت اطلاعات که در 209 اند افرادی دارای سنين بالای 55 سال اند که حتی در بين آنها افراد نزديک به 70 سال سن نيز ديده می شوند که ساليان سال در اماکن خاص امنيتی مثل 209 خدمت کرده اند و البته جالب ترين مسئله اين است که کارکنان اين بازداشتگاه نسبت های فاميلی نزديک با هم برقرار کرده اند و برای خالی نبودن جايشان پسران بيست سال به بالای خود را در حال آموزش دادن وضعيت کارآموزی در کنارشان دارند.
محل اقامت متهمين بازداشتی در 209 به 5 بخش تقسيم می شود.
انفرادی مطلق که يک اتاق کوچک با عرض تقريبی 1 متر و طول 2 متر است و هيچ گاه امکاناتی در آن قرار ندارد به جز 2 عدد پتو و موکت کف آن.
انفرادی دارای دستشويی و توالت فرنگی که در آن نيز موکت کف و 2 عدد پتو قرار دارد و عرض آن 1 متر و طول آن 5/2 متر است.
در سوئيت تک نفره و 2 نفره که اتاق های 5 متری و 6 متری است با نظر کارشناسان و سرتيم های بازجويی کننده امکانات داده می شود که البته در آن دستشويی و توالت وجود دارد و امکانات يخچال 7 فوت و تلويزيون طبق دستور داده می شود.
سوئيت های سوپر لوکس که برای اتباع خارجی و افراد فوق سرشناس و دردسر ساز امنيتی از نظر اصحاب رسانه ای و افکار عمومی جهان، تدارک ديده شده و از امکانات يخچال و تلويزيون و دستشويی و حمام برخوردار است و افرادی چون کيان تاجبخش درآنجا نگهداری می شدند.
و در آخر قسمت بندهای عمومی که اتاقهای دارای ظرفيت 6 الی 16 نفر هستند که بنا به گفته ها 3 تا 4 بند عمومی در 209 وجود دارد و تعداد زيادی انفرادی در تمام طبقات که با دربهای ميله ای در جلو محدوده ها مشخص می شوند.
هر قسمت و واحد دارای افراد خاص خود می باشند و می توان به راحتی گفت هر مجموعه انفرادی در طبقات دارای 3 مراقب 24 ساعته می باشد که البته اين افراد به غير از مسئولين و متوليان صاحب امر هستند که راسا نظارت می کنند و تقريبا در هر طبقه چيزی حدود 10 نفر مدام در سالن هستند که در صورت رخ داد خاصی در روز سريعا به متوليان بازداشتگاه خبر می دهند و مطالبات و خواسته ها و نامه بازداشتيها را می رسانند و يا تقاضای پزشک و غيره را اعلام می کنند و در صورت حادثه مسئله را به دفتر نماينده دادستان در 209 که اتاقش در کنار اتاق استراق سمع است ارجاع می دهند.
اکثر مامورين انفراديها پير مردهای پر حوصله هستند و درب انفراديها را برای دستشويی باز می کنند. هر 3 روز يکبار استحمام آزاد است. بازداشتيهای مستقر در بندهای عمومی در هفته 3 جلسه به مدت نيم ساعت به حياطی حدودا 100 متر که سقف آنرا ميله و شيشه پوشانده منتقل می شوند که البته حياط و محدوده آن و نفرات حاضر در آن از طريق دوربين های فوق مدرن کنترل می شوند. البته سقف شيشه ای حياط متحرک و دارای متورهای برقی می باشد که به راحتی می توانند شيشه ها را کنار بزنند و آفتاب مستقيم بتابد و هوا در حياط جريان پيدا کند. به غير از اتاقهای بازجويی که در طبقه بالا به تعداد 4 اتاق هستند، اکثر اتاقهای بازجويی در قسمت همکف واقع شده است. در مواردی همزمان، شايد دهها نفر در حال بازجويی هستند که البته بازجوها از افراد ليسانس به بالا حداقل در موارد استخدامی دهه گذشته انتخاب شده اند و دوره های خاص بازجويی را در کشورهای دارای کلاس بالای امنيتی سپری نموده اند. بازجويی های سخت را هم که نياز به دانستن زبانهای خارجی دارد در مورد اتباع خارجی بازداشتی انجام می دهند.
