تاکتیکهای لازم برای غیرخشونتآمیز ماندن جنبش سبز
ارائهی تاکتیک به مبارزان و معترضان داخل کشور کاری بسیار دشوار و در مواردی غیراخلاقی است. اما در مورد استراتژیهای جنبش میتوان به پنج نکتهی استراتژیک که در جنبشهای دمکراسیخواه در سراسر جهان مورد توجه بودهاند اشاره کرد:
۱) تلاش برای کاهش هزینههای جانی و مالی در هر دو سوی این نزاع. تک تک جانهای افراد دارای احترام و ارزش هستند و در هر اقدامی باید هزینهها و فواید را بهدقت بررسی کرد و همچنین باید در اقدامات این نکته مورد توجه قرار گیرد که نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی بخشی از مردم هستند و در صورت مشاهدهی غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرانسانی بودن اقدامات اکثر آنها از رژیم فاصله خواهند گرفت. بنابر این نباید این نیروها را در موقعیتی قرار داد که خود را در تقابل با مردم ببینند؛
۲) مهمتر از خلع سلاح نظامی، خلع سلاح ایدئولوژیک و خلع سلاح اخلاقی است. اقدامات معترضان باید به گونهای باشد که تناقضها و ناسازگاریهای ایدئولوژیک رژیم را نمایان سازد؛
۳) نمادها و عناصر هویت ملی که توسط عناصر رژیم مصادره شدهاند باید از آنها گرفته شود. مردم معترض در گرفتن شعار الله اکبر و دیگر شعارهای مذهبی از رژیم بسیار موفق عمل کردهاند؛
۴) رهبری جنبش یعنی میر حسین موسوی و مهدی کروبی در بیان خواستههای مردم فراتر از انتظار ظاهر شدهاند و به همین دلیل رابطه و کنش متقابل (و نه اطاعت از) رهبری و نیروهای فعال جنبش و مردم باید برقرار بماند؛
۵) موفقترین جنبشهای صد سال اخیر جنبشهای غیرخشونتآمیز بودهاند و به سرعت و با هزینهی اندک به فروپاشی نظامهای خودکامه منجر شدهاند. جنبش سبز اعتراضی همچنان که غیرخشونت آمیز بوده باید غیرخشونت آمیز باقی بماند.
ایرانیان مقیم خارج از کشور و آنها که دلی در گرو ایران و ایرانی دارند میتوانند چهار اقدام موازی را پیگیری کنند:
۱) حضور در عرصهی عمومی (فضای عمومی، رسانهها و مجامع) برای اعتراض به نقض حقوق بشر توسط رژیم جمهوری اسلامی از هر طریق ممکن؛
۲) جمعآوری اسناد و مدارک جنایات حکومت علیه بشریت در هفتههای اخیر بالاخص آنچه در زندانها میگذرد و تلاش برای ارسال پروندهی این جنایات به دادگاه بینالمللی کیفری جهت محاکمهی هیئت حاکمه در ایران و هر آن کس که در این جنایات مشارکت دارد؛
۳) وارد کردن فشار به دولتهای خارجی جهت به رسمیت نشناختن دولت احمدینژاد و عدم همکاری با این دولت بالاخص در زمینههای نظامی، ارتباطات و تکنولوژیهای سرکوب؛
۴) برقراری ارتباط با نهادهای مدنی حقوق بشری و نهادهای انساندوست در غرب برای پشتیبانی از قربانیان حوادث اخیر مثل کمک به پناهندگان یا خانوادههای قربانیان.
منبع : سايت گذار - مجید محمدی
چرا پیروز دوانی را کشتند ؟
انتشار از: کیانوش توکلی
آنانی که پیروز دوانی را می شناسند و یا از ناپدید شدن وی اطلاع دارند می دانند که پیروز از راز و رمز های وزرارت اطلاعات است در این باره گزارشی از امیر فرشاد ابراهیمی ( از اعضای سابق انصار حزب الله و مرتبط با باند سعید امامی در وزارت اطلاعات ) بدستمان رسیده که در ذیل مشاهده مینمایید .
گزارش امیرفرشاد ابراهیمی از قتل پیروز دوانی :
اشاره: نخستین بار اکبر گنجی در دادگاه خود به صراحت اعلام کرد دستور قتل پیروز دوانی - روزنامه نگار و فعال سیاسی چپ گرا - توسط محسنی اژه ای داده شده است. ادعای او هیچ گاه از سوی مقامات قضایی پیگیری نشد. اکبر گنجی به زندان رفت و محسنی اژه ای در مقامات عالیه حکومت اسلامی باقی ماند. اخیرا امیرفرشاد ابراهیمی در افشاگری های خود با توضیح جریان قتل پیروز دوانی، مسئولیت مستقیم محسنی اژه ای در این قتل را تکرار کرده است. او در بخشی از این افشاگری ها که تحت عنوان «با امیرفرشاد ابراهیمی در مخفیگاه» در نشریه شهروند در کانادا منتشر شده است، همچنین اطلاعات دیگری در زمینه قتل های زنجیره ای را فاش کرده و از جمله کسانی مانند اسدالله بادامچیان عضو عالی رتبه جمعیت موتلفه اسلامی، حسین شریعمتداری نماینده خامنه ای در روزنامه کیهان و حسین الله کرم نام برده است.
گزارش امیرفرشاد ابراهیمی را به نقل از شهروند در زیر می خوانید:
ساختمان 1600 این نامی بود که برای خانه ای در شمال تهران در نظر گرفته شده بود، البته بیشتر با نام "پاتوق" میخوانندش، سعید امامی (برادر اسلامی)، مهرداد عالیخانی (سید صادق) احمد قبه (حاج کمیل) و مصطفی پور محمدی همیشه پای ثابت پاتوق بودند. چیزی قریب به شش ماهی میشد که شیخ احمد جنتی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرا برای بررسی وضعیت فرهنگی به ایشان معرفی نموده بودند. در آن زمان سعید امامی معاون بررسی وزارت اطلاعات بود و کار من خواندن کتابهای تازه منتشره و مطبوعات بود و هر جایی طبق اشلی که برایم ترسیم نموده بودند اشکال و انحرافی میدیدم زیرش خط میکشیدم و اشاره ای مینوشتم که مثلا در این داستان که در فلان مجله به چاپ رسیده چکمه پوشان منظورش بسیجیان و رزمندگان است و . . . قرار بر این بود که در آن ساختمان که مشغول به کار شده بودم فقط "کار بررسی فرهنگی"! شود که یک روز دیدم پاترولی وارد ساختمان شد و ماموران مردی را پیاده کردند و با چشم بند به زیرزمین ساختمان بردند. شب که سیدصادق آمد موضوع را با وی در میان گذاشتم، او گفت: "مطمئن باش که دیگر این موضوع تکرار نخواهد شد. چون نمیخواستیم او را به زندان ببریم اینجا آورده ایم آن هم فقط برای ارشاد!
او را یک ماهی در زیرزمین نگهداری میکردند، اما نه برای ارشاد که ظاهرا زیر شکنجه بود چرا که اکثر اوقات هواکش زیرزمین را روشن میکردند که صدای زیادی داشت و ناله و فریاد همواره در پس این صداها گم میشد و هر بار که من میگفتم این چه وضعیتی است وعده میدادند که تمام میشود، تمام میشود . . . تا شبی که وی را آوردند طبقه بالا برای گرفتن مصاحبه تصویری در حضور آقای مصطفی پور محمدی که تیم تصویربرداری را به همراه آورده بود. در همان نگاه اول شناختمش. خبر مفقود شدنش را در روزنامه ها خوانده بودم و فهمیدم که کاری ورای بررسی وضعیت فرهنگی مطبوعاتی در این ساختمان انجام میشود. مصاحبه اش که تمام شد دوباره بردنش به زیرزمین. در همین اثنا بود که سعید امامی آمد، تنها نبود، محسنی و سید ضیاء هم همراهش بودند. آمدم مطالب آماده "مصباح" (1) را به وی نشان دهم که گفت باشد برای بعد الان کلافه ام. گفتم: حاجی مگه قرار نبود این ماجرا تمام شود؟ گفت: امشب، امشب این قصه تمام میشود.
داشتند سوار ماشینش میکردند که من باید میرفتم و ساعاتی از شب گذشته بود.
ساختمان را ترک کردم و این آخرین باری بود که به آن ساختمان میرفتم. فردایش نزد شیخ احمد جنتی رفتم و به واسطه اینکه کارهای ستاد و حزب الله زیاد شده است عذر خواستم و از وی خواستم فرد دیگری را به ایشان برای بررسی مطبوعات معرفی کند که دیگر هرگز فرصت این کار میسر نشد.