البته در اين بين متهمين زن و فعال سياسی و روزنامه نگار و خبرنگار و يا مدافع حقوق بشر و يا فعال حزبی و گروهی و فرقه ای نيز وجود دارند که آنها در يکی از بريدگی های خاص و محدوده های کم ترددتر بازداشتگاه نگهداری می شوند در ضمن در بين دهها انفرادی و سوئيت و بند عمومی اتاقهای خاص اسفنجی نيز وجود دارد که در آن به هيچ وجه فرد بازداشتی در صورت از دست دادن تعادل روانی نمی تواند به خود صدمه ای وارد کند و اکثر اوقات به عنوان اتاق بازجويی دارای عايق صدا مورد استفاده قرار می گيرد و در آنها به طور رسمی متهم بازداشتی را نگه نمی دارند.
اکثر بازداشت شدگان دادستانی ها و تيمهای عملياتی وزارت اطلاعات در سراسر کشور را که در بازداشتگاه 209 به سر می برند نسل دوم و نسل سوم فعالان و بازداشتيها و زندانيان سياسی پس از انقلاب 57 تشکيل می دهند که با توجه به ميزان آگاهی و دسترسی اين نسل از مبارزان و فعالان و دانشجويان سياسی به رسانه های داخلی و خارجی و نهاد های حقوق بشری و افشاگری های قربانيان وقايع رخ داده در مورد بازداشتيهای نسل اول زندانيان سياسی دست به دست هم داده که ديگر اصحاب اطلاعاتی و عملياتی و دادستانی با درنظر گرفتن موقعيت و بهره زمانی کمتر بتوانند از قدرت سرکوبگرانه و زنده بگورانه در مورد متهمين و بازداشتيهای اين چنينی بهره ببرند، خصوصا اينکه با بازداشت سران وزارت اطلاعات در مقوله قتلهای زنجيره ای و مرگ خانم زهرا کاظمی ديگر پشمی به کلاهشان باقی نمانده مگر اينکه متهم و بازداشتی آنقدر بی کس و کار و بی صاحب و تنها باشد که عقده دلشان را سر او خالی کرده و يا بکشندش و يا اعدامش کنند.
در فعل حال وضعيت سلولهای انفرادی مخصوصا طبقه بالا به اين شرح است که از طريق شيشه پنجره بالای اتاق که در ارتفاع بسيار بالا قرار دارد نور به داخل سلولها می آيد. می توان گفت واقعا در انفرادی باتوجه به وضعيت فيزيکی آن اقداماتی مانند: حلق آويز شدن و اقدام به خودکشی در ميان بازداشتيها به صفر رسيده است چون هيچ آويز و امکانات و ابزاری وجود ندارد.
در جلوی پنجره ای که نور از آن عبور می کرد يک نوع فنس توری ريز وجود دارد که درفاصله 20 سانتی متری از آن ميله های عمودی محافظ و در فاصله 5 سانتی متری از آن شيشه پنجره که همه اينها در ارتفاع بالای 3 متر از سطح انفرادی است که البته در بعضی از انفرادی ها فرق می کند و در آنها فنسها و تورها باز شده و به جای آنها از ورقه های فلزی که از دهها نقطه سوراخ شده اند در سلولها استفاده گرديده که ميزان ورود نور را به نصف می رساند. تجهيزات مداربسته و استراق سمع در بعضی از سلولها و انفرادی ها و سوئيت ها نصب است و می توان گفت در محدوده داخلی 209 تقريبا نقطه کور از ديد دوربين ها وجود ندارد .
مامورين بر مبنای سياست تعريف شده روز که به آن ديکته می شود با متهمين بازداشتی برخورد می کنند اگر دستور داده شود فحش بده همانکار را می کنند و اگر دستور بدهند دايه مهربانتر از مادر باش باز همان کار را می کنند و برخوردهايشان هيچ ارتباطی به ذات و سليقه شخصی ندارد. اکثريت مامورين 209 تلاش خود را ميکنند که صورت آنها توسط متهمين بازداشتی ديده نشود. اين افراد در راستای رفتار تعريف شده شان به متهمين سيگاری روزی چند نوبت سيگار می دهند. تمام غذاها و نوشيدنی ها با ليوان و ظرف های يک بار مصرف داده می شود. ساعات بازجويی و روزهای آن به هيچ عنوان مشخص نيست. اتاق عکاسی و خبرنگاری و تهيه عکس در طبقه بالا قرار دارد که در آن از مصاحبه ها و اقرارها و يا گفته های متهمين فيلم برداری می شود و يا در آن از چهره متهمين عکس تهيه می شود.
در اين بين وضعيت افرادی که در بندهای عمومی 209 هستند از همه بهتر است. در اين بندهای عمومی که مابين 12 الی 20 تخت وجود دارد و در آن متهمينی را نگه می دارند که از مراحل حساس و مهم بازجوئی گذشته باشند و يا فشار روانی آنها را دچار مشکل کرده باشد و بازدهی مطلوبی در بازجويی ندارند که بعضی اوقات به طور موقت استراحت و در مواردی تا زمان انتقال از 209 به آنجا هدايت می شوند. اين بندها دارای سرويس دستشويی و توالت و حمام هستند و چند دوربين مداربسته مدرن اوضاع داخلی آنرا کنترل می کنند و اما در بندهای عمومی هر کدام يک دستگاه تلويزيون و يخچال و سماور برقی دارند که البته قانون خاصی درمورد متهمين بندهای عمومی لحاظ می شود. مثلا: اکثرا دسته ها و فعالان سياسی گروهی بازداشت شده ای هستند. مثل: اعضای القاعده و يا پژاک و پ. ک. ک . و مجاهدين خلق و يا انصارالاسلام و جندالله را که دسته های چند نفری هستند را کنار هم نگه نمی دارند که البته در اين بين جاسوسان نيز مستثنی نيستند.
اما در زمان انتقال از 209 به بازداشتگاه و يا زندان همه اموال پس داده می شود و بايد برگه ای در مورد شرح وضعيت مدت بازداشت در 209 را پرکنی و در قسمتی در اين برگه نوشته شده که پيشنهاد خود را در مورد وضعيت 209 بنويسيد که کل اين ماجراها القاعات مصنوعی برخورد دموکراتيک.
بند 325 و 500 الف ويژه روحانيون
در محدوده محوطه زندان اوين دقيقا در مجموعه چسبيده به اندرزگاه 1 و يا همان بند قرنطينه، 2 بند وجود دارد که به بند 325 و 500 الف معروف هستند که تحت اختيار و نظارت مطلق دادگاه ويژه روحانيت است و امور آن هيچ گونه ارتباط قضايی و اجرايی به سازمان زندانها ندارد و فقط از جهت سرکشی و رسيدگی به امور فنی ساختمان محل اقامت زندانيان روحانی تحت اختيار و نظارت سازمان زندانها و متوليان زندان اوين است. بند 500 الف قسمتی از بازداشتگاه ويژه روحانيت است که در آن متهمين بازداشتی را نگه می دارند و دارای 2 اتاق است که حدودا روی هم رفته 30 تخت دارد و در آن امکانات رفاهی مطلوبی وجود دارد مثل يخچال و يخچال فريزر و تلويزيون و کولر و سرويسهای بهداشتی و همچنين تلفن نامحدود که البته اين محل برای نگهداری روحانيون بازداشتی بلاتکليف است.
بند 325 روحانيت که در دوره های نه چندان دور افرادی مثل شهردار سابق تهران “غلامحسين کرباسچی” و “عبدالله نوری” در آن بوده اند که دارای سالنی بزرگ است که درآن 18 اتاق وجود دارد که کل جمعيت اين تشکيلات تحت نظارت دادگاه ويژه روحانيت فقط 13 نفر است که هر يک از متهمين بازداشتی و يا زندانيان ويژه روحانيت برای خود يک اتاق اختصاصی با تمام امکانات دارند که در زمان رفتن به مرخصی های طويل المدت با قفل در آنها را می بندند تا زمانی که بازگردند. بنا به گفته روحانيون ساکن در اين بندها آوردن و استعمال مواد مخدر به طور مطلق آزاد می باشد و در مواردی نيز از طريق مجاری چراغ سبزی مواد مخدر به متهمين ويژه روحانيت که بيش از 70 درصدشان معتاد هستند ارائه می شود.
استفاده از تلفن در اين بندها نامحدود است. همه ملاقاتها هر هفته حضوری است و ملاقات شرعی و خصوصی با همسران هفته ای يکبار است. جيره قضايی خاصی با دستور و نظارت سرسختانه دادگاه ويژه روحانيت به روحانيون بند ويژه ارائه می شود. آشپزخانه و چراغخانه برای پخت و پز وجود دارد ، سيستم گرمايش و سرمايش و تهويه مطلوبی در اين بند وجود دارد .