زمان گذشت و گذشت. دو ماه بعد فاجعه قتلهای زنجیره ای اتفاق افتاد و آن پاتوق هم برچیده شد. اخبار و اوراق بازجویی های سعید امامی جسته و گریخته به بیرون هم درز میکرد، سعید امامی پیرامون حوادث آن شب در بازجوییهای 970 صفحه ای اش که در 18 جلد توسط کمیته منصوب ریاست جمهوری و سازمان قضایی نیروهای مسلح (علی ربیعی، نیازی، سرمدی) ضبط شده است، خود چنین میگوید: (2)
"مدتها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیتهای تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروههای به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیتهای رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط میکرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . "
(صص 461ـ462 از جلد 17 بازجویی های سعید امامی)
بعدها که از قضای روزگار من و مهرداد عالیخانی (وی به واسطه قتلهای زنجیره ای و من به واسطه آن نوار افشاگری) به زندان افتادیم در بازداشتگاه 66 سپاه برایم فاش ساخت که وی را در همانجا به قتل رسانده اند و در باغچه همان ساختمان دفنش کرده اند.
از زندان که آزاد شدم یک بار در سخنرانی ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کردم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژه ای به قتل رسیده است، چرا به این مسئله رسیدگی نمیشود؟ آقای محسنی اژه ای هم در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است. ایشان را دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیده تر از این حرفهاست و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد!
و من هم رهایش کردم تا به امروز که برخود فرض دانستم آن را فاش کنم.
پاورقی :
۱۰ ایراد بزرگ آیفون
1.عمر کوتاه باتری: یکی از مشکلات آیفون عمر کوتاه باتری است. استفاده همزمان از قابلیتهای مختلف آن مثل موبایل، آی پاد، بلوتوث، چی پی اس و … باعث کاهش بسیار سریع باتری می شود. احتمالا اپل این موضوع را می داند و به همین دلیل است که قابلیتهای دیگری مثل انتقال اطلاعات با بلوتوث را به محصول خود اضافه نکرده است.
2.عدم قابلیت انتقال اطلاعات با بلوتوث: درست شنیدید. تعجب نکنید. آیفون با این همه تبلیغات و سر و صدایی که به پا کرده قابلیت انتقال اطلاعات به وسیله بلوتوث را ندارد. امکانی که اکثر گوشیهای موبایل در حال حاضر از آن پشتیبانی می کنند.
3.عدم پشتیبانی کامل از sync کردن outlook : آیفون تنها قادر به sync کردن شماره ها و تقویم شما است و نمی تواند یادداشتها یا برنامه ریزی انجام کارهای شما را sync کند.
4.نداشتن دکمه پیش فرض برای cut و paste : شرکت اپل در آیفون امکانات بیشماری را به کار گرفته است. ولی یکی از معمولی ترین آنها یعنی دکمه پیش فرض برای cut و paste را ندارد.
5.آیفون به دوربین بهتری نیاز دارد: دوربین ۲ مگاپیکسلی آیفون قادر به گرفتن عکسهای با کیفیت خوب در محیطها و نورهای مختلف نیست. این محصول حداقل به دوربین ۳ مگاپیکسلی نیاز دارد.
6.نداشتن Data Download Manager : آیفون می توانست یک Data Download Manager برای اینکه شما بدانید تقریبا در ماه چقدر اطلاعات دانلود کرده اید داشته باشد.
7.نداشتن قابلیت شماره گیری صوتی: این ویژگی در تمام گوشیهای تلفن همراه رعایت می شود ولی چرا اپل به این موضوع توجه نکرده است کمی عجیب می نماید.
8.نداشتن دوربین جلویی: در قسمت جلوی آیفون دوربینی نصب نشده که شخص بتواند در هنگام تماس ویدئویی از آن استفاده کند.
9.نداشتن شناسایی دستخط: آیفون فاقد این ویژگی است در حالیکه به عنوان مثال i-mate مدل ۸۵۰۲ این ویژگی را دارد.
10.نداشتن نرم افزار گام به گام GPS
شعر : امر به معروف خدا می کنم
امر به معروف خدا می کنم.......... وظیفه خویش ادا می کنم
تخصصم کنترل خواهران..........بهر رضایت خدا می کنم
گوشه ای از رمز و رموزم کنون..........فاش به خاطر شما می کنم
خوش بر و رو ٬ لیک ولی چادری ..........مال حلال است٬ صفا می کنم
مقنعه ای٬ زشت و یا خوشگل است..........خوشگلو از زشت سوا می کنم
زشت اگر٬حاجت ارشاد نیست..........خوشگلا رو جای به جا می کنم
مانتویی و روسری و بدحجاب..........جنس خراب است ٬جدا می کنم
جنس لطیف است به دام بسیج..........نگاه کن ٬ ببین چها می کنم
کنترل و کنترل و کنترل ..........به سر٬ به تن ٬ به دست و پا می کنم
روسری و زلف برون ریخته..........کمی به صورتش نگا می کنم
قلوه لب٬ چشم خمارش ببین..........وه چه قشنگ است٬ صفا می کنم
سینه برجسته زیباش را.......... استغفرالله ! که حیا می کنم!
گشاده گی و تنگی دامنش..........با نظر پاک نگا می کنم
گود کمر ٬ فربهی باسنش..........سنگر خصم است٬ گرا می کنم
چکمه نباشد به تبرج شبیه ..........کمی نگاه به ساق پا می کنم
ناخن پا ٬ ناخن دستش ببین ..........اگر که لاک است حنا می کنم
بعد ورانداز قد وقامتش..........خواهرک خویش صدا می کنم
تا نشوم غرق گنه من ٬ نگاه .......... گه به زمین٬ گه به هوا می کنم
«امر به معروف » کنم اندکی .......... «نهی ز منکر» کمی اجرا کنم
چه لعبتی چه نارنین دختری .......... توی دلم خدا خدا می کنم
تا نرمد ٬ نرم شود همچو موم .......... دست به درگاه خدا می کنم
رفته ز کف طاقت و تدبیر من .......... طاقت و تدبیر رها می کنم
گویمش ای یار ز دستم مرنج..........وظیفه خویش ادا می کنم
کم کمکی باسخن الکن ام..........الف ب ی عشق٬ هجا می کنم
چون که بیفزود کمی جراتم..........صحبت از عشق و و فا می کنم
وای که شد معصیت من فزون..........فکر هوس فکر هوا می کنم
توبه بیا تا «بکنم» من تو را.......... «خویش» ندانم که چرا می کنم
توبه تویی پاسخ هر معصیت..........بهر «خدا» توبه تو را می کنم
گفته به من دختر ایران به خشم:.......... «مزاحمت چرا روا می کنم»
گفته که :«من خواهر تو نیستم..........راست بگو اگر خطا می کنم»
«نهی ز منکرات » خواهرت کن.......... کجا تو دیدی که زنا می کنم؟
«امر به معروف» بکن مادرت..........شرم ز باور شما می کنم
گفته به من دختر ایران : «عمو !» .......... «گم بتمرگ٬ من چه خطا می کنم؟»
هست مرا قدرت تشخیص من .......... گر که خطا یا که روا می کنم
« گیر نده » ٬ «خفه بمیر » ور نه من .......... «چوب به آستین شما می کنم»
اسفندیار رحیم مشایی کیست ؟
اسفنديار رحيم مشايی در آبان ماه سال ۱۳۳۹ در رامسر متولد شد. در نوجوانی به خوبی قرآن را تلاوت می کرد و در هيات های مذهبی مداحی اهل بيت را می گفت. او در زمان پيروزی انقلاب اسلامی، ۱۸ سال داشت. اسفنديار که در فضای داغ آن روزها از ۱۵ سالگی برای مردم شهر و روستا سخنرانی کرده بود، در بحبوحه انقلاب تبديل به سخنرانی قهار و محور اقدامات انقلابی شهر شد. راهاندازی راهپيمايی ها، نوشتن بيانيهها و پخش اعلاميههای خمينی برگزاری هیأت مذهبی و مراسم خواندن دعای کميل و ندبه از جمله فعاليت های او پيش و در اوايل انقلاب است. سابقه دستگيری ندارد و آنطور که خود می گويد چندين بار از خطر ساواک رهايی يافته است. مهندسی الکترونيک را از دانشگاه صنعتی اصفهان گرفته است. او نيز چون ديگر همراهان احمدی نژاد، در سال های ۶۵-۶۶ دوباره به تحصيل روی آورده است. وی پيش از تاسيس وزارت اطلاعات به سيستم اطلاعات-امنيتی که در کشور توسط نهادهايی چون سپاه راه اندازی شده بود، پيوست. رحيم مشائی در اطلاعات سپاه رامسر به فعاليت پرداخت. وی سپس به دليل بحرانی که اوايل انقلاب علی الخصوص در سال های ۵۸ تا ۶۱ گريبان مناطق کردنشين را گرفته بود، به دعوت سردار نقدی به کردستان رفت تا در سمت معاون اطلاعات واحد کومله اطلاعات سپاه مستقر در قرارگاه حمزه سيدالشهداء شروع به فعاليت کند. مقارن با فرمانداری احمدی نژاد در خوی، وی عضو شورای تامين استان آذربايجان غربی بود. حسين الله کرم درباره آشنايی احمدی نژاد و مشائی می نويسد : "احمدینژاد فرماندار خوی بود و مشايی عضو شورای ويژة تأمين استان. اين آشنايی سبب گشت تا بعدها احمدینژاد(شهردارتهران) به سبب شناختی که از سبک کار فرهنگی موفق او در کردستان داشت او را به سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران فراخواند." وی با نام مستعار "مرتضی محب الاوليا" در مناطق کردنشين به اقدامات امنيتی-اطلاعاتی دست زد. او همچنين عضو شورای تامين استان آذربايجان غربی نيز بود، البته با نام اصلی اش يعنی اسفنديار رحيم مشائی. پس از تشکيل وزارت اطلاعات در سال ۶۳، رحيم مشائی "مسئول تدوين استراتژی نظام جمهوری اسلامی در خصوص اکراد ايرانی" بود. در زمان تصدی "محمد محمدی ری شهری" بر وزارت اطلاعات، وی مسئوليت "مناطق بحرانی کشور" را عهده دار بود. او همچنين از موسسين "موسسه مطالعات علمی" [سال ۷۶] وابسته به وزارت اطلاعات است که عمده فعاليت اش تحقيق و پژوهش و ارائه راهکار در خصوص مسائل قوميت های ايرانی، شناخت بيشتر آنان و همبستگی ملی است. وی سپس به وزارت کشور رفت و در دوران تصدی علی محمد بشارتی مديرکل اجتماعی وزارت کشور شد و از آنجا به راديو پيام و سپس به شهرداری منتقل شد. رحيم مشائی مدير مسئول ماهنامه "سوره" نيز هست. اين نشريه با گستره توزيع بين المللی در ايران و جهان منتشر می شود. زبان آن کردی سوران است و به گويش کرمانجی نيز ده صفحه مطلب منتشر می کند که اخيرا به صورت ويژه نامه کرمانجی ضميمه مجله می شود. همچنين سرمقاله نشريه علاوه بر کردی به زبان فارسی هم درج می شود. مشخصا در ميان بدنه وزارت اطلاعات از او به عنوان کارشناس مسائل کردستان ياد می شود. اسنفديار رحيم مشائی با آغاز به کار دولت نهم و به دليل آشنايی پيشين رئيس جمهور منتخب با وی، در بدنه دولت جذب شد و رياست سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری را عهده دار شد. وی همچون غلامحسين الهام ابوالمشاغل است؛ رييس مرکز مطالعات جهانی شدن، جانشين رئيس جمهور در شورای عالی ايرانيان خارج از کشور، عضو شورای نظارت بر صداوسيما، عضو شورای فرهنگی دولت، نماينده رئيس جمهور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، عضو کميسيونهای اقتصاد وفرهنگی دولت و در آخر رياست کميته عالی در مورد طرح خط لوله گاز ايران-پاکستان-هند، از جمله اين مشاغل است. رحيم مشائی همچنين عضو هیأت مديره موسسه "رايانه شهر" است. مدير عامل اين موسسه که در زمينه های مختلف علوم کامپيوتری فعاليت می کند فردی به نام "خسرو کاظمی آذربايجانی" است و مشائی در کنار افرادی چون حميد بقايی، کاظم کياپاشا، مجيدرضا ربيعی و...، هیأت مديره آن را تشکيل می دهند. رحيم مشائی از حجاب گرفته تا مسائل اتمی صاحب نظر است. حتی گفته می شود بسياری از اقدامات احمدی نژاد با هدايت و نظر مشائی است و دولتی ها اگر قصد اقدامی دارند پس از رئيس جمهور و و معاونش بهتر است او را نيز در جريان بگذارند!
وصیتنامه کوروش کبیر
اينک که من از دنيا مي روم ، بيست و پنج کشور جز امپراتوري ايران است و در تمامي اين کشورها پول ايران رواج دارد و ايرانيان در اين کشورها داراي احترام هستند و مردم آن کشورها نيز در ايران داراي احترامند ، جانشين من خشايار شا بايد مثل من در حفظ اين کشورها کوشا باشد و راه نگهداري اين کشورها اين است که در امور داخلي آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از اين دنيا مي روم تو دوازده کرور در يک زر ( بيش از ترليون )در خزانه داري و اين زر يکي از ارکان قدرت تو مي باشد ، زيرا قدرت پادشاه فقط به شمشير نيست بلکه به ثروت نيز هست . البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين خزانه بيافزايي نه اين که از آن بکاهي ، من نمي گويم که در مواقع ضروري از آن برداشت نکن ، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولين فرصت آن چه برداشتي به خزانه برگردان .
مادرت آتوسا ( دختر کوروش کبير ) برگردن من حق دارد پس پيوسته وسايل رضايت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را که از سنگ ساخته مي شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن به وجود نمي آيد و غله در اين انبارها چندين سال مي ماند بدون اين که فاسد شود و تو بايد يعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه بدهي تا اين که همواره آذوغه دو يا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از اين که غله جديد به دست آمد از غله موجود در انبارها براي تامين کسري خوار و بار استفاده کن و غله جديد را بعد از اين که بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو براي آذوغه در اين مملکت دغدغه نخواهي داشت و لو دو يا سه سال پياپي خشک سالي شود .
هرگز دوستان و نديمان خود را به کارهاي مملکتي نگمار و براي آنها همان مزيت دوست بودن با تو کافي است ، چون اگر دوستان و نديمان خود را به کارهاي مملکتي بگماري و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمايند نخواهي توانست آنها را مجازت کني چون با تو دوست اند وتو ناچاري رعايت دوستي نمايي .
کانالي که من مي خواستم بين رود نيل و درياي سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسيد و تمام کردن اين کانال از نظر بازرگاني و جنگي خيلي اهميت دارد ، تو بايد آن کانال را به اتمام رساني و عوارض عبور کشتي ها از آن کانال نبايد آن قدر سنگين باشد که ناخدايان کشتي ها ترجيح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اينکه در اين قلمرو ، نظم و امنيت بر قرار کنند ، ولي فرصت نکردم سپاهي به طرف يونان بفرستم و تو بايد اين کار را به انجام برساني ، با يک ارتش قدرتمند به يونان حمله کن و به يونانيان بفهمان که پادشاه ايران قادر است مرتکبين فجايع را تنبيه کند .
توصيه ديگر من به تو اين است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هر دوي آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم درغگو را از خود بران . هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط مکن و براي اين که عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون ماليات را وضع کردم که تماس عمال ديوان با مردم را خيلي کم کرده است و اگر اين قانون را حفظ نمايي عمال حکومت زياد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضي نگاه دار و با آنها بدرفتاري نکن ، اگر با آنها بد رفتاري نمايي آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در ميدان جنگ تلافي خواهند کرد ولو به قيمت کشته شدن خودشان باشد و تلافي آن ها اين طور خواهد بود که دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اينکه وسيله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنويسند تا اينکه فهم و عقل آنها بيشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بيشتر شود تو با اطمينان بيشتري حکومت خواهي کرد .
همواره حامي کيش يزدان پرستي باش ، اما هيچ قومي را مجبور نکن که از کيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش که هر کسي بايد آزاد باشد تا از هر کيشي که ميل دارد پيروي کند .
بعد از اين که من زندگي را بدرود گفتم ، بدن من را بشوي و آنگاه کفني را که من خود فراهم کردم برمن بپيچان و در تابوت قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زماني که مي تواني وارد قبر شوي و تابوت سنگي من را آنجا ببيني و بفهمي که من پدرت پادشاهي مقتدر بودم و بر بيست و پنج کشور سلطنت مي کردم . مردم و تو نيز خواهيد مرد زيرا که سرنوشت آدمي اين است که بميرد ، خواه پادشاه بيست و پنج کشور باشد ، خواه يک خارکن و هيچ کس در اين جهان باقي نخواهد ماند ، اگر تو هر زمان که فرصت بدست مي آوري وارد قبر من بشوي و تابوت مرا ببيني ، غرور و خود خواهي بر تو غلبه نخواهد کرد ، اما وقتي مرگ خود را نزديک ديدي ، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصيت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اينکه بتواند تابوت حاوي جسدت را ببيند .
زنهار ، زنهار ، هرگز خودت هم مدعي و هم قاضي نشو ، اگر از کسي ادعايي داري موافقت کن يک قاضي بي طرف آن ادعا را مورد رسيدگي قرار دهد و راي صادر کند ، زيرا کسي که مدعي است اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد .
هرگز از آباد کردن دست بر ندار ، زيرا که اگر از آباد کردن دست برداري کشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت ، زيرا قاعده اينست که وقتي کشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود ، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهر سازي را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستي را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترين صفت پادشاهان عفو و سخاوت است، ولي عفو بايد فقط موقعي باشد که کسي نسبت به تو خطايي کرده باشد و اگر به ديگري خطايي کرده باشد و تو عفو کني ، ظلم کرده اي ، زيرا حق ديگري را پايمال نموده اي .
بيش از اين چيزي نمي گويم ، اين اظهارات را با حضور کساني که غير تو اينجا حاضرند کردم تا اينکه بدانند قبل از مرگ من اين توصيه ها را کرده ام و اينک برويد و مرا تنها بگذاريد زيرا احساس مي کنم مرگم نزديک شده است.
پیام فضلی نژاد کیست ؟
ظهور
فضلی نژاد ادعا میکند از ۱۵ سالگی در سخنرانیهای دکتر سروش حاضر میشده و از همان سن از طرف وزیر ارشاد به ماموریتهای مختلف فرستاده شدهاست! در هر حال اهالی مطبوعات اولین بار او را در هفته نامه سینما جهان شناختند. وی بدون هیچ سابقه مطبوعاتی وارد این هفته نامه شد و مصاحبههایی را با افراد برجسته سیاسی درباره سینما انجام داد. در همین سالها کتابی هم با نام سینما سیاست از فضلی نژاد منتشر شد. فعالیت سینما جهان با توقیف و زندانی شدن فضلی نژاد، کامبیز کاهه و سعید مستقاثی متوقف شد.
پس از زندان
پس از آزادی از بازداشت و در مدت زمانی کوتاه با وبسایت گویا همکاری کرد. مدتی بعد نیز با هدف نفوذ در شبکه وبلاگهای ایران هفته نامهای را شبیه به هفته نامه موفق چلچراغ، با نام رویداد هفته منتشر نمود که عموما مطالب آن از وبلاگهای ایرانی و بدون اجازه آنها تامین میشد. مدتی بعد یکی از نویسندگان حوزه اینترنت (سینا مطلبی) که از ایران خارج شده بود، ادعا کرد در زمان بازداشتش در ایران خانواده اش از سوی فضلی نژاد مورد فشار قرار گرفتهاند تا در مورد او مصاحبهای انجام ندهند. اعلام این مطلب با واکنش عجیب دستگاه قضایی ایران مواجه شد که عبارت بود از بازداشت پدر این نویسنده در ایران! این اقدام واکنش محمد خاتمی رییس جمهور وقت ایران را به عنوان مجری قانون اساسی برانگیخت و سرانجام این داستان با سکوت نویسنده خاتمه یافت.
معاون دادستان تهران
با شروع دور دوم دستگیری وبلاگ نویسان در ایران، از پیام فضلی نژاد به عنوان معاون و مشاور سعید مرتضوی در این زمینه نام برده و تصاویری از او در بیرون از دادگاه توسط خبرگزاری فارس منتشر شد. وبلاگ نویسان بازداشت شده در این پروژه، پس از آزادی از زندان در مورد فشارها و شکنجههایی که از طرف شخص فضلی نژاد با عنوان معاون دادستان در مورد آنان اعمال شده بود، صحبت کردند و کار به جایی رسید که با هماهنگی رییس جمهور، این اجازه را پیدا کردند که این موارد را در جلسهای رودررو با آیت الله هاشمی شاهرودی رییس قوه قضاییه مطرح کنند. تحت تاثیر موارد مطرح شده در این جلسه، آیت الله شاهرودی دستور پیگیری عاملان را صادر کرد که ظاهرا این موارد باعث شدتا دستور اخراج فضلی نژاد از دستگاه قضایی صادر و اجرا شود .
ترور - خودکشی
پس از مدتی، فضلی نژاد برای جلب توجه و مظلوم نمایی اعلام کرد که گروهی در مسیر منزلش قصد داشتهاند او را ترور کنند. دستگاه قضایی ایران به پخش این خبر واکنش نشان داد و از آنجا که در آن از فضلی نژاد باز هم با عنوان معاون دادستان تهران نام برده شده بود، به اتهام غصب عنوان دولتی بازداشت شد. ضمنا مشخص شد که داستان ترور فضلی نژاد کلا دروغ بودهاست. فضلی نژاد پس از مدتی از بازداشت آزاد شد و این بار عجیب ترین اقدام ممکنه را برای جلب توجه انجام داد و این اقدام کاری نبود جز اقدام به خودکشی! البته او در خودکشی ناموفق بود و در یکی از بیمارستانهای تهران از مرگ نجات یافت. جالب اینجاست که بعدها این اقدام فضلی نژاد توسط کیهان با عنوان سرخوردگی او از جریان اصلاحات توجیه شد و این در حالی است که در آن زمان ۳ سال از حضور او در کسوت سرکوبگر جریان مطبوعات اصلاح طلب میگذشت.
فعالیتهای اخیر
فضلی نژاد پس از مدتی سکوت، وبگاهی را با عنوان دپارتمان پژوهشهای راهبردی ایران تاسیس کرد. او در این وبگاه خودش را کارشناس حقوق و کاندید دریافت دکترای حقوق بین الملل از دانشگاهی در انگلستان (این ادعا بعدا از وبگاه حذف شد) معرفی میکرد. مطالب عمده این وبگاه توجیههای حقوقی برای سرکوب جریان روشن فکری در ایران بود و مخصوصا با ظهور پرونده موسوم به انقلاب مخملین در ایران، سلسله مطالبی در این مورد توسط فضلی نژاد نوشته شد.
همکاری با کیهان
روزنامه کیهان که زیر نظر سید علی خامنهای و با مدیر مسئولی حسین شریعتمداری بازجو و معاون اجتماعی وزارت اطلاعات اداره میشود، مرکزی تحت عنوان مرکز پژوهشهای روزنامه کیهان راه اندازی کرده و با انتشار کتابهایی بر علیه روشنفکران و شخصیتهای سیاسی دگر اندیش میپردازد. از یک دهه قبل این روزنامه همچنین پاورقیهایی توسط تحت عنوان «نیمه پنهان» منتشر میکند. اعتراضات روزشنفکران هیچگاه به متوقف شدن انتشار این مطالب منتهی نشد.پیام فضلی نژاد همکاری خود را با این مرکز ، از سال ۱۳۸۴ و خصوصا برای تجزیه و تحلیل مطالب وبسایتها و تهیه مطلب برای ستون اخبار ویژه کیهان آغاز میکند که با انتشار کتابی با عنوان «شوالیههای ناتوی فرهنگی» در سال ۱۳۸۶ شکل علنی به خودمی گیرد. این کتاب ضمن انتشار توسط مرکز پژوهشهای روزنامه کیهان، بصورت پاورقی نیز در روزنامه کیهان منتشر گردید. حسین شریعتمداری در مقدمهای پیرامون این پاورقی که اعلام رسمی همکاری وی با کیهان است مینویسد:
" آقای پیام فضلی نژاد، نویسنده کتاب از یکسال و چند ماه قبل به جمع ما در کیهان پیوست. پیش از آن در جبهه دیگری بود و نامش آشنا... وقتی به کیهان آمد، خسته بود و چند سالی را که در آن سو بودهاست، بر باد رفته میدید و در این آرزو که با واگویه ماجراهای آن سو، تابلوی عبرتی پیش روی جوانان کشور بگشاید و هویت واقعی افراد و گروههایی را که نقاب فریب بر چهره زدهاند بنمایاند تا در پی آب به سوی سراب نروند و تشنه در برهوت بی هویتی غرب سرگردان نشوند. پیام، جوانی است پرنشاط، سخت کوش، فداکار و باهوش... از این که در زلال معرفت امام(ره) چشمها شسته و خود را به چشمه حیات آفرین آقا رساندهاست، پیشانی شکر بر خاک میساید و... خدایش در این راه یاری فرماید."
وی در این کتاب عده زیادی از روشنفکران ایرانی همچون رامین جهانبگلو و حتی برخی شخصیتهای صلح طلب بین المللی نظیر دالایی لاما(رهبر بوداییان تبت) را متهم به دست داشتن در شبیخون فرهنگی و همکاری با آمریکا میکند.از نظر وی دالایی لاما رهبر معنوی مخملیها، شورشی، عامل سازمان سیا و...است.
هدایت، سگی ولگرد
وی همچنین در ادامه پاورقیهای خود پیرامون آنچه که ناتوی فرهنگی مینامد صادق هدایت را «همچون سگی ولگرد در فاضلاب غرب، نماد سادیسم و مازوخیسم جنسی» لقب داده، و کسانکیه که به تجلیل از وی و سایر روشنفکران معاصر همچون محمدعلی فروغی، میرزا ملکم خان و سلسله پهلوی پرداختهاند را «عقب افتاده تر از ناصرالدین شاه قاجار»، گستاخ و عامل کودتای مخملی میداند.
وی همچنین در مقالهای که با نام مستعار «پدرام ملک بهار» در کیهان پس از سفر احمدی نژاد به نیویورک و سخنرانی در ادانشگاه کلمبی ایراد شد نیز این دانشگاه را متهم به تلاش برای کودتای مخملی در ایران میکند.
خاتمی، سروش و ابتکار همکار فراماسونها
وی طی سخنانی در حوزه علمیه معصومیه قم (نزدیک به مصباح یزدی) پیرامون ایده گفتگوی تمدنهای محمد خاتمی که مهمترین ایده او در سیاست خارجی و منجر به بهبود چهره بین المللی ایران بود، میگوید: «آقای خاتمی و خانم ابتکار در سال ۱۹۹۹ _ وقتی که آقای خاتمی رئیس جمهور بوده _ محرمانه، به طوری که هیچ کس نفهمیده، به کشور پرتغال رفته و در جلسه بیلدربرگ که فراماسونها و صهیونیستها مسئول آن هستند رفته و طرح گفت و گوی تمدنها در آنجا طرح شده و بعد به سازمان ملل رفته و تصویب شدهاست.» وی دکتر سروش را نیز عامل ناتوی فرهنگی، مرتبط با باند سعید امامی (معاون امنیتی وزارت اطلاعات و متهم به دست داشتن در قتلهای زتجیرهای) و سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) میداند و وی را با اتهامات دیگر همچون عامل اجرای" پروژه اباحه گری مینوازد و از اینکه وی با نظریه تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی که توسط علی خامنهای پس از فاجعه حمله به خوابگاههای دانشجویی در ۱۸تیر ۱۳۷۸ ایراد شد، مخالفت کردهاست انتقاد میکند.
ماموریت فضلی نژاد بعد از تقلب در انتخابات 88
بعد از تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری دهم ( 22 خرداد 88 ) و کودتای خونین سپاه پاسداران بر علیه مردم ایران ، فضلی نژاد از طرف موسسه کیهان مسئولیت یافت برای توجیه افکار قشر دانشجو و دانشگاهیان نسبت به این کودتا به دانشگاه های سراسر کشور برود و سخنرانی هایی را ایراد کند که بعد از حضور در چند دانشگاه و مواجه شدن با عدم استقبال دانشجویان از ایشان ، این برنامه متوقف شد و دوباره بیماری خود شیفتگی فضلی نژاد عود کرد و وی بر اثر این افسردگی مدتی رادر انزوا و دوری از مجامع خبرنگاری و دانشگاهی گذارند تا بناگاه خبری منتشر شد مبنی بر اینکه فضلی نژاد مورد یک سوء قصد نافرجام قرار گرفته و بدلیل جراحات وارده در بیمارستان بستری شده است . که با بررسی های انجام شده توسط پلیس فاتب مشخص شد این سو قصد ساختگی بوده و چیزی در حد یک خودزنی با یک چاقوی کوچک و کند ( مثل چاقوی ناخونگیری ) و به منظور جلب توجه انجام شده است . بعد از این گزارش تعدادی از روزنامه نگاران اصولگرا و طرفدار دولت احمدی نژاد نسبت به این اقدامات فضلی نژاد اعتراضاتی را در نشریات مکتوب و مجازی خود منتشر کردند و وی را عامل نفوذی اصلاح طلبان خطاب نمودند که برای بدنام کردن روزنامه نگاران ارزشی!!! وارد نشریات محافظه کاران شده است . این اعتراضات با بی توجهی فضلی نژاد مواجه شد( چون وی به خواسته اش که همانا جلب توجه بود، رسید ) و فقط یک مقاله چند سطری در روزنامه کیهان منتشر شد که در آن هم دفاع خاصی از وی نشده بود .
در پایان
با توجه به روحیه ناراحت پیام فضلی نژاد پیش بینی میشود وی به این سریال خودزنی هایش ادامه بدهد تا همچنان در مرکز توجه باقی بماند . از دست ما بندگان خدا کاری برای سلامتی ایشان بر نمیآید ولیکن از پروردگار شفای عاجل و دائمی ایشان را خواستاریم . آمین
بیوگرافی شکیرا ایزابل مبارک
شکیرا در یک خانواده فقیر متولد شده، پدرش جواهر ساز و نویسنده است. شکیرا ازهمان دوران بچگی به موسیقی و سرودن شعر علاقه زیادی داشت به طوری که در هشت سالگی اولین شعرخود را نوشت ودر یازده سالگی شروع به یادگیری گیتار کرد.شکیرا به شدت تحت تاثیر نوشته های عربی پدرش قرار گرفت او در 10 سالگی به عنوان برنده مسابقه استعداد و قریحه ملی شناخته شد در دوران مدرسه عضو گروه کر مدرسه بوده و به خاطر اینکه خیلی بلند وقوی می خونده (مثل حالاش) از گروه اخراج شده. اون با آلبوم Magia که در 13سالگی خونده بود تونست برای فستیوال OTI اسپانیا انتخاب بشه، اما به دلیل سن کمش،که کمتر از 16 سال بود بهش اجازه شرکت در فستیوال رو ندادند در 15 سالگی از دبیرستان فارغ التحصیل شد که بعد از اون با آلبوم Peligro تونست انتقام سختی ازشون بگیره (دمش گرم) یکبار هم توسط دولت کلمبیا مورد تقدیر قرار گرفته و تونسته مجوز ملاقات رسمی با پاپ رو در واتیکان به دست بیاره. معنی اسمش رو هم که حتماً خودتون اطلاع دارید، شکیرا (بر وزن فعیلا) در زبان عربی به معنی "زیبا و خوش اندام" است. در ضمن او علاوه بر زبان مادریش یعنی لاتین،به زبان های اسپانیایی و انگلیسی و عربی کاملاً مسلطه به طوری که به هر سه زبان شعر میگوید.او زبان انگلیسی را نزد گلوریا استفان خواننده معروف امریکایی آموخت و با زبانهای ایتالیایی و حتی فارسی! آشنایی داره.شکیرا جایزه موزیک و موسیقی جهان را در سال 2001 در موناکو بدست آورد .
شکیرا خواننده موفق و جنجال برانگیزی است که آهنگهایش با یک دوره مــوفقیت به اجرا در آورده است. بعد از اجتناب ازانتخاب شغل وحرفــه ، او وقتش را به موسیقی اختصاص داد. شکیراهمچنین برتری و تسلط برنامـــه اش را بــا در آمیختن منحصر به فرد pop-rock بدست آورد . او تمام این مدت به این اســــم (woman full of grace ) که در عربی به معنای سرشار از متا نت وقاراسـت زندگی کرد. برتری برنامه های پاپ آمریکای شمالی ثابت کردکه خواننده تحت تاثیر شعار شعر او قرار گرفته با ترقی دادن و بالا بردن مبارزه طلبی در هر کجا ودرهر زمان قرار دارد .
در سیزده سالگی برای انتشار البوم جادو (magia) که شامل ترانه هایی بود که او در سنین هشت تا سیزده سالگی سروده بود قرار دادی با شرکت (sony musik Colombia) امضاء کرد که با فروش باور نکردنی 1 میلیون نسخه روبرو شد. او پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان تصمیم گرفت زندگی خود را وقف موسیقی کند به این ترتیب چندی بعد البوم دوم خود (peligro) یاهمان خطر(danger) را ضبط کرد.
پس از این البوم(pies descalzos)یاهمان پاهای برهنه (bare feet) را به بازار عرضه کرد. این البوم نقطه عطفی در زندگی هنری شکیرا بود. به جرات می توان گفت که این البوم با فروش چهار میلیون کپی درهشت کشور جهان نام شکیرا را به عنوان یک خواننده و اهنگساز توانای (pop-rock)بر سر زبان ها انداخت و بدین ترتیب بود که البوم بعدی او (Donde Estan Los Ladrones) به بازار های امریکا راه یافت.
شکیرا در جایی درباره نوع موسیقی خود می گوید من اگر چه یک کلمبیایی بودم ولی به گروه هایی نظیرled zeppelin the care---the police---the beatles وnirvana علاقه داشتم و با وجود این علاقه زیادی به موسیقی rock داشتم به علت اینکه اصلیتی لبنانی دارم به موسیقی عربی نیز علاقه پیدا کردم و در واقع اهنگ هایی که من می سازم ترکیبی از موسیقی(pop-rock وعربی) است ضمناً رقص او هم ترکیبی از رقص غربی با عربی است.
در سال 1998 با گلوریا استفان ( خواننده امریکایی ) یک قرار داد همکاری امضا کرد و او را مدیر برنامه های خود کرد . حاصل این همکاری آلبوم Where are the thieves بود . این آلبوم به مدت 11 هفته در راس آهنگ های برتر لاتین ایالات متحده قرار داشت . موفقیتی که این آلبوم کسب کرد بسیار بیش از حد انتظار بود . وقتی گلوریا استفان پیشنهاد ترجمه ojos asi به انگلیسی را داد , شکیرا تصمیم گرفت تا انگلیسی را به خوبی فرا بگیرد و خود نویسنده آهنگ های انگلیسی باشد.همچنین گلوریا استفان درباره شکیرا میگوید:این واسه ی من خیلی خوبه که دارم با هنرمندی کار میکنم که واقعا" میدونه که چی میخواد ... پس جای تعجب نیست که از بین 12 خواننده لاتین زبان ، شکیرا برای جلد مجله (Era of the Rock era *عصرو دوره موزیک راک*) انتخاب شود.
اولین البوم شکیرا به زبان انگلیسی(laundry service) سرویس لباسشویی است که در سال 2001 به بازار امد.در ابتدا او خود علاقه زیادی به خواندن به زبان انگلیسی را نداشت اگر چه به اندازه کافی به این زبان تسلط داشت اما ترجیح می داد تا اسپانیایی بخواند.تا زمانی که او با امیلیو وگلوریا استفان همکاری می کرد این دو نفر او را قانع کردند تا به زبان انگلیسی نیز بخواند. و از این رو او اولین اهنگ خود را به زبان انگلیسی نوشت که این ترانه با نام اعتراض (objectron) در البوم سرویس لباسشویی جای گرفت.این آلبوم نیز با فروش باورنکردنی 13 میلیون نسخه روبرو شد که شکیرا در راس خواننده های انگلیسی زبان قرار گرفت.سپس با نمايش موزيك ويديوي Whenever,wherever با يك سال تاخير ، تبديل به يك سوپر استار شد.
جدید ترین البوم شکیرا که به بازار امده است در سال 2005با نام های (fijacion oral vol 1)به زبان اسپانیایی والبوم(oral fixation 2)که به زبان انگلیسی است که به بازار امده است.البوم (fijacion oral vol 1)در سه هفته اول به فروش 1800000رسید البوم (oral fixation 2) به زبان انگلیسی که به تازگی وارد بازار شده است من پیش بینی میکنم که به فروشی چند برابر نصبت به البوم اسپانیایی برسد همچنین خرج فراوانی را برای البوم (oral fixation 2)پرداخته است که در اهنگ Don't Bother که فقط ماشینی که در این اهنگ پرس میشه قیمتش 300 هزار دلار است.
نامزد شکیرا پسر رئیس جمهور کشور ارژانتین یعنی (Antonio de la rua) است شکیرا در یکی از مصاحبه ها میگه زمانی که برای اولین بار دیدمش با خودم گفتم او میتونه مرد زندگی من باشه.من زمانی رو به یاد میارم که در رستورانی در آرژانتین نهار می خوردم که اونو دیدم، چهارتا میز با من فاصله داشت و من با خودم گفتم اووو من اونجا چی میبینم !ضمنا شکیرا همواره او را پشتیبان خود میداند و میگوید که عاشق اوست شکیرا در مورد خصوصیت اخلاقیش در یکی از مساحبه ها در شبکه mtv میگه شاید باور کردنش ممکن نباشه ولی انتونیو فردیست خجالتی که بعد چند مدت دیگه این اخلاقش از بین رفت همچنین میگوید تنها فردی است که من بهش اطمینان پیدا کردم ببخشید چون شخصیت سیاسی است چیز دیگه ای پیدا نکردم اگه عکس انتونیو رو دوست داشتید ببینید در قسمت عکس در بخش فامیلی در صفحه اول موجود است.
اگر بخواهیم راجع به موسیقی شکیرا و خود او تعریفی کامل و مختصر ارائه دهیم بدون شک تعریف نویسنده توانای کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبی گابریل گارسیا مارکز بهترین تعریف است:{موسیقی او ویژگی هایی دارد که موسیقی هیچ کس دیگراین ویژگی ها را ندارد.هیچ کس نمی تواند مانند او بخواند وبرقصد}.که من با نظر ایشان صد درصد موافقم که اگر کسی که کنسرتهای شکیرا که تمامی(live) یا همان زنده خودمان است را دیده باشد و کلیپ هایش رانگاه کرده باشد با نظر ایشان موافقت می کند.
ضمناً از خصوصیات شکیرا این است که از طلا و جواهرات و همچنین انتخاب لباس بدش می آید به طوری که وقتی خانواده او مدت 3 سال او را با یک لباس خواب دیدند تعجب کردند.همچنین شکیرا یک انسان خیرخواه نیز هست او یک موسسه خیریه دارد به نام Pies Descalzos(پاهای برهنه)که میگوید هدف این موسسه برپا داشتن مدرسه ها، کمک به والدین برای فرستادن بچه ها شون به مدرسه، بجای فرستادنشون به کارو همچنین مدرسه بسیار پیشرفته ای در کلمبیا برای کودکان فقیر تاسیس کرده است که ظرفیت چند هزار دانش آموز را دارد.او مخالف سیاست های آمریکاست و در سال 2003 در هلند البوم (Live And Off The Record) هم کنسرتی اجرا کرد که ماسک های سیاستمداران امریکا را بر سر گروه خود گذاشته بود و آن ها را مسخره میکرد به طوری که در تصویر تلویزیون بزرگ سالن داشت نشون میداد که صدام با جورج بوش مشقول بازی شطرنج هستن بعد یک اسکلت که شنل سیاه به تن داشت(شیطان) انها رو مثل عروسک خیمه شببازی کنترل میکرد .او میگوید تمام تلاشش این است که نگرش مردم را نسبت به کشور کلمبیا عوض کند و نشان دهد که کلمبیا کشور آرامی هست و آنچنان که نشان میدهند نیست.او میگوید در کل مدت زندگیم در شهرمان حتی یک نا آرامی هم ندیدم.
شکیرا ایزال مبارک ریپل در دوم فوریه 1977 در روزچهارشنبه در کلمبیا به دنیا آمده است. او هم اکنون 30 سال دارد. پدرش ویلیام مبارک یک امریکایی لبنانی تبار ومادرش نیدیا ریپل یک کلمبیایی است. شکیرا ایزال مبارک ریپل در یک خانواده فقیر متولد شد، پدرش جواهر ساز و نویسنده است، در دوران مدرسه عضو گروه کر مدرسه بود و به خاطر اینکه خیلی بلند وقوی می خوانده (مثل حالاش) از گروه اخراج شد. اون با آلبوم جادو که در 13سالگی خونده بود توانست برای فستیوال او تی ای اسپانیا انتخاب بشود، اما به دلیل سن کم وی ، به اواجازه شرکت در فستیوال رو ندادند،اما بعد از آن با آلبوم پلیگرو توانست انتقام سختی ازآنها بگیرد (دمش گرم) یکبارهم توسط دولت کلمبیا مورد تقدیر قرار گرفت و توانست مجوز ملاقات رسمی با پاپ ژان پل را در واتیکان به دست بیاورد… معنی اسم او رو هم که حتماً خودشما اطلاع دارید، شکیرا (بر وزن فعیلا) در زبان عربی به معنی “زیبا و خوش اندام”است. وی علاوه بر زبان مادری یعنی لاتین،به زبان های اسپانیایی و انگلیسی کاملاً مسلط است و با زبانهای عربی- ایتالیایی و حتی فارسی آشنایی دارد.
شکیرا ایزال مبارک ریپل ازهمان دوران بچگی به موسیقی و سرودن شعر علاقه زیادی داشته است به طوری که در هشت سالگی اولین شعرخود را سرود ودر یازده سالگی گیتار نواخت. در سیزده سالگی برای انتشار البوم جادو که شامل ترانه هایی بود که او در سنین هشت تا سیزده سالگی سروده بود قرار دادی با شرکت سونی موزیک کلمبیا قرار دادی را امضاء کرد. او پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان تصمیم گرفت زندگی خود را وقف موسیقی کند به این ترتیب چندی بعد البوم دوم خود به نام خطر را ضبط کرد . پس از این او البوم پاهای برهنه را به بازار عرضه کرد. این البوم نقطه عطفی در زندگی هنری شکیرا ایزال مبارک ریپل بود. به جرات می توان گفت که این البوم با فروش چهار میلیون کپی درهشت کشور جهان نام شکیرا ایزال مبارک ریپل را به عنوان یک خواننده و اهنگساز توانا بر سر زبان ها انداخت و بدین ترتیب بود که البوم بعدی او به بازار های امریکا راه یافت.
شکیرا ایزال مبارک ریپل در جایی درباره نوع موسیقی خود می گوید من اگر چه یک کلمبیایی بودم ولی با وجود این علاقه زیادی به موسیق راک داشتم به علت اینکه اصلیتی لبنانی دارم به موسیقی عربی نیز علاقه پیدا کردم و در واقع اهنگ هایی که من می سازم ترکیبی از موسیقی پاپ-راک وعربی است. اولین البوم شکیرا ایزال مبارک ریپل به زبان انگلیسی سرویس لباسشویی است که در سال 2001 به بازار امد.در ابتدا او خود علاقه زیادی به خواندن به زبان انگلیسی را نداشت اگر چه به اندازه کافی به این زبان تسلط داشت اما ترجیح می داد تا اسپانیایی بخواند.تا زمانی که او با امیلیو وگلوریا استفان همکاری می کرد این دو نفر او را قانع کردند تا به زبان انگلیسی نیز بخواند. و از این رو او اولین اهنگ خود را به زبان انگلیسی نوشت که این ترانه با نام اعتراض در البوم سرویس لباسشویی جای گرفت.
اگر بخواهیم راجع به موسیقی شکیرا ایزال مبارک ریپل و خود او تعریفی کامل و مختصر ارائه دهیم بدون شک تعریف نویسنده توانای کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبی گابریل گارسیا مارکز بهترین تعریف است:{موسیقی او ویژگی هایی دارد که موسیقی هیچ کس دیگراین ویژگی ها را ندارد.هیچ کس نمی تواند مانند او بخواند وبرقصد}.که من با نظر ایشان صد درصد موافقم که اگر کسی که کنسرتهای شکیرا ایزال مبارک ریپل که تمامی لایو یا همان زنده خودمان است را دیده باشد و کلیپ هایش رانگاه کرده باشد با نظر ایشان موافقت می کند. همسرشکیرا ایزال مبارک ریپل پسر رئیس جمهور کشور ارژانتین یعنی آنتنیو د لا روا است که واقعا عاشق همدیگه هستن که در مورد خصوصیت اخلاقیش در یکی از مصاحبه ها در شبکه ام تی وی میگه شاید باور کردنش ممکن نباشه ولی آنتنیو فردی هست خجالتی که بعد چند وقت دیگه خجالتش از بین رفت بعد میگه تنها فردی است که من بهش اطمینان پیدا کردم.
تابان- شكيرا, خواننده كلمبيايي گفت به ميراث عربي اش مفتخر است و از نظراتي كه برخي مردم درباره خاورميانه دارند تاسف مي خورد. به گزارش گروه هنر ايلنا, اين بازيگر 28 ساله كه پدرش لبناني تبار است در مراسم اهدا جوايز MTVپس از دريافت جايزه اش به عنوان بهترين خواننده زن طي مصاحبه اي با تلويزيون پرتغال گفت: بسياري از حركات من به فرهنگ عرب تعلق دارد. وي همچنين افزود: مهم است اين را بدانيم كه فقط تعداد كمي از مردمان خاورميانه رفتارهاي خشونت آميز دارند. در حالي كه مردم هميشه به تعليم دادن مايلند و قادر نيستند با قوه تفكر مثبت و منفي را از هم جدا كرده و همه را به يك چوب نرانند.
زندگینامه سلن دیون
در پانزده سالگی موفق شد خیلی بیشتر از آنچه رنه و دیگران فکر می کردند مشهور شود , و تمام پولهایی که رنه برایش خرج کرده بود در عرض کمتر از سه ماه با چند برابر سود برگرداند . اولین باری که جایزه بزرگ آدیسک (بزرگ ترین جایزه موسیقی فرانسوی زبان ها) را به دست آورد آنقدر گریه کرد که تبدیل به هق هق شد . در شانزده سالگی عاشق رنه آنژیل مدیر برنامه هایش شد در حالی که رنه 25 سال از او بزرگتر بود و زمانی که هنوز سلین بدنیا نیامده بود رنه دو بچه هم داشت . شش ماه تمام روزی 9 ساعت به کلاس زبان انگلیسی رفت تا توانست تا حدودی این زبان را یاد بگیرد .
اولین کار مهمش که او را به طور گسترده ای مشهور کرد ترانه فیلم انیمیشن دیو و دلبر ساخته کمپانی دیزنی بود . به مدت سه سال با رنه آنژیل به صورت پنهانی ازدواج کرده بود و هیچ کس جز خانواده اش از این قضیه مطلع نبود . سلین و رنه سرانجام در سال 1994 در حالیکه سلین 27 ساله بود و رنه 52 ساله بود به طور علنی ازدواج کردند . در سی ام مارس 1999 درست در روز تولد سی و یک سالگی اش متوجه شد رنه سرطان دارد . زمانی که ترانه فیلم تایتانیک به آنها پیشنهاد شد نمی خواستند قبول کنند و در حالت رودربایستی با جیمز هورنر قبول کردند که سلین آن ترانه را بخواند . سلین دیون با ترانه فیلم تایتانیک توانست بهترین آهنگ سال و پرفروش ترین آلبوم سال را به خود اختصاص دهد و این آهنگ وارد لیست 100 آهنگ برتر تاریخ شد . او سال 2000 به مدت دو سال از دنیای موسیقی خداحافظی کرد تا هم به بیماری شوهرش رسیدگی کند و هم منتظر تولد فرزندش بماند . سال 2001 آنها صاحب اولین فرزندشان که یک پسر بود شدند و سلین نام پسرشان را رنه چارلز گذاشت . یک آرایشگر مخصوص به نام ژانت و یک طراح لباس مخصوص به نام ژوبرا دارد . لیموزین را بیشتر از هر ماشین دیگری دوست دارد . قبل از اجرای کنسرت هایش یک محلول نمک و بیکربنات سدیم را غرغره می کند .
وی در حالیکه ۱۲ سال داشت (یعنی در سال ۱۹۸۰)با کمک مادرش ترانه ای را با نام «آن تنها یک رویا بود» ( CE N`ETAIL QU`UN REVE )را بر روی نواری از رمو خواننده معروف فرانسوی ضبط کرد و آن نوار را به آدرسی که پشت آن نوار بود،فرستاد؛ آدرس متعلق به « رنه آنژیل » RENE ANGELI ) ) بود، کسی که در سالهای بعد مدیر برنامه ها و همسر سلن شد . رنه بعد از شنیدن آن آهنگ از سلن که نوجوانی ترکه ای و لاغر اندام بود دعوت بعمل آورد تا این آهنگ را بطور زنده در دفتر او اجرا کند.هنگامی که سلن این آهنگ را زنده اجرا کرد،رنه آنچنان تحت تاثیر قرار گرفت که در حضور سلن گریه کرد.همین امر باعث شد رنه که شخصی معروف در ایالت کِبک بشمار می رفت برای تولید دو آلبوم که «صدای خدا»و«سلن سرود کریسمس می خواند»به تکاپو بیفتد و زمینه را برای تولید اولین آلبومهای سلن فراهم کند.این امر آنچنان ذهن رنه را به خود مشغول کرد که او برای تولید این دو آلبوم،خانه خود را به رهن گذاشت تا هزینه تولید این دو آلبوم فراهم شود.
اولین ترانه ی وی (LA VOIY DU BON DIEU صداي خدا ) بود که در سال 1981 منتشر شد . سلن در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ چندین آلبوم را انتشار داد که تمامی آنها به زبان مادری او یعنی فرانسوی بودند و ابته برنده چندین جایزه نه چندان مهم شدند. اما در سال ۱۹۹۰ او اولین آلبوم انگلیسی خود را تولید کرد که تفاهم نام داشت.این آلبوم فروش خوبی کرد و رکوردی را در کانادا بر جای گذاشت،چرا که این آلبوم به فروش 000/600 نسخه ای در کانادا رسید و البته 000/20 نسخه نیز در دیگر کشورها فروش کرد و این موفقیتی بزرگ برای او بود، زیرا به اولین رکورد طلایی خود که بیش از 000/500 نسخه بود،رسید. در سال ۱۹۹۱ با «استیون اسپیلبرگ»، کارگردان سرشناس آمریکایی بر سر خواندن ترانه ای برای فیلم او وارد مذاکره شد، اما این آهنگ هرگز توسط او خوانده نشد و خواننده دیگری آن را خواند ولی این زمینه ای رابرای اجرای آهنگ کارتون «دیو و دلبر» ساخت «والت دیزنی» شد،او این آهنگ را در مراسم اسکار با «پابلو برایسون» به اجرا گذاشت و موفق شد در روز تولد ۲۴ سالگی اش جایزه اسکار را از آن خود کند. در اکتبرهمین سال،کنسرتی بسیار باشکوه در شهر تورنتو و در حضور زوج جنجال برانگیز دربار انگلیس یعنی «پرنس چارلز» و «پرنس دایانا» به اجرا گذاشت و مورد تشویق و لطف آنها قرار گرفت. ودر همین سال توانست با اجرای ترانه ی ( Beauty and The Best ) به همراه ( ( PAEBO BYSON به شهرت جهانی دست پیدا کند .
در ۳۱ مارس ۱۹۹۲ شروع به تولید دومین آلبوم انگلیسی خود با نام «سلن دیون» کرد و با انتشار این آلبوم موفق شد،دومین رکورد طلایی خود را بدست آورد.بعد تز این آلبوم کنسرتهای مختلفی در اروپا،استرالیا،آسیا و آمریکا برگزار کرد که مهمترین آنها کنسرتی بود که در حمایت از کودکان مبتلا به ایدز در لس آنجلس برگزار کرد و آن را «برای کودکانمان» نام نهاد تا عواید حاصل از این کنسرت را به کودکان تعلق دهد. از دیگر کنسرتهای او می توان به کنسرتی که در جشن «جوان» آمریکا در حضور « بیل کلینتون »،رئیس جمهور وقت آمریکا و همسرش ملاری کلینتون به اجرا گذاشت و با آهنگ « عشق کوهها را تکان می دهد » بر بانوی شماره یک آمریکا تاثیر بسیار گذاشت و او برای این آهنگ از سلن دیون تشکر و قدردانی بسیار با شکوهی به عمل آورد.
خانم سلن در سال ۱۹۹۳ آلبوم «رنگ عشق من» را وارد بازار کرد.این آلبوم نیز فروش بالای داشت و سروصدای زیادی بر پا کرد بخصوص آهنگ «قدرت عشق» که تا چهار هفته در صدر جدول بهترین آهنگها در اکثر کشور بود.این آلبوم نه تنها در آمریکا و اروپا پر سروصدا بود ،بلکه در آسیا بخصوص،ژاپن به فروش بالایی دست یافت.این آلبوم بالغ بر 000/000/1 نسخه در کانادا فروش کرد و این رکوردی الماسین برای او بشمار می رفت،زیرا اولین خواننده کِبک بود که به چنین فروشی رسیده بود. و لازم به ذکر است که ترانه( MY HEART WILL GO ON ) وي پـرفـروشـترين ترانه اركسترال بشمار مي آيد. بزرگترین رویداد زندگی او در ۱۷ دسامبر ۱۹۹۴ روی داد،چرا که او با رنه آنژیل که از کودکی او را میشناخت و ۲۶ سال از او بزگتر بود(رنه آنژیل ۲۶ سال از خانم سلن بزگتر بود) در مونترال ازدواج کرد.این یکی از ازدواجهای بزگ در کانادا بود.
در سال ۱۹۹۵ سلن یک آلبوم فرانسوی را وارد بازار کرد.این آلبوم که شعر و آهنگش از ژان ژاکوس یکی از بزرگترین آهنگسازان و ترانه سرایان بزرگ فرانسه بود به موفقیت بزرگی دست یافت زیرا این آلبوم در طول یک روز 00/57 نسخه در فرانسه فروش کرد و در مدتی کمتر از هفت ماه به پر فروش ترین آلبوم فرانسوی مبدل شد. وی به رکورد دیگری دست یافت، زیرا در طول همین سال اولین کسی شد که هم پرفروش ترین آلبوم فرانسوی و هم پرفروش ترین آلبوم انگلیسی زبان را وارد بازار کرد. سـلن بمدت 2 سال از عرصه موسيقي بدور بود. يكي به عـلت آن كه شوهرش مبتلا به سرطان گلو شده بود وبـايـد از وي مراقبت مي كـرد و آنكه بايد از پسر تازه متولد گشته خود ( RENE CHARLES ANGELIL ) نيز پرستاري ميكرد.
سلن توانست چندين جايزه معتبر بعنوان هنرمند سال، ترانه سال، خواننده محـبـوب و پـرفـروش تـرين آلبوم را از سوی : , Juno , American award Grammy, World music award , Felix دریافت کند. او موفق به كسب نشان افتخار از دولت كانادا گرديده است. هم اکنون ثروت وی را در حدود 400 میلیون دلار برآورد کرده اند . از دیگر نکاتی که درباره سلن قابل ذکر است می توان به عطر اختصاصی وی اشاره کرد که این عطر در سال 2003 پرفروشترین عطر سال گردید . همچنین او داری یک مجله به نام خود می باشد و چندین رستوران در آمریکا و کانادا . سلن به بازی گلف علاقه مند است و کلکسیونی از صد ها جفت کفش دارد . وي مـوفـق بـه دريـافـت ديـپـلم مـتــوسط نگرديد زيرا ازدبيرستان ترك تحصيل كرد.
درجـات پـرسـنـل نـظـامـى نـيـروهـاى سـپـاه پاسدارن
تـرتـيـب درجـات پـرسـنـل نـظـامـى نـيـروهـاى سـپـاه و درجـات معادل آن در نيروى دريايى سپاه به شرح زير مى باشد
1 ـ سرباز
2 ـ سرباز دوم
3 ـ سرباز يكم
4 ـ رزميار
5 ـ رزم آور سوم
6 ـ رزم آور دوم
7 ـ رزم آور يكم
8 ـ رزم دار دوم
9 ـ رزم دار يكم
10 ـ ستوان سوم
11 ـ ستوان دوم
12 ـ ستوان يكم
13 ـ سروان
14 ـ سرگرد
15 ـ سرهنگ دوم
16 ـ سرهنگ
17 ـ سرتيپ دوم
18 ـ سرتيپ
19 ـ سرلشگر
20 ـ سپهبد
21 ـ ارتشبد
1.ناوى
2.ناوى دوم
3.ناوى يكم
4.سرناوى
5.ناويار سوم
6.ناويار دوم
7.ناويار يكم
8.ناودار دوم
9.ناودار يكم
10.ناوبان سوم
11.ناوبان دوم
12.ناوبان يكم
13.ناوسروان
14.ناوسالار سوم
16.ناوسالار دوم
17.ناوسالار يكم
18.دريادار دوم
19.دريادار
20.دريابان
21.درياسالار
22.دريابد
Ajax و Web2 چیست ؟
تکنولوژي مورد استفاده در صفحات وب مبتني بر HTML و HTTP ميباشد و اين فناوري به گونه اي است که صفحه نمايش داده شده بوسيله آنها داراي تماس مستقيم با سرور نبوده و اين کار را براي برنامه نويساني که با صفحات داراي اطلاعات دائما متغير کار مي کنند سخت کرده است.
فناوري هاي Java و Flash که قابل نصب در صفحات وب هستند متفاوت از HTML عمل مي کنند ولي آنها نيز در بعضي موارد گيج کننده عمل ميکنند چون بسياري از خصوصيتهاي مرورگرها را تغيير مي دهند.
البته مثل هميشه Microsoft راه حل منحصر به فردي دارد: Microsoft Data Binding Controls ،که قادراست هر لحظه با سرور ارتباط برقرار کند ولي بسياري از برنامه نويسان بعلت انحصاري بودن و بعبارت ديگر Open Source نبودن اين برنامه تمايل چنداني به استفاده از آن ندارند.
ولي خوشبختانه با فناوري جديد مشکل رو به فراموشي است. اين تکنيک که بطور فزاينده اي درحال گسترش است تحت عنوان Ajax (با تلفظ صحيح اي جکس) ناميده ميشود .Ajax مخفف Asynchronous Javascript and Xml به معناي ترکيب نامتقارن جاوا اسکريپت و ايکس ام ال مي باشد.
Ajax چيزي به غير از ترکيب چندين فناوري (که همه هم موجود مي باشند) با يکديگر نميباشد و در کل چيز جديدي نمي باشد. حتي گاهي اوقات آن را (DHTML (Dynamic HTML نيز مي نامند.
کلمه Ajax اولين بار توسط جس جيمز گارت از شرکتAdaptive Path در مقاله اي تحت عنوان رهيافت جديدي در برنامه هاي تحت وب استفاده گرديد و بسرعت به کلمه اي جهت تشريح تکنولوژيي که بصورت غير همزمان با سرور ارتباط برقرار مي کند ، تبديل گرديد.
هم اکنون تکنيک Ajax در سايت هائي نظير Google Map قابل مشاهده است.
مهمترين خصوصيت تکنولوژي Ajax در اولين کلمه آن يعني A نهفته است :
A: Asynchronous غير همزماني
در تکنيک Ajax اطلاعات HTML که سرور به مرورگر ارسال مي کند نه تنها شامل اطلاعات قابل مشاهده بروي صفحه مي باشد بلکه حاوي مقادير زيادي کدهاي Active مي باشد که اين کدها در پس زمينه اجرا شده و در حين اينکه صفحه قابل مشاهده در پيش روي شماست اين کدها بصورت غير همزمان (غير همزمان با Load شدن صفحه ) در حال تبادل اطلاعات با سرور مي باشند.فشردن موس يا صفحه کليد باعث بر انگيختن و تحريک اين کدها براي گرفتن اطلاعات بيشتر از سرور مي گردد که اين اطلاعات جديد پس از چند لحظه کوتاه در همين صفحه نمايش داده مي شوند بدون آنکه لازم باشد کل صفحه دوباره Load شود.
اين فرايند بطور کامل متفاوت از آنچه هم اينک وجود دارد مي باشد . بطور معمول براي Load شدن يک صفحه Web مرورگر درخواستي را براي دريافت يک URL به سرور مي فرستد و سرور نيز پاسخ که مي تواند صفحه HTML يا محتويات سازنده يک تصوير باشد را ميفرستد.
مرورگر محتويات متن يا تصوير را تحليل کرده و کار سرور تا لحظه اي که مرورگر درخواست ديگري نکند پايان يافته است . با درخواست مجدد مرورگر سرور مجددا کل صفحه را بازسازي و Reload مي کند که نه تنها خود اين امر (Reload کردن دوباره کل صفحه) زمان زيادي را تلف مي کند بلکه تاخيري قابل ملاحظه در زمان تبادل اطلاعات بين Client و Server بوجود مي آيد .
از اين نظر کاربران Ajax اينترنت بسيار سريع را تجربه ميکنند جائيکه ديگر براي اجراي يک درخواست کوچک در يک صفحه بزرگ احتياج به Load شدن مجدد کل صفحه وجود ندارد . حال اگر به اين فکر کنيم که توسط اين تکنولوژي نياز به Load شدن چندين ميليون صفحه در هر لحظه از بين ميرود و بدين ترتيب به چه ميزان پهناي باند آزاد خواهد شد ، به اهميت و قدرت Ajax پي ميبريم.
اگرچه Javascript و Xml در بسياري از صفحات مبتني بر وب وجود دارد ولي استفاده از Ajax به آساني استفاده از آنها نيست و همانند تمامي تکنولوژي هاي نوپا Ajax نيز با مشکلاتي روبروست که با توجه به مزاياي آن حل اين مشکلات در سالهاي آينده بسيار محتمل به نظر مي رسد.
گشت ارشاد - عکس
مبارزه با بدحجابی
طرح گشت ارشاد
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
طرح برخورد با بدحجابی در تهران
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
طرح گشت ارشاد
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
طرح جدید گشت ارشاد
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
طرح جدید برخورد با بدحجابی در تهران
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
گشت ارشاد
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
عکس جدید مبارزه با بدحجابی
طرح جدید برخورد با بدحجابی در تهران