بر خلاف حياط 300 متری که برای 650 نفر در اندرزگاه 8 وجود دارد بند ويژه روحانيت از يک حياط دارای زمين واليبال و يک حوضچه و يک باغچه گل کاری شده به وسعت 800 متر فقط برای 13 نفر بهره می برد که آنگونه که معلوم است يک گوشه از اين حياط به يکی از بازداشتگاههای محرمانه حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی که در محدوده محوطه زندان اوين واقع است متصل است که البته محدوده حياط ويژه روحانيت چشم اندازی به ساختمان و يا خانه تک طبقه خانمی به نام ربابه در حياط اوين که محل نگهداری افراد بسيار خاص است دارد. به همراه مجموعه ای دايره ای شکل چند طبقه که شباهت به بازداشتگاه ضد خرابکاری توحيد دارد که بنا به دانسته ها اين مجموعه مشترکا بنا به ضرورت زمانی و نياز در اختيار حفاظت اطلاعات قوه قضاييه و وزارت اطلاعات يا همان بند 209 و حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی می باشد که البته مسئله بنای تک طبقه معروف به ساختمان رباب که دارای امکانات مستقل و تکميل يک خانه کوچک است فقط در اختيار وزارت اطلاعات و مراجع عاليرتبه ناظر بر آن نهاد است که البته قسمتی از محدوده آن متصل به مجموعه بازداشتگاه ويژه روحانيت است و احتمالا افراد بسيار خاص و فوق محرمانه و مهم در آن نگهداری می شوند و آخرين قسمت ساختمان بازداشتگاه ويژه روحانيت نيز به بازداشتگاه 2 الف تحت اختيار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران متصل است که بازداشتيهای امنيتی بازداشت شده از طريق سپاه پاسداران در آن نگهداری می شوند.
بازداشتگاه 2 الف اطلاعات سپاه پاسداران
بازداشتگاه محرمانه 2 الف که تحت اختيار اطلاعات سپاه می باشد در محوطه زندان اوين جنب بند ويژه روحانيت و پشت اندرزگاه 1 يا همان قرنطينه قرار دارد. اين بازداشتگاه هم اکنون 2 طبقه است. 1 طبقه هم کف و 1 طبقه زير زمين که البته هر از گاهی مورد استفاده مشترک با وزارت اطلاعات يا همان بند 209 قرار می گيرد و البته بنا به شرايط خاص کشور فی الحال در حال توسعه و افزايش اتاقها و طبقات آن هستند تا در مواقع اضطراری پيش رو بتوان از آن استفاده کرد. برخلاف بند 209 که به طور علنی از شکنجه استفاده نمی گردد و حدودا در راستای رسيدن به اهداف امنيتی خاص در سطح داخلی و خارجی رفتار و امکانات مطلوبی را در آن برای متهمين بازداشتی تعريف کرده اند ولی در بازداشتگاه 2 الف سپاه دقيقا قضايا برعکس است.
در بند 2 الف که تمام مامورين مراقب آن 2 عضويتی هستند و هم در سپاه پاسداران و هم تحت اختيار وزارت اطلاعات هستند و در يک مثلث گردشی مابين بازداشتگاه209 و 2 الف و بازداشتگاه امنيتی رجايی شهر و 66 سپاه و 59 سپاه در حالت گردشی و خدمت هستند. در هريک از اين بازداشتگاهها با نوع تعريفی که دراختيارشان قرار می دهند تغيير ماهيت رفتاری می دهند. همان ماموری که شايد در 209 بنا به تعريف خاصی محترمانه برخورد می کند شايد در بند 2 الف جزو بد دهن ترين و شرورترين و شکنجه گر ترين مامورين باشد و يا در بازداشتگاه ديگری رفتاری مغاير 2 رفتار سابق دارد. ولی در کل رفتار مامورين در بازداشتگاه 2 الف خشن تعريف شده که مامورين درتمام لحظات حضور در بازداشتگاه با باتومهای دارای شوک الکتريکی و شوکرهای کوچک تردد می کنند.
در هيچ لحظه ای متهم در بند 2 الف بدون چشم بند نيست. از درب اصلی که در نقطه آخر راه کناری بند قرنطينه و ويژه روحانيت است تا رسيدن به درب اصلی بازداشتگاه، 3 درب فاصله دارد. پس از درب سوم و گذشتن از مقابل دفتر پرسنل و تحويل وسايل و پوشيدن لباس مخصوص بازداشتگاه متهم وارد دالانی می شود که رودرروی آن 4 راهروی باريک وجود دارد که در هر طرف اين راهروها بعضا 4 و يا 5 سلول انفرادی وجود دارد و 2 اتاق عمومی نيز وجود دارد که يکی 6 تخته و ديگری 9 تخته است.
غذای 2 الف برعکس 209 که مجزا تهيه می شود و يا ويژه روحانيت که سفارشی طبخ و سرو می شود همان غذای زندان است با کيفيت و کميت کمتر و بدتر. متهمين بازداشتگاه 2 الف مرتکبين جرائم امنيتی و سياسی در سپاه پاسداران می باشند به همراه هم جرمشان که فرقی نمی کند از چه قشری باشد. تماس تلفنی هر 10 روز آنهم با دستور کارشناس پرونده و در حضور بازجو انجام می شود.
زندانيان و بازداشتی های 2 الف نيز مثل اکثر بازداشتی های امنيتی ماهيتا وجود خارجی ندارند و در بخش رايانه ثبت نمی شوند و وجودشان در بازداشتگاه رسما اعلام نمی گردد. دراين بازداشتگاه به طور مطلق چيزی به نام هوا خوری وجود ندارد و ملاقات به طور رسمی و حقيقی وجود ندارد. استحمام در هفته 2 بار امکان دارد که حمام يک اتاق است و درآن ميله دوش نصب شده است. طبقه زيرين بند 2 الف اکثرا اتاق بازجويی و انفرادی است. از بهداری و بخش درمان در آن خبری نيست در صورت بروز شرايط اضطراری و مصدوميت وخيم متهم ” آنرا در ابتدا به بهداری و اورژانس زندان اوين و سپس به بيمارستان بقيه الله انتقال می دهند.
ضرب وشتم و شکنجه و استفاده از شوک جز عادی ترين اعمال در بند 2 الف محسوب می شود. انفراديهايی با ابعاد کوچکتر از 209 در بند 2 الف وجود دارد که فاقد نور و کف پوش و پنجره است و فقط از فضای شيارهای درب ” هوا تردد می کند و نور ديده می شود. اتاق شکنجه بسيار مدرن و مجهزی در قسمت زيرين بند 2 الف وجود دارد که در آن حتی اعدام و تيرباران سوری نيز انجام می شود.
خاموش کردن کامپیوتر در یک زمان معین توسط ویندوز
ممکن است این مسئله برای شما نیز پیش آمده باشد که دوست داشته باشید سیستم خود را به حالتی تنظیم کنید که به فرض پس از یک ساعت به شکل اتوماتیک خاموش شود. برای این کار راه های مختلفی همانند استفاده از نرم افزارهای متفرقه وجود دارد ، اما ویندوز نیز امکان این کار را به شکلی مخفی داراست ! بدین شکل که با یک عمل ساده میتوان تایمری را ظاهر کرد که بسته به زمان دلخواه شما سیستم را خاموش خواهد کرد. در این ترفند قصد داریم به معرفی این ترفند که بسیاری از آن بی خبرند بپردازیم.
برای اینکار: از منوی Start وارد Run شده و عبارت زیر را وارد نمایید:
Shutdown -s -t TIME
دقت کنید که به جای عبارت TIME زمان دلخواهی که میخواهید سیستم پس از آن خاموش شود را بر حسب ثانیه وارد نمایید.
به عنوان مثال : قصد داریم تا کامپیوتر یک ساعت دیگر به شکل اتوماتیک خاموش شود ، برای این کار کافی است عبارت Shutdown -s -t 3600 را در Run وارد نموده و نهایتأ Enter بزنیم.
پس از این کار خواهید دید پنجره ای باز خواهد شد که تایمر آن تا زمان به صفر رسیدن و خاموش کردن سیستم کار خواهد کرد.
برای رستارت کردن اتوماتیک هم میتوانید از دستور زیر بهره بگیرید:
Shutdown -r -t TIME
برای متوقف کردن تایمر هم میتوانید دستور زیر را در Run وارد کنید:
Shutdown -